گامبو: ده داستان
نویسنده:
فریدون احمد (ابوالحسن زاده)
امتیاز دهید
✔ از متن داستان گامبو: به من می گفتند گامبو. خیکی و بی بخار. من از آن چاقهای هورمونی هستم. مثل بقیه میخورم و می آشامم. اما نگاه که می کنی، یاد فیل می افتی. جلوی آینه خیلی دفت کرده ام. حق دارند. بارها از خودم پرسیده ام که چطور این همه گوشت و چربی و استخوان را این طرف و آنطرف می کشند. دیگران حق دارند، من مثل آنها نیستم...
اطلاعاتی درباره زندگی نویسنده، برگرفته از باشگاه ادبیات:
اخیراً به همت آقای اسد سیف کتابهای دو نویسنده فقید به دستمان رسید که نامهایشان برای ایرانیان داخل کشور چندان آشنا نیست.
اکبر کاشفیان و فریدون (احمد) ابوالحسن زاده، دو برادر نویسنده ساکن شهر کلن، آلمان بودند که هر دو به فاصله کمی حدوداً دور و بر پنجاه سال سن، درگذشتند. اکبر دو کتاب بیشتر منتشر نکرد. اما در نشریه آرش، چاپ پاریس هر از گاه داستانی از او منتشر میشد.
فریدون پرکارتر بود و کتابهای بیشتری منتشر کرد. هر دو برادر زمانی از همکاران هادی خرسندی در "اصغرآقا" بودند. مطالب اکبر در این نشریه با امضای ا.دیکتاتور زاده منتشر میشد. خود فریدون نیز مدتی کوتاه نشریهای در طنز با عنوان "ملانصیرالدین" در آلمان منتشر میکرد که عمر آن زیاد نبود. جُنگی نیز با عنوان "قصه و طنز" منتشر میکرد که بیش از دو شماره دوام پیدا نکرد. مدتی نیز با رادیو اسرائیل همکاری داشت و هفتهای یک طنز در آنجا میخواند. وی چند مجموعه داستان و رمانی دربارۀ ترور شاپور بختیار با عنوان "خانه ابری" دارد.
متاسفانه نه آقای سیف و نه آقای خرسندی از سال تولد و سال مرگشان اطلاع دقیق نداشتند. اکبر به گفتۀ خودش هر از گاه در مجله "ستاره سینما" نقد فیلم مینوشته و داستان نویسی را در خارج از کشور شروع کرده بود. گاه طنز نیز مینوشت و جز اسم مستعار دیکتاتورزاده، گاه از نام الف.جیران برای مطالب طنز استفاده میکرد. عضو کانون نویسندگان ایران در تبعید بود و در سال های پایانی عمر به شدت افسرده بود.
فریدون برادر کوچکترش بود و دو سال پیش از او مرد و این بر شدت افسردگیاش افزود. هر دو برادر از طرفداران حزب توده بودند- در سالهای زندگی در خارج از کشور با حزب رابطهای نداشتند- و هر دو بر اثر سکته مردند.
فریدون فعال تر از اکبر بود و طبعی ناآرام داشت. چند سالی نیز در باکو سکونت داشت که ثمرهاش ترجمۀ نمایشنامهای از جعفر جبارلی به نام ایواز(در سال 1905) از ترکی آذربایجانی بود. زمانی نیز جمعی ادبی در کلن راه انداخت که عمرش چندان دراز نبود. دیگر آثار او عبارتند از "کمی ابر، کمی باد، کمی باران"، (مجموعه داستان)، "ارباب طلایی من" (مجموعه داستان)و "دستان دراز اهریمن" (رمان).
در انتهای کتاب خانۀ ابری خبر از انتشار کتابهای دیگری با عنوان رمان سوم، قصه های من و تو، چهارده ماه هتل داده شده که از چاپخش آن اطلاع دقیقی در دست نیست.
بیشتر
اطلاعاتی درباره زندگی نویسنده، برگرفته از باشگاه ادبیات:
اخیراً به همت آقای اسد سیف کتابهای دو نویسنده فقید به دستمان رسید که نامهایشان برای ایرانیان داخل کشور چندان آشنا نیست.
اکبر کاشفیان و فریدون (احمد) ابوالحسن زاده، دو برادر نویسنده ساکن شهر کلن، آلمان بودند که هر دو به فاصله کمی حدوداً دور و بر پنجاه سال سن، درگذشتند. اکبر دو کتاب بیشتر منتشر نکرد. اما در نشریه آرش، چاپ پاریس هر از گاه داستانی از او منتشر میشد.
فریدون پرکارتر بود و کتابهای بیشتری منتشر کرد. هر دو برادر زمانی از همکاران هادی خرسندی در "اصغرآقا" بودند. مطالب اکبر در این نشریه با امضای ا.دیکتاتور زاده منتشر میشد. خود فریدون نیز مدتی کوتاه نشریهای در طنز با عنوان "ملانصیرالدین" در آلمان منتشر میکرد که عمر آن زیاد نبود. جُنگی نیز با عنوان "قصه و طنز" منتشر میکرد که بیش از دو شماره دوام پیدا نکرد. مدتی نیز با رادیو اسرائیل همکاری داشت و هفتهای یک طنز در آنجا میخواند. وی چند مجموعه داستان و رمانی دربارۀ ترور شاپور بختیار با عنوان "خانه ابری" دارد.
متاسفانه نه آقای سیف و نه آقای خرسندی از سال تولد و سال مرگشان اطلاع دقیق نداشتند. اکبر به گفتۀ خودش هر از گاه در مجله "ستاره سینما" نقد فیلم مینوشته و داستان نویسی را در خارج از کشور شروع کرده بود. گاه طنز نیز مینوشت و جز اسم مستعار دیکتاتورزاده، گاه از نام الف.جیران برای مطالب طنز استفاده میکرد. عضو کانون نویسندگان ایران در تبعید بود و در سال های پایانی عمر به شدت افسرده بود.
فریدون برادر کوچکترش بود و دو سال پیش از او مرد و این بر شدت افسردگیاش افزود. هر دو برادر از طرفداران حزب توده بودند- در سالهای زندگی در خارج از کشور با حزب رابطهای نداشتند- و هر دو بر اثر سکته مردند.
فریدون فعال تر از اکبر بود و طبعی ناآرام داشت. چند سالی نیز در باکو سکونت داشت که ثمرهاش ترجمۀ نمایشنامهای از جعفر جبارلی به نام ایواز(در سال 1905) از ترکی آذربایجانی بود. زمانی نیز جمعی ادبی در کلن راه انداخت که عمرش چندان دراز نبود. دیگر آثار او عبارتند از "کمی ابر، کمی باد، کمی باران"، (مجموعه داستان)، "ارباب طلایی من" (مجموعه داستان)و "دستان دراز اهریمن" (رمان).
در انتهای کتاب خانۀ ابری خبر از انتشار کتابهای دیگری با عنوان رمان سوم، قصه های من و تو، چهارده ماه هتل داده شده که از چاپخش آن اطلاع دقیقی در دست نیست.
آپلود شده توسط:
.hanieh
1395/12/27
دیدگاههای کتاب الکترونیکی گامبو: ده داستان