سوال و جواب های کتاب فرهنگ و تمدن اسلامی دکتر ولایتی
نویسنده:
علی اکبر ولایتی
امتیاز دهید
این فایل شامل تمام سوالات و جواب های کتاب « فرهنگ و تمدن اسلامی - دکتر ولایتی » می باشد .
بخش اول : کلیات
بخش دوم : زمینه های شکل گیری تمدن اسلامی
بخش سوم : شکوفایی علوم در تمدن اسلامی
بخش چهارم : سازمان های اداری و اجتماعی تمدن اسلامی
خش پنجم : هنر در تمدن اسلامی
بخش ششم : تاثیر تمدن اسلامی در تمدن غربی
بخش هفتم : علل بیرونی و درونی رکود تمدن اسلامی
بخش هشتم : خیزش ؛ اقتدار مجدد جهان اسلام
بخش نهم : علل متأخر رکود فرهنگ و تمدن اسلامی
بخش دهم : بیداری اسلامی
بیشتر
بخش اول : کلیات
بخش دوم : زمینه های شکل گیری تمدن اسلامی
بخش سوم : شکوفایی علوم در تمدن اسلامی
بخش چهارم : سازمان های اداری و اجتماعی تمدن اسلامی
خش پنجم : هنر در تمدن اسلامی
بخش ششم : تاثیر تمدن اسلامی در تمدن غربی
بخش هفتم : علل بیرونی و درونی رکود تمدن اسلامی
بخش هشتم : خیزش ؛ اقتدار مجدد جهان اسلام
بخش نهم : علل متأخر رکود فرهنگ و تمدن اسلامی
بخش دهم : بیداری اسلامی
آپلود شده توسط:
amirghorbani
1395/10/17
دیدگاههای کتاب الکترونیکی سوال و جواب های کتاب فرهنگ و تمدن اسلامی دکتر ولایتی
شما فقط به آمار دانشمندان و شعرا و فلاسفه ایران در قبل و بعد از اسلام نگاه کنید
و با کمال تاسف دقیقا از زمان روی کار آمدن سلسله منحوس صفویه ، مردم ایران از همان ظاهر اسلام هم دور شدند ( چون من نگرش اهل سنت را نوعی نگرش ظاهری به اسلام می دانم ) و دیگر به جز ملاصدرا و شیخ بهایی ( که اتفاقا مطرود و مغضوب علمای درباری شدند ) چیز جالب دیگری به منصه ظهور نرسید !
خداوند با اینکه عالم و قادر مطلق است به خاطر ارج نهادن به مقام والای آزادی و دموکراسی و توجه به سایرین ، فرشته گان را آفرید و امورات خلقت را به آنها تفویض کرد . . . این یعنی ای انسان تو هم هر قدر قادر و باهوش و توانا و قدرتمند هستی سعی کن با دیگران مشورت کنی و از دیگران کمک بگیری و در یک کلام دیکتاتور و مستبد و تنها نباشی ، تا تنها نمانی
او با اینکه قادر مطلق است همیشه و همه جا خودش را رحمان و رحیم معرفی کرده یعنی ای انسان و یا ای حاکم ، تو نیز در اوج قدرت باید مهربان و بخشنده باشی
در بارگاه ملکوتی خداوند ( با آن همه جلال و جبروتش ) چنان فضایی از آزادی و تساهل و تسامح و مدارا حاکم بوده که فرشته گان به راحتی
به خودشان اجازه می دهند بر خلقت خداوند ( یعنی آدم ) ایراد بگیرند و با خداوند بر سر آفرینش انسان ، بحث و جدل کنند ! ! !
و شیطان فقط به این دلیل رانده می شود که با تعصب و عناد و لجبازی ، منکر استدلال و منطق خداوند می شود . شیطان چون متکبر و خود برتربین و ظاهربین بود ( من از آتشم و انسان از خاک ) رانده شد و نه به خاطر اعتراض و انتقاد
بعله :)) در اینجا منظور هدایت تکوینی است و نه هدایت تشریعی 0 منظور 56 قصص )
یا بعله :)) روحانیون مسیحی چون قائل به الوهیت عیسی بودند بد بوده اند ولی ما خیلی خوبیم ! ! !
یا بعله:)) بحث اکراه با بحث مرتد بودن متفاوت است و آنجا مرتد فطری است و اینجا مرتد ملی و . . . .
یا بعله :)) اینکه گفته تمامی سخنان را بشنوید منظور سخنان لغو و بیهوده نبوده و این آیه تفسیرش اصلا یک چیز دیگری است . . .
