رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

ظهور و سقوط مدرن

ظهور و سقوط مدرن
امتیاز دهید
5 / 4.1
با 24 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.1
با 24 رای
از منظر نویسنده غرب شناسی در ایران چهار دوره را پشت سر نهاده است که عبارت اند از :دوره شیفتگی، دوره فریفتگی، دوره بازندگی یا خودباختگی و دوره بازنگری .دوره بازنگری، دوره ای است که ما هم اکنون در آن به سر می بریم .از این رو، به جای شیفتگی و فریفتگی و خودباختگی باید به ارزیابی غرب شناسی و غرب پرستی و غرب ستایی بنشینیم .نویسنده می کوشد در آغاز کتاب، اشتباه دکارت و چگونگی جدایی سوژه و اثر را تحلیل نموده، سپس افسانه جامعه مدنی، استکبار و بردگی فرهنگی و معمای "گات و دکترین تجارت آزاد "را ارزیابی می کند .وی در بخش دوم مبحث توسعه، در بخش سوم ابعاد تمدن آمریکا و در بخش چهارم رسانه های تبلیغاتی و اطلاعاتی و انگیزه های پیدا و پنهان آنها را عیان می کند .افزون بر آن، نویسنده بر آن است آرای متفکرانی مانند "دکارت"، "دوتوکویل " و "لاک "را در پیوند با جامعه مدنی و توسعه و سکولاریسم ارزیابی کند.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
شازده
شازده
1395/12/27

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی ظهور و سقوط مدرن

تعداد دیدگاه‌ها:
18
[quote='mpm7030']البته هانتینگتون که شما فرمایش می کنید نظریه اش پیرامون برخورد تمدن ها می باشد.....[/quote]
نظریه برخورد تمدن ها پس از پایان جنگ سرد و فرو ریختن دیوار برلین به صورت یک مقاله توسط ساموئل هانتینتگتون در فصل نامه "فارین افیرز" در سال 1991 منتشر گردید، کتابی که معرفی نمودم(موج سوم) یکی دو سال پیش از مقاله برخورد تمدن ها نوشته شده،موضوع کتاب در باره گسترش سیاست جهانی در پایان سده بیستم است. گذار حدود 30 کشور غیر دموکراتیک به نظام سیاسی دموکراتیک، هدف اصلی این کتاب این است که توضیح دهد این موج دموکراسی شدن در فاصله سالهای 1974/1990 چرا، چگونه و با چه نتایج آنی بوجود آمده است.
نظریه پایان تاریخی که فرمودید پس از نظریه مطروحه(برخورد تمدن ها) پیش می آید، در واقع پیش از نظریه ساموئل هانتینگتون بیان گشته است، فرانسیس فوکویاما در کتابی به نام پایان تاریخ و انسان واپسین در سالهای آخر جنگ سرد به برتری نظام سیاسی دموکراسی بر دیگر نظام های سیاسی همچون کمونیسم،سوسیالیسم،آنارشیسم و...اشاره می نماید و پیروزی این شیوه حاکمیت را به آیندگان وعده می دهد، هانتینگتون در نقد این نظریه که آن را به نوعی خوشباورانه می خواند نظریه برخورد تمدن ها را بیان می کند(که البته برنارد لوئیس پیش از آن در کتابی به همین نام به آن اشاره نموده است). نظریه گفتگوی تمدن ها نیز بسیار پیشتر از اینکه دونالد رامسفلد به آن اشاره نماید توسط برخی اندیشمندان به آن اشاره شده بود، حتی در دهه 50و60 در ایران کنگره ای به همین نام توسط بنیادپهلوی برگذار گردید،که البته با شرایط کنونی جهان و پیامدهای گسترش خشونت و بنیادگرای اسلامی این نظریه به کلی طومارش در هم پیچیده شده است.(بسیاری از موافقین سلطنت اعتراضی که به خاتمی وارد ساختن به همین دلیل بود که نظریه گفتگوی تمدنها به هیچ عنوان در قد و قامت این شخص نبوده و او تنها دست سرقت این نظریه زده است! چرا که پیش از او توسط بسیاری دیگر به این موضوع اشاره شده بود.)
با سپاس از behruz67
دلیل اصلی اینکه بیشتر منابع معرفه شده در حوزه ی معماری می باشد این است که 1. گفتمان قالب مدرنیسم تجلی اصلی خود را در فضاهای شهری بازمی نماید 2. حوزه ی تخصصی بنده نیز مبحث معماری و فضاهای شهری می باشد.
