گفتگو درباره مسائل فلسفه
نویسنده:
مائو
مترجم:
شهاب آتشکار
امتیاز دهید
بخشی از مقدمهی این اثر: میتوان به قاطعیت گفت که تلاش محوری و از ابتدا تا انتهای مائو در این گفتگو مگر توضیح و تصریح اهمیت رابطۀ فلسفه و مبارزه طبقاتی، رابطۀ فلسفه و پراتیک و بعبارت کلیتر رابطۀ تئوری و پراتیک نیست.
گفتگو که با مداخلۀ ضمنی دیگر رهبران حزب کمونیست چین، خاطره گوییهای مائو و اشاره به کارزارهای سیاسی علیه اشکال مختلف رویزیونیسم در طول تاریخ، اشتباهات کمینترن، درکها و مفاهیم صحیح و نادرست در ساختار کلاسیکهای مارکسیستی (مانند نفی در نفی به مثابۀ یکی از قوانین ماتریالیسم دیالکتیک و درک ضرورت به مثابۀ آزادی)، نقاط قوت و ضعف جنبشهای انقلابی و مبارزه طبقاتی در چین و کشورهای دیگر، متفکرین، ادبیات و اساطیر چین باستان و معاصر و…. خصلت هرچه بداهه پردازانهتر، زندهتر و متنوعتری بخود میگیرد، یک لحظه از این خط عدول نمیکند که پراتیک را نقطۀ عزیمت و بازگشت تمام امور قرار دهد و در هر مرحله از برخورد با مسائل فلسفی و تئوریک دوباره و چندباره به پراتیک رجوع کند. این خط پررنگی است که در سراسر متن، خود را بشکلی برجسته و ملموس به خواننده دیکته می کند: تعالیم کنفسیوسی درباره خیرخواهی و نیکخواهی باید به محک عکس العمل عینی مستبدین و متنفذین سلسلۀ چین سنجیده شود تا بی پایهگی و عوام فریبانه بودنش به اثبات برسد، آکادمیسینها باید ایدههای خود را بواسطۀ پراتیک، شناخت مردم و شرکت در مبارزه طبقاتی در روستاها متحول سازند و از این طریق سیمای خود را نیز تغییر دهند.
بی خاصیت، بی فایده و حتی خطرناک بودن احکام دگماتیستهای طرفدار خط کمینترن در رابطه با راه انقلاب چین باید بواسطۀ پراتیک تحقیق و مطالعۀ شرایط عینی و مشخص مناطق روستایی چین افشا شود و حتی حکم «آزادی به مثابۀ درک ضرورت» انگلس که به زعم مائو تنها گویای نیمی از حقیقت است، باید مکملش را در پراتیک بیابد: آزادی درک و نیز دگرگونی ضرورت است. چکیده کلام مائو که از این مثالهای تاریخی مستفاد میشود جز این نیست که اپیستمولوژی کمونیستی باید پراتیک را نه تنها به مثابۀ معیار صحت تئوری بلکه همچنین به مثابه غنابخش تئوری و گستراننده بسترهای نو برای رشد و تکامل تئوری به مراحل نوین تاریخی در نظر گرفته و بی وقفه بدان دامن زند.
بیشتر
گفتگو که با مداخلۀ ضمنی دیگر رهبران حزب کمونیست چین، خاطره گوییهای مائو و اشاره به کارزارهای سیاسی علیه اشکال مختلف رویزیونیسم در طول تاریخ، اشتباهات کمینترن، درکها و مفاهیم صحیح و نادرست در ساختار کلاسیکهای مارکسیستی (مانند نفی در نفی به مثابۀ یکی از قوانین ماتریالیسم دیالکتیک و درک ضرورت به مثابۀ آزادی)، نقاط قوت و ضعف جنبشهای انقلابی و مبارزه طبقاتی در چین و کشورهای دیگر، متفکرین، ادبیات و اساطیر چین باستان و معاصر و…. خصلت هرچه بداهه پردازانهتر، زندهتر و متنوعتری بخود میگیرد، یک لحظه از این خط عدول نمیکند که پراتیک را نقطۀ عزیمت و بازگشت تمام امور قرار دهد و در هر مرحله از برخورد با مسائل فلسفی و تئوریک دوباره و چندباره به پراتیک رجوع کند. این خط پررنگی است که در سراسر متن، خود را بشکلی برجسته و ملموس به خواننده دیکته می کند: تعالیم کنفسیوسی درباره خیرخواهی و نیکخواهی باید به محک عکس العمل عینی مستبدین و متنفذین سلسلۀ چین سنجیده شود تا بی پایهگی و عوام فریبانه بودنش به اثبات برسد، آکادمیسینها باید ایدههای خود را بواسطۀ پراتیک، شناخت مردم و شرکت در مبارزه طبقاتی در روستاها متحول سازند و از این طریق سیمای خود را نیز تغییر دهند.
بی خاصیت، بی فایده و حتی خطرناک بودن احکام دگماتیستهای طرفدار خط کمینترن در رابطه با راه انقلاب چین باید بواسطۀ پراتیک تحقیق و مطالعۀ شرایط عینی و مشخص مناطق روستایی چین افشا شود و حتی حکم «آزادی به مثابۀ درک ضرورت» انگلس که به زعم مائو تنها گویای نیمی از حقیقت است، باید مکملش را در پراتیک بیابد: آزادی درک و نیز دگرگونی ضرورت است. چکیده کلام مائو که از این مثالهای تاریخی مستفاد میشود جز این نیست که اپیستمولوژی کمونیستی باید پراتیک را نه تنها به مثابۀ معیار صحت تئوری بلکه همچنین به مثابه غنابخش تئوری و گستراننده بسترهای نو برای رشد و تکامل تئوری به مراحل نوین تاریخی در نظر گرفته و بی وقفه بدان دامن زند.
آپلود شده توسط:
shahabsaeed
1396/03/07
دیدگاههای کتاب الکترونیکی گفتگو درباره مسائل فلسفه