و من شک ندارم همین آقایان بعله مصداق صریح این آیه قرآن هستند که می فرماید :
و من اظلم ممن افتری علی الله کذبا
کیست ظالم تر از کسی که به خداوند دروغ می بندد . . . .
1- خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمی دهد مگر اینکه آنها اول خودشان تغییر کنند . . . .
2- بگو ای اهل کتاب بیایید بر سر سخنی میان خود توافق کنیم که به جز خدا را نپرستیم و چیزی را با او شریک نگرفته و برخی از ما برخی دیگر را به جای خدا به اربابی و آقایی نگیریم پس اگر قبول نکردند بگویید شاهد باشید که ما مسلمانیم
3- در دین ، اکراه و اجباری نیست راه راست از راه انحرافی روشن و آشکار گردید . . . .
4- ای پیامبر ، تو نمی توانی هر کسی را دوست داشتی هدایت کنی ( فقط همین نیم آیه ، می زند زیر تمامی خرافات و قدیس سازی ها ! ) ولکن این خداوند است که هر که را بخواهد هدایت می کند . . . . قصص 56
5- بندگان خداوند ، کسانی هستند که تمامی سخنان را شنیده و آنگاه بهترین آنها را پیروی ( و عمل ) می کنند ( اوج آزادی بیان و نفی فیلترینگ و سانسور )
6- به جای خداوند ، علماء و روحانیون و رهبانان خود را و مسیح پسر مریم را پروردگار خود گرفتند،در حالیکه جز به عبادت خدایی واحد که غیر از او معبودی نیست دستور داده نشدند، منزه است خدا از آنچه شریک او می گیرند . . .
7- ای پیامبر ، بگو من نیز بشری مانند شما هستم ( با این تفاوت ) که به من وحی می شود که خدای شما خدایی یگانه است . . . .
آری این است اسلام راستین . . . ولی از زمانی که مسلمانان به جای تامل و عمل در این آیات ، تمام گرفتاری و دغدغه آنها این شد که آیا هنگام وضو آب را باید از پایین به بالا ریخت و یا بالا به پایین . . . و در یک کلام گرفتار پیچ و خم مسائل فقهی شدند از اصل مطلب دور شده و به چنین نکبتی افتادند که می بینید . . . .
ذقیقا ابن خلذون هم همین را مکتوب کرده است که تمدن اسلامی توسط غیر عرب ها ؛یرانیان, ایجاد و شکوفا شده است
2- اگر اسلام را مترادف با آیات قرآن و سخنان زیبای پیامبر و روش امامان معرفی کنیم خوب ، می توان از میان آنها نکات خوب و مثبت زیادی بیرون کشید ( مگر مواردی که در زمان حاضر با فرهنگ حال مغایرت دارد مانند جواز برده داری و . . . که در محل خودش به آن پرداخته شده است ) مهمترین پیامد هجوم اعراب به ایران ( هر چند خودشان از ابتدا ، چنین قصد و نیتی نداشتند ) از میان رفتن کاست و تضاد طبقاتی در جامعه ایران است ( که متاسفانه هنوز در جامعه هندوستان وجود دارد ) و فروریختن دیوار تمدن میان شرق و غرب و نهضت ترجمه و . . . .
3- اگر فرهنگ را خلاصه در ساختمان سازی و معماری و صنعت و هنر بدانیم به جز در زمینه شعر ، اعراب حرفی برای گفتن نداشته اند .
4- به نظر من که سالهاست درباره اسلام تحقیق می کنم بزرگترین پیامد و رهاورد اسلام راستین نفی قدیس سازی و بت تراشی و فردپرستی بوده است . نفی فراعنه ای که با غصب قدرت سعی دارند خون به دل مردم کنند ( لا اله الا الله ) و اتفاقا اگر سیاست اصلاح شود تمامی جنبه هاز از جمله تمدن رو به سوی اصلاه و پیشرفت می گذارد . . .اتفاقا متمایزترین تفاوت میان فرهنگ شیعی با فرهنگ اهل سنت در این است که در نظام شیعی ، جهت امر به معروف و نظارت از پایین به بالاست ( یعنی مردم مراقب و ناظر حکام هستند ) ولی در فرهنگ اهل سنت جهت نظارت و امر به معروف از بالا به پایین است یعنی حکام مراقب مردم هستند و دست بر قضا اصلی ترین عامل رشد و تعالی غرب نیز در همین نگاه است یعنی مراقبت مردمی بر رفتار حکومتیان . . .