در خصوص سه گانه ی کاستلز این تحلیل را یکی از اساتید ما آقای تیلور داشت و البته با توجه به این که می توان را آن را الگویی برای گذار از یک حیطه به حیطه ی دیگر دانست می توان در خصوص آن بحث نمود.
چون در مکتب مدرنیسم به نوعی الیگارشی فکری حاکم است اما جهان شبکه ای و در پی آن گسترش اینترنت و مقوله ی اقتصادی بازار ازاد که قدرت را از نخبه می گیرد و در اختیار کلیت جامعه یعنی مردم قرار می دهد به نوعی سبب اضمحلال برخی از ایسم ها از جمله مدرنیسم می گردد.
در خصوص پاسخ به تخریب مجموعه مسکونی هم من این مطلب را در کتابهای فضاهای قابل دفاع اسکار نیومن و شهرسازی معاصر استروفسکی و همینطور تاریخ معماری مدرن کرمونا با تغییراتی جزئی خوانده ام.
[quote='mpm7030']توصیه می کنم مقاله ی زیبای The fall of modernism را در تارنمای www.architectsjournal.co.uk
و همینطور کتاب World City Network: A Global Urban Analysis نوشته پیتر تیلور و همینطور کتاب The End of Development?: Modernity, Post-Modernity and Development نوشته ی تریور پارفیت که مطمئناً با خواندن این اثر پاسخ بسیاری از پرسش های دوستان معین می گردد.
همینطور در رفرنس های فارسی نیز کتابهای شهرسازی معاصر استروفسکی , موج سوم تافلر و سه گانهٔ عصر اطلاعات کاستلز بهترین رفرنس ها هستند. ... همینطور منظور بنده از ساختمان سنت ایگو در سن دیگو همان ساختمان معروف پروئیت ایگو بود( که در مکانی که ما هستیم بدین نام برای ما بازخوانی شده است و نه پرتیگو). و شما نفرمودید چرا این مجموعه تخریب شد.پاسخ روشن است چون نحله ی فکری مدرنیسم اساس خود را بر نظر تکنوکرات های حاکم قرار می دهد و مردم واری اجتماعی در گفتمان آن جایگاهی ندارد و هنگامی که در گفتمانی مردم جایگاه و پایگاهی سترگ نداشته باشند آن نحله محکوم به سقوط و اضمحلال است. [/quote]
ممنون برای پاسخ.
امیدوارم که خود شما نیز متوجه شده‌ باشید بیشتر منابع معرفی‌شده‌تان در زمینه‌ی معماری‌ست.
سه‌گانه‌های ایمانوئل کستلز هم که نظریه‌ی جوامع شبکه‌ای رو پیش کشیده در معنای نفی مدرنیسم نیست و یا اینکه حداقل من یکی این برداشت رو از این مجموعه نداشتم. در صورتی که بوده و من به نوعی ازش گذشتم رو لطفا با ذکر صفحه یا حداقل بخش مشخص یادآوری کنید.
پاسخ به تخریب مجموعه رو هم که در کامنت قبلی اشاره کرده بودم (تبدیل شدن به مکان‌های پر خطر). شاید دلائل دیگر هم در بین بوده باشد ولی مسلما یک مجموعه مسکونی پر از آدم رو داغون نمی‌کنند صرفا به دلیلی که شما اشاره کردید (غلبه‌ی افکار تکنوکراتیک بر گفتمان مردم‌واری اجتماعی و در نتیجه محکوم بودن به سقوط و اضمحلال!!). جالب خواهد بود بدانم که از چه مرجعی این تفسیر رو یافتید.
اما با بخش نخست حرف پایانی شما موافقم که نباید زیاد در قید و بند اصطلاحات باشیم چون بنا به دلائل ایدئولوژیک و سیاسی این نوع «ایسم»‌ها ساخته می‌شوند و بعدتر از یادها می‌روند بی‌آنکه چندان تاثیری بر زندگی اکثریت جمعیت این کره‌ی خاکی داشته باشند. ولی این مرحله از زندگی اجتماعی چندین قرن است که پابرجاست و علیرغم پیشرفت‌های شگرف علمی و تکنولوژیکی کماکان بر همان بنیان پیش می‌رود.
و یک نکته که فراموش کردم اشاره کنم این است که زیاد در قید و بند کلمات نباشید و در پی معنا و چارچوب آنها باشید. مثلا شاید همه فکر کنند مدرنیسم یا پست مدرنیسم پدیده ای هستند که پس از کنگره ی سیام معنا یافته اند . اما حدود 4 دهه پیش از سیام تام تارنر کتاب City as Landscape: A Post Post-Modern View of Design and Planning نوشته است.
