آتشی که نگرفت
نویسنده:
جک لندن
مترجم:
اصغر رستگار
امتیاز دهید
✔️ آقای "تد" در مزرعهی درخت سیب كار میكرد. "پوپی" و "سم" ـ بچههای خانوادهی بوت كه صاحب مزرعه بودند ـ دوست داشتند در كارها به تد كمك كنند. یك روز آنها به همراه تد دور چراگاه گوسفندها پرچین میكشیدند كه ناگهان متوجه دودی شدند كه از انبار علوفه برمیخاست. آنها خیلی سریع به خانه رفتند و موضوع را با مادرشان درمیان گذاشتند و خانم بوت بلافاصله با آتشنشانی تماس گرفت. پس از چند دقیقه آتشنشانها از راه رسیدند. خانم بوت از بچهها خواست كه در خانه بمانند و خود برای راهنمایی آتشنشانها بیرون رفت. آتشنشانها بر روی انبار آب پاشیدند. اما متوجه شدند كه هنوز از پشت انبار دود بلند میشود. یكی از آتشنشانها به پشت انبار رفت و با منظرهی عجیبی روبهرو شد...
بیشتر
آپلود شده توسط:
morad850
1395/11/18
دیدگاههای کتاب الکترونیکی آتشی که نگرفت