حیرت نامه: سفرنامه ابوالحسن خان ایلچی به لندن
نویسنده:
ابوالحسن خان ایلچی شیرازی
امتیاز دهید
بکوشش: حسن مرسل وند
حیرت نامه عنوان کتابی است که میرزا ابوالحسن خان ایلچی در شرح سفر خود به انگلستان با منصب سفیر ایران در دوره ی فتحعلیشان قاجار نوشته است. میرزا ابوالحسن خان، خواهرزاده ی حاج ابراهیم خان کلانتر، صدراعظم مقتول فتحعلی شاه است که پس از بر هم خوردن روابط ایران و فرانسه و اخراج ژنرال گاردان از ایران، در سال 1224 هجری قمری به همراه مستر موریه به انگلستان اعزام شد و در سال بعد به همراه سر گور اوزلی به ایران بازگشت. وی خود در توضیح علت نامگذاری سفرنامه اش می نویسد: نظر به اینکه غرایب بسیار و بدایع بیشمار ملاحظه و در این دفتر ثبت افتاده بود. البته سامعین و مطالعه کنندگان این اوراق را تعجب و تحیری بی اندازه دست می داد. لهذا این رساله را حیرت نامة سفرا موسوم گردانید. در زیر نمونه هایی از حیرت این سفیر از مشاهداتش نقل شده است.
… [ به من گفتند ] روزی که هوا صاف باشد خبر ورود کشتی از هر بندری به پلیموت و از آنجا تا به دارالخلافة لندن در بیست و پنج دقیقه می رسد. من از این سخن متحیر شده گفتم سخن اغراق و دروغ در فرنگ کسی نشنیده است چگونه می تواند شد که سیصد مایل مسافت بعیدی را که می گویند، در اندک زمانی خبر به دارالخلافة لندن خواهد رسید. ص 119
...غریب تر آنکه یک کاغذ نازکی را چاپ کرده از یک تومان تا هزار تومان و آن چاپ را نوت می گویند و اعتبار نوت بیش از زر رایج است و صبح تا شام محرران که دویست نفر البته می باشند به چاپ کردن آن مشغولند. و آن کاغذ چاپ شده علامتی دارد که تقلب در ساختن آن کمال اشکال دارد. بلکه شبه آن، مانند ذات خالق بیچون و چند محال است و آن کاغذ بهتر از زر رایج مرغوب سلیقة تجار آن دیار است. ص149
...از آنجا که من در مجلس حیران بودم. میسس پرسول گفت: چنان می فهمم که از اکل نمودن مرد و زن به جمعیت، ترا حیرت دست داده خود انصاف ده که شیوة ما بهتر است یا شیوة شما که زنان را مستور دارید؟ من در جواب گفتم: طریقة شما بهتر است. از رهگذر اینکه زن مستوره چشم بسته و همچو مرغی که در قفس حبس شود می باشد و چون رهایی یابد قوت پرواز به طرف گلشن ندارد. و زن پر گشوده به مصداق اینکه: مرغان گلشن دیده اند سیر گلستان کرده اند. بهر کمالی آراسته گردند و چون من سیاحت بسیار کرده ام مانند شما زنی به این همه کمالات معنوی و صوری و آراستگی ندیدم. ص 162 و 163
حیرت نامه عنوان کتابی است که میرزا ابوالحسن خان ایلچی در شرح سفر خود به انگلستان با منصب سفیر ایران در دوره ی فتحعلیشان قاجار نوشته است. میرزا ابوالحسن خان، خواهرزاده ی حاج ابراهیم خان کلانتر، صدراعظم مقتول فتحعلی شاه است که پس از بر هم خوردن روابط ایران و فرانسه و اخراج ژنرال گاردان از ایران، در سال 1224 هجری قمری به همراه مستر موریه به انگلستان اعزام شد و در سال بعد به همراه سر گور اوزلی به ایران بازگشت. وی خود در توضیح علت نامگذاری سفرنامه اش می نویسد: نظر به اینکه غرایب بسیار و بدایع بیشمار ملاحظه و در این دفتر ثبت افتاده بود. البته سامعین و مطالعه کنندگان این اوراق را تعجب و تحیری بی اندازه دست می داد. لهذا این رساله را حیرت نامة سفرا موسوم گردانید. در زیر نمونه هایی از حیرت این سفیر از مشاهداتش نقل شده است.