اما مدرنیته را می توان گرایشی فکری و تا حدودی تاریخی معنا نمود که با گذار از هر دوره ای می توان تلقی جدیدی از آن بیان نمود. این گرایش زمان مشخصی ندارد و هر دوره می وتوان نسبت به دوره ی پیش از خود مدرن باشد. لیکن آنچه در کشور ایران از ان به عنوان مدرن نام برده می شود با تلقی معنایی اصیل این کلمه متفاوت است. مثلا شما اگر به یک کشور لیبرال سفر کنند تداعی های گوناگونی را برای این کلمه در نظر می گیرند. برای مثال در حوزه ی تاریخی ادواری که سبب تغییر در تاریخ فعلی و گذر از اکنون به فردا را به ارمغان می آورد مدرن اتلاق می شود .چه این دوران گذز از جنگ جهانی به جنگ سرد باشد و چه گذز از جنگ سرد به لیبرالیسم قالب. یا اینکه یک کالا را که از فروشگاهی خریداری می کنید نسبت به مدل پیش از خود مدرن و نوتر است.
اما در کشور ما این کلمه به یک رهیافت و ابزاری برای تحلیل بدل گشته است . همینطور مدرنیته تا حدی در حد بیان می تواند چارچوبی برای خواسته های انسانی در یک جامعه باشد.
و نکته ی جالب توجه این که کلمه ی پست مدرن یا فرانوگرا به معنای مکمل مدرنیسم به کار می رود چرا که مدرنیسم در تاریخ مذکور که اشاره شد سقوط کرد و این نهضت به ظاهر فکری در برحه ای از زمان جایگزین آن گردید. به هر حال همانگونه که اشاره شد پست مدرنیسم نیز در سالیان پیش دچار ریزش گردید و با گسترش اینترنت در دهه ی 90 میلادی به بعد جهان شبکه ای و گفتمان جامعه پذیر ذیگر جایگزین آن گردید.
اما توصیه می کنم در این خصوص کتاب بسیار وزین رومانو گورادینی با نام the end of the modern world را مطالعه نمایید بدون شک می توانید به بسیاری از پرسش های خود دست یابید.
البته هانتینگتون که شما فرمایش می کنید نظریه اش پیرامون برخورد تمدن ها می باشد.عموما نظریات کلیدی قرن اخیر بر سه مبحث اشاره دارند:1 نظریه جهان شبکه ای و در پی ان موج سوم که تئوریسین های آن در بادی امر کاستلز و هایدی و الوین تافلر بوده اند و امروز با امرسون ادامه دارد 2. نظریه برخورد تمدن ها از هانتینگتون که به نوعی به برخورد ایدئولوژی ها اشاره دارد که در برحه ی مطرح شدن اشاره به جنگ سرد داشت و امروزه اشاره به نبرد ایدئولوژیک لیبرابیسم غربی و اسلام سیاسی دارد. و 3. نظریه پایان تاریخ که در ادامه نظریات مطروحه پیشین می آید و اشاره به پایان تلاش انسان ها برای دستیابی به کل مطلوب دارد چرا که لیبرالیسم امروز به روش قالب در سطح جهان بدل گشته است اما لازمه ی آن گذر از مرحله ی 2 یعنی شکست اسلامی سیاسی در برابر لیبرالیسم و حذف جریانات باقی مانده از کمونیسم می باشد که ممکن است در سالیان آتی رخ دهد. و جدید ترین نظریه هم می تواند نظریه سازش تمدن ها باشد که کلید آن با سخنرانی رامسفلد در مجمع عمومی سازمان ملل در 1994 پیرامون نظم نوین جهانی زده شد و با آثار گیدنز در خصوص مقوله ی دولت و ملت و تجمیع سه رویکرد فوق رویکرد سازش تمدن ها را شکل داد که رئیس جمهور ایران در دروه ی اصلاحات از ان بهره جست
مدرنیته مفهومی پیچیده است که نمی توان تعریف جامع از آن به دست آورد. در حقیقت دشواری تعریف کلمه((مدرن)) از آنجا است که این کلمه در تقابل با دو مفهوم دیگر قرار می گیرد. یکی مفهوم((کهنه)) و دیگری مفهوم((سنت)) از این نظر، گذشت زمان مصداق کلمه مدرن را پیوسته تغییر می دهد، اما اصل مدرنیته به معنای همواره به پیش رفتن است، و در عین حال، فراخواندن نو و کنار گذاردن((کهنه)) می باشد.
