شهر در گذر زمان
نویسنده:
                                        
                                            ماکس وبر
                                        
                                    مترجم:
                                            
                                                منصوره کاویانی
                                            
                                        امتیاز دهید
                                    
                                    
                                
                                    شالوده ی کار وبر، بررسی چگونگی پیدایش، برآمدن و فرگشت سرمایه داری بود و در این راستا به شهر و مذهب روی نشان داده است. شهر جای گاه سامان سیاسی و بازار نیز به شمار میشد و در نگاه او، چگونگی سیاست ورزی و گونه ی تکاپوی اقتصادی، گسترش و آسودگی، یا فرونشست و نابودی شهرها را رقم زده، و حتی چهره ی شهرها را نیز می سازند. در نظر وبر، سرمایهداری و کالبد آن، یعنی شهر، هر دو گزاره هایی وابسته بودند و وبر در جستجوی گزاره-های خودبسنده و شرایطی است که به سامان های اجتماعی ـ اقتصادی گوناگون از جمله سرمایهداری، و به شهر یا به معنای کلیتر گونه های زیست گاه جان می بخشند. افزون بر این، شهر زمینه ساز بنیاد گیری اقتصاد سرمایهداری است و جای گاه رخ نمودن دولت به معنای نوین آن نیز به شمار میآید. پس می توان گفت که وبر به شهر به عنوان گزاره ای میانه و کارساز [مداخله گر] نگریسته است.
وبر شهر را با مفاهیم اقتصادی و سیاسی می شناساند و بر آن است که برای آن که زیست گاهی «شهر» به شمار آورده شود، باید چند ویژگی داشته باشد، از جمله، داشتن: 1. قلعه و حصار، 2. بازار، 3. دست گاه دیوانی و دادگاه خودفرمان، خودآیین و خودگردان؛ هم چنین دستگاه سیاسی از انجمن های گوناگون برخوردار باشد که هم وندان آن آزادانه از سوی دیگر هم وندان برگزیده شوند، پیمانی همگانی در میان همه ی شهرنشین ها رایج باشد و همه ی آن ها از سزامندی و حقوق سیاسی برابر برخوردار باشند. در این میان، وبر بر وجود پیمانی همه گیر که سزامندی همه را پشت بانی کرده و شالوده-ای برای دادگاهی خودفرمان و جدا از نیروی سیاسی و اقتصادی باشد بسیار پای فشرده و همین نکته را گزاره ی ناهمساز شهرهای اروپای غربی با زیست گاه های شرقی می داند. شهر به خودگردانی و جدایی از دارایی زمین داران و فئودال ها و نیروهای دارای زور و توان سیاسی خودکامه یاری می رساند و وضعیت سیاسی و اقتصادی نوینی را در برابر این نیروها فراهم می آورد.
                                    
                                وبر شهر را با مفاهیم اقتصادی و سیاسی می شناساند و بر آن است که برای آن که زیست گاهی «شهر» به شمار آورده شود، باید چند ویژگی داشته باشد، از جمله، داشتن: 1. قلعه و حصار، 2. بازار، 3. دست گاه دیوانی و دادگاه خودفرمان، خودآیین و خودگردان؛ هم چنین دستگاه سیاسی از انجمن های گوناگون برخوردار باشد که هم وندان آن آزادانه از سوی دیگر هم وندان برگزیده شوند، پیمانی همگانی در میان همه ی شهرنشین ها رایج باشد و همه ی آن ها از سزامندی و حقوق سیاسی برابر برخوردار باشند. در این میان، وبر بر وجود پیمانی همه گیر که سزامندی همه را پشت بانی کرده و شالوده-ای برای دادگاهی خودفرمان و جدا از نیروی سیاسی و اقتصادی باشد بسیار پای فشرده و همین نکته را گزاره ی ناهمساز شهرهای اروپای غربی با زیست گاه های شرقی می داند. شهر به خودگردانی و جدایی از دارایی زمین داران و فئودال ها و نیروهای دارای زور و توان سیاسی خودکامه یاری می رساند و وضعیت سیاسی و اقتصادی نوینی را در برابر این نیروها فراهم می آورد.
 
                                






 
دیدگاههای کتاب الکترونیکی شهر در گذر زمان