… [ به من گفتند ] روزی که هوا صاف باشد خبر ورود کشتی از هر بندری به پلیموت و از آنجا تا به دارالخلافة لندن در بیست و پنج دقیقه می رسد. من از این سخن متحیر شده گفتم سخن اغراق و دروغ در فرنگ کسی نشنیده است چگونه می تواند شد که سیصد مایل مسافت بعیدی را که می گویند، در اندک زمانی خبر به دارالخلافة لندن خواهد رسید. ص 119
...غریب تر آنکه یک کاغذ نازکی را چاپ کرده از یک تومان تا هزار تومان و آن چاپ را نوت می گویند و اعتبار نوت بیش از زر رایج است و صبح تا شام محرران که دویست نفر البته می باشند به چاپ کردن آن مشغولند. و آن کاغذ چاپ شده علامتی دارد که تقلب در ساختن آن کمال اشکال دارد. بلکه شبه آن، مانند ذات خالق بیچون و چند محال است و آن کاغذ بهتر از زر رایج مرغوب سلیقة تجار آن دیار است. ص149
...از آنجا که من در مجلس حیران بودم. میسس پرسول گفت: چنان می فهمم که از اکل نمودن مرد و زن به جمعیت، ترا حیرت دست داده خود انصاف ده که شیوة ما بهتر است یا شیوة شما که زنان را مستور دارید؟ من در جواب گفتم: طریقة شما بهتر است. از رهگذر اینکه زن مستوره چشم بسته و همچو مرغی که در قفس حبس شود می باشد و چون رهایی یابد قوت پرواز به طرف گلشن ندارد. و زن پر گشوده به مصداق اینکه: مرغان گلشن دیده اند سیر گلستان کرده اند. بهر کمالی آراسته گردند و چون من سیاحت بسیار کرده ام مانند شما زنی به این همه کمالات معنوی و صوری و آراستگی ندیدم. ص 162 و 163
آپلود شده توسط:
kaydan
1395/11/13
دیدگاههای کتاب الکترونیکی حیرت نامه: سفرنامه ابوالحسن خان ایلچی به لندن
مردکۀ جاهل برداشته صفحه را به خاطر «بی عفتی» مؤلف حذف کرده است(ص ۱۰۵)! حالا منظورش از بیعفتی چه باشد خوب است؟! بیچاره ایلچی از زیبایی یک زن در فلان مجلس چند خط نوشته(ص ۸۳)؛ یا گریبان مؤلف را گرفته که او «عامل» قرارداد گلستان است(ص ۷۱) و مورخ مملکت در ابتدای انقلاب این اندازه درک ندارد که قرارداد بین دو دولت معاملۀ ملکی نیست که امضاکنندۀ قرارداد «عامل» آن باشد. به قول آن ارباب رجوع سراوانی خاک بر سر مملکتی که تو مورخش باشی.
عجب سیر قهقرایی طی کردیم در این دویست سال؛ انقلاب ۵۷ و ۵۷یها حقیقتا بلیهای بودند که کمتر ملتی به آن دچار میشود.
مطالعه این کتاب برای کسانی همچون من که اطلاع زیادی از وادادگی های روشنفکری در تاریخ ایران ندارند ، مفید بود
بنده مدتی است با وبلاگی آشنا شدم که کتاب های نفیس و ارزشمند بسیاری در آن است اما بنده به موجب عللی توان بارگذاری آن در سایت را ندارم ، دوستان برای بهره برداری عموم از این کتب لطفا آنها را بارگذاری فرمایند.
متن لینک.
[/quote]ببخشید ، به نظر آدرس رو اشتباه نوشتم :
متن لینک
بنده مدتی است با وبلاگی آشنا شدم که کتاب های نفیس و ارزشمند بسیاری در آن است اما بنده به موجب عللی توان بارگذاری آن در سایت را ندارم ، دوستان برای بهره برداری عموم از این کتب لطفا آنها را بارگذاری فرمایند.
متن لینک.
به هرحال اشاره به این موضوعات به این دلیل است که مراقب باشیم که مبادا ابتذال فرهنگی به شکل و شمایلی دیگر در جامعه فرهنگی ما خود را نشان دهد و مبادا تنها سهم مان از مطالعه فقط آپلود و معرفی کتاب و از طرفی فقط دانلود و اضافه نمودن ده ها جلد کتاب به آرشیو کتابخانه مان باشد!