یکی از دستاوردهای مدرنیته از قرن هیجدهم به این سوی گسترش لیبرالیسم در جوامع غربی بوده است و به گونه ای میتوان آن را روی دیگر مدرنیته خواند که به ارزشها و آزادی های فردی ارج می نهد، جوامع شرقی از آن روی به درک درستی از مدرنیته دست نیافته اند چون هرگز ارزشهای انسانی با ارج نهادن به حقوق و آزادی فردی در آن جوامع هرگز آنگونه که می باید ارج گذارده نشده است، در چنین جوامعی که هنوز تجربه ای از این امر مهم را بدست نیاورده اند صحبت از پست مدرنیسم حرفیست بیهوده و بی معنا.
[quote='mpm7030']توصیه می کنم مقاله ی زیبای The fall of modernism را در تارنمای www.architectsjournal.co.uk
و همینطور کتاب World City Network: A Global Urban Analysis نوشته پیتر تیلور
و همینطور کتاب The End of Development?: Modernity, Post-Modernity and Development نوشته ی تریور پارفیت که مطمئناً با خواندن این اثر پاسخ بسیاری از پرسش های دوستان معین می گردد.
همینطور در رفرنس های فارسی نیز کتابهای شهرسازی معاصر استروفسکی , موج سوم تافلر و سه گانهٔ عصر اطلاعات کاستلز بهترین رفرنس ها هستند.
من صمیمانه از دوستان درخواست می کنم به جای قضاوت های مقطعی که جزو خصایص ما ایرانیان است با نگاهی منطقی تر به ماجرا نگاه کنند.
در جوامع علمی در سطح اروپا نیز( که بنده 6 سال در آنجا درس خوانده ام) چارچوب نظری نوگرایی و فرانوگرایی به طور کلی فرو ریخته است و کسی دیگر ( تا آنجا که بنده با اساتید به نام این حوزه آشنایی دارم) سخن نمی گویند.
اینکه دوستان می پرسند مدرنیسم و پست مدرنیسم چیست که به یکباره فرو می ریزد بهترین پاسخ را خانم جیکوبز در کتاب خود The Death and Life of Great American Cities می دهد و بیان می کند که هنگامی که نماد یک اصل فرو میریزد خود همان اصل نیز فرو می ریزد درست همانند ریزش بنیان کلیسا توسط کوپرنیک و گالیله و اسپینوزا و دیگران.
همینطور منظور بنده از ساختمان سنت ایگو در سن دیگو همان ساختمان معروف پروئیت ایگو بود( که در مکانی که ما هستیم بدین نام برای ما بازخوانی شده است و نه پرتیگو). و شما نفرمودید چرا این مجموعه تخریب شد.پاسخ روشن است چون نحله ی فکری مدرنیسم اساس خود را بر نظر تکنوکرات های حاکم قرار می دهد و مردم واری اجتماعی در گفتمان آن جایگاهی ندارد و هنگامی که در گفتمانی مردم جایگاه و پایگاهی سترگ نداشته باشند آن نحله محکوم به سقوط و اضمحلال است.
[/quote]
دوست عزیز بنده از شما یکی دو سوال ساده نمودم، شما زحمت کشیدید چندین مقاله و کتاب معرفی کردید که صد البت خوب و مفید است ولی فکر نمی کنید بنده نیز میتوانم یکی دو جین کتاب و مقاله خارجی و داخلی در باب مدرنیته خدمت شما معرفی نمایم که دقیقا خلاف آن ادعاها رو بیان می نماید؟!
وقتی به سوالی پاسخ می دهید یعنی خود به درکی(لااقل) نسبی در باب آن موضوع رسیده اید و توانایی پاسخ دادن به آن سوال رو دارید، اینکه بجای پاسخگویی دیگران رو به این کتاب و آن مقاله ارجاع دهیم چیزی از ماهیت سوالاتی که شده نمی کاهد.
اشاره به موج سوم الوین تافلر نمودید، بد نیست نگاهی به موج سوم ساموئل هانتینگتونه نیز داشته باشید. به هر روی هنوز پاسخی درخور به آنچه پرسیده شدندادید.
مدرینته چیست؟
پست مدرنیسم چیست؟
چگونه با ریختن به قول شما چهار ساختمان مدرنیته رنگ می بازد؟! آیا اکنون در آنجایی که آن ساختمان فرو ریخته(با هر نام و هر نوع گویشی) پست مدرنیسم حاکم گردیده! و این حاکمیت به معنای افول مدرنیسم است؟!
این شیوه نظرات بنده رو بیاد جوامع شرقی و سنتگرا می اندازند که هنوز مدرنیته و تجربه نکرده ولی روزی ده ها کتاب و مقاله در باب پست مدرنیسم چاپ و منتشر می گردد.