5- ضمنا خواهش می کنم به جای فحش و ناسزا دادن و یا انحراف بحث به موارد تخمی :)):(( دقیقا سئوال یا نظر خود را بیان نمایید . . . با سپاس
به هر حال ، اگر بحث در خصوص این است که آیا اسلام را می توان منشاء تمدن دانست من سعی می کنم بدون تعصب نظرم را بنویسم و امیدوارم مانند موارد قبلی کار به فحش و بد و بیراه و موراد حاشیه ای ، کشیده نشود !
در باره ادعای اول، فرموده اید:
جمله شما دقیقا این بود: «درضمن در شبه جزیره عربستان جز عده معدودی زبان نمیدانستند، پیامبر هم یک خط قابل فهم و معروف بین سامیان بنام پهلوی را به اندکی تغییر کوفی کرد و شاید نیز عربی یک نوع زبان سریانی است. البته خط را شک دارم»
همانگونه که ملاحظه می فرمایید، در انتسابِ ابداع خط کوفی به پیامبر، هیچگونه ابراز شکی ننموده اید بلکه در سریانی بودن خط کوفی ابراز شک فرمودید!
این یک قدم مثبت است که به اشتباه خود اعتراف کنیم. اما انکار اشتباه خود، عملی غیر اخلاقی و مذموم است!
اما در باره ادعای دوم فرموده اید:
یعنی اقرار نموده اید که نفهمیده اید که چه گفته اید!
و در باره ادعای سوم فرموده اید:
پاسختان بسیار گویاست! خواننده بیطرف همه چیز را درک می کند و قضاوت سختی نخواهد داشت؛ لذا درباره اش اظهار نظری نمی کنم چونکه ممکن است دوباره عصبانی و برافروخته شوید!
و این هم مرجع در باره ادعای چهارم:
واقعا محشر بود! احسنت به شما با این بینش عمیق و این متدولوژی کاملا علمی تان!
____________________________________________________________________
شما در پاسخ به اینجانب مبنی بر ارائه مرجع، برای هیچکدام از 4 مورد اداعایی خود، مرجعی ارائه ننمودید و البته نمی توانید هم بیابید چونکه آن جمله شما کلا غلط بود.
حال بنده شباهت جمله شما را با جمله: «خسن و خسین هر سه دختران پیامبر بوده اند!» بررسی نماییم!
* خسن و خسین غلط اند، درستشان حسن و حسین است
* دو نفرند و نه سه نفر.
* پسرند و نه دختر
* فرزند علی اند و نه پیامبر!
دقیقا 4 اشتباه در یک جمله! خیلی خلاقیت می خواهد، اینجنین نیست؟! مانند شما!
_________________________________
بنده چندین بار عرض کردم که این ادبیات، متناسب با یک بحث منطقی نیست! شما یک سری پیشفرض دارید که به محض اینکه زیر سوال می روند، تعادل خود را از دست می دهید و شروع به فحاشی می کنید! اما این را باید دریافته باشید که بنده از این فحاشی های شما ناراحت نمی شوم؛ حداکثر اینکه به حالتان تاسف می خورم و نگرانتان می شوم.
همانگونه که دوست عزیزمان، آقای نیکدوست در این مورد سنگ تمام گذاشتند و بنده را به «گوسفندی که ...» تشبیه نمودند، شما نیز می توانید دایره واژگانتان را درباره نام حیوانات مختلف و ... به کار گیرید و بنده را به هر صفتی که دلتان خواست موصوف نمایید و حتی با آقای نیکدوست در این راستا مسابقه دهید؛ این توصیفات شما به بنده هیچ گزندی نمی رساند و فقط حجابی را از مقابل شخصیت شما کنار می زند تا خواننده بیطرف به قضاوتی واقعی تر دست یابد.
بر اساس نوشته های قبلی شما، برآورد بنده این بود که با علاقه ای که به ایران و تمدن ایرانی دارید، بعید است که دستور زبان و املای فارسی تان مشکل داشته باشد ولذا تصور کردم شاید شما منظور دیگری از آن جمله داشته اید که حقیر متوجه اش نشده ام. آن تذکر بدان جهت بود که مطمئن شوم اشتباه دستوری بوده است.
ضمنا زبان یک ابزار ارتباطی است؛ در یک مباحثه منطقی اگر توجهی به قواعد زبان، اعم از دستوری یا املایی نشود، ممکن است کارآیی آن ابزار ارتباطی دچار خدشه گردد و در نتیجه حتی ممکن است ایجاد سوءتفاهم بنماید. لذا شایسته است که از اشتباهات دستوری یا املایی و ... حذر شود.
بنده همانگونه که قبلا نیز خدمتتان عرض کردم، اگر تصور می نمایی که در حال مسابقه و ... هستید، بنده پیشاپیش مدال برد را به شما تقدیم نمودم. بنده چنین تصوری ندارم.