جوامعی که لیبرالیسم(روی دیگر مدرنیسم) را به مفهوم واقعی خود درک ننموده و با تعریف ساده انگارانه ای از مدرنیسم به نفی و نقد آن می نشینند و بدنبال باز گشت به سنتها هستند.
توصیه می کنم مقاله ی زیبای The fall of modernism را در تارنمای www.architectsjournal.co.uk
و همینطور کتاب World City Network: A Global Urban Analysis نوشته پیتر تیلور
و همینطور کتاب The End of Development?: Modernity, Post-Modernity and Development نوشته ی تریور پارفیت که مطمئناً با خواندن این اثر پاسخ بسیاری از پرسش های دوستان معین می گردد.
همینطور در رفرنس های فارسی نیز کتابهای شهرسازی معاصر استروفسکی , موج سوم تافلر و سه گانهٔ عصر اطلاعات کاستلز بهترین رفرنس ها هستند.
من صمیمانه از دوستان درخواست می کنم به جای قضاوت های مقطعی که جزو خصایص ما ایرانیان است با نگاهی منطقی تر به ماجرا نگاه کنند.
در جوامع علمی در سطح اروپا نیز( که بنده 6 سال در آنجا درس خوانده ام) چارچوب نظری نوگرایی و فرانوگرایی به طور کلی فرو ریخته است و کسی دیگر ( تا آنجا که بنده با اساتید به نام این حوزه آشنایی دارم) سخن نمی گویند.
اینکه دوستان می پرسند مدرنیسم و پست مدرنیسم چیست که به یکباره فرو می ریزد بهترین پاسخ را خانم جیکوبز در کتاب خود The Death and Life of Great American Cities می دهد و بیان می کند که هنگامی که نماد یک اصل فرو میریزد خود همان اصل نیز فرو می ریزد درست همانند ریزش بنیان کلیسا توسط کوپرنیک و گالیله و اسپینوزا و دیگران.
همینطور منظور بنده از ساختمان سنت ایگو در سن دیگو همان ساختمان معروف پروئیت ایگو بود( که در مکانی که ما هستیم بدین نام برای ما بازخوانی شده است و نه پرتیگو). و شما نفرمودید چرا این مجموعه تخریب شد.پاسخ روشن است چون نحله ی فکری مدرنیسم اساس خود را بر نظر تکنوکرات های حاکم قرار می دهد و مردم واری اجتماعی در گفتمان آن جایگاهی ندارد و هنگامی که در گفتمانی مردم جایگاه و پایگاهی سترگ نداشته باشند آن نحله محکوم به سقوط و اضمحلال است.
[quote='amirghorbani'] ... اما نظرم خودم این است که تمام اشکالاتی که پست مدرن ها و دیگر نحله ها از مدرن ها می گیرند درست است اما راه حل یا آلترناتیو درست و قابل سنجشی نمی توانند ارائه دهند. [/quote]
دوست گرامی، مشکل در نظرات شخصی خودمان نیست و طبعا تمامی ما دیدگاه‌های درست یا نادرستی نسبت به نظریات متفاوت داریم. به گمانم مشکل آنجاست -و احتمال می‌دهم که جناب کایدان هم تا حدودی بدین اشاره دارد- که در ایران تعاریف درست و حسابی از این نظریات فلسفی، ایدئولوژیکی در دست نیست و هر کس به ظن خود به تعریف و نقد «مدرنیسم» و «پست مدرنیسم» و ... می‌نشیند بی‌آنکه به درستی بداند با چه مقولاتی سر و کار دارد.
و باز دوباره، نظر شخصی من هم این است که مدرنیسم پایه‌ی تمامی جوامع صنعتی و مدرن هست که شاید بتوان همان جوامع بورژوایی خواند. نظریات پست مدرن که بیشتر واکنشی به پایان جنگ سرد و آغاز دولت‌های رفاهی در اروپا و آمریکا بودند شاید نقدهایی جدی به جوانبی از مدرنیسم داشته باشند اما ایده‌ی زیر سوال بردن کل مدرنیسم ایده‌ای پوچ و بیهوده‌ست چرا که پست مدرن و بعدتری‌ها بر بنیان مدرنیسم قابل تعریف هستند و آغازگاه‌شان نیز همان است.
نقد «بعدی» از «قبلی» لزوما به معنای «ترقی» و «پیشرفت» نیست. نقد نیچه‌ی پست مدرن از مدرنیسم هر چند رنگ و لعاب انقلابی داشت ولی از منظر ارتجاعی بود و عقب‌گردی کامل به پیشامدرنیسم.
ظهور و سقوط مدرن
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک