رهبران مشروطه - جلد 1
نویسنده:
ابراهیم صفایی
امتیاز دهید
احوالات موثرین در انقلاب مشروطه
827 صفحه
فهرست بیوگرافیها:
سید جمال الدین اسد آبادی، میرزا ملکم خان، امین الدوله، میرزا نصرالله خان مشیرالدوله، ظهیرالدوله، سید عبدالله بهبهانی، سید محمد طباطبائی، صمصام السلطنه بختیاری، سردار اسعد، سپهدار تنکابنی، سید جمال الدین اصفهانی، ملک المتکلمین، صنیع الدوله، ستارخان، وثوق الدوله ......
مقدمه:
نویسنده در مقدمه کتاب مینویسد. نهضت مشروطه ایران در زمان صدارت عین الدوله (1323ق) آغاز گردید ولی پایه های آن با قتل ناصر الدین شاه گذاشته شد(جمعه 17 ذیقعده 1313ق)، گر چه مدتها پیش از آغاز این نهضت هم افکار آزادیخواهی در ایران وجود داشت ولی اینگونه افکار بسیار اندک بود واز قوه بفعل نیامده بود، در اواخر دوران ناصرالدین شاه وزمان مظفرالین شاه عوامل بسیار برای رشد این نهضت فکری بکار افتاد. مهمترین عوامل عبارت بود از :
1- نابسامانی اوضاع اجتماعی ایران در اواخر عهد ناصرالدین شاه وبه ستوه آمدن مردم از جور وبیدادگری حکام وعمال استبداد وماموران متجاوز دولت.
2- برقراری رژیم مشروطه وتدوین قانون اساسی در عثمانی.
3- نشر نوشته های بیدار کننده روز نامه هائی مانند روز نامه "اختر" چاپ استانبول، روز نامه "حبل المتین" چاپ کلکته وروزنامه های "پرورش" و"ثریا" و"حکمت" چاپ مصر وروز نامه "قانون"چاپ لندن........
827 صفحه
فهرست بیوگرافیها:
سید جمال الدین اسد آبادی، میرزا ملکم خان، امین الدوله، میرزا نصرالله خان مشیرالدوله، ظهیرالدوله، سید عبدالله بهبهانی، سید محمد طباطبائی، صمصام السلطنه بختیاری، سردار اسعد، سپهدار تنکابنی، سید جمال الدین اصفهانی، ملک المتکلمین، صنیع الدوله، ستارخان، وثوق الدوله ......
مقدمه:
نویسنده در مقدمه کتاب مینویسد. نهضت مشروطه ایران در زمان صدارت عین الدوله (1323ق) آغاز گردید ولی پایه های آن با قتل ناصر الدین شاه گذاشته شد(جمعه 17 ذیقعده 1313ق)، گر چه مدتها پیش از آغاز این نهضت هم افکار آزادیخواهی در ایران وجود داشت ولی اینگونه افکار بسیار اندک بود واز قوه بفعل نیامده بود، در اواخر دوران ناصرالدین شاه وزمان مظفرالین شاه عوامل بسیار برای رشد این نهضت فکری بکار افتاد. مهمترین عوامل عبارت بود از :
1- نابسامانی اوضاع اجتماعی ایران در اواخر عهد ناصرالدین شاه وبه ستوه آمدن مردم از جور وبیدادگری حکام وعمال استبداد وماموران متجاوز دولت.
2- برقراری رژیم مشروطه وتدوین قانون اساسی در عثمانی.
3- نشر نوشته های بیدار کننده روز نامه هائی مانند روز نامه "اختر" چاپ استانبول، روز نامه "حبل المتین" چاپ کلکته وروزنامه های "پرورش" و"ثریا" و"حکمت" چاپ مصر وروز نامه "قانون"چاپ لندن........
آپلود شده توسط:
settareh
1395/09/20
دیدگاههای کتاب الکترونیکی رهبران مشروطه - جلد 1
سخن برای پیشگیری بود خلاصه ای از عقاید خود را عرض کردم تا بعدا برچسب زنی شروع نشود،با توجه به سابقه شما در مباحثاتتان صلاح دیدم حداقل از یک جهت جلوی سفسطه گری گرفته شود همین که پای شخصی مانند پیشه وری را به پیش می کشید و پیش داوری هم می کنید که تجزیه طلبان طرفدار پیشه روی هستند خود مغالطه و برچسب زنی است شخص را در منگنه می گذارید که تا عقایدش را گفت این ذهنیت را به وجود آورید که شخص تجزیه طلب است من خواستم این اتفاق نیافتد.
بنده گفتم هر کسی معیاری برای سنجش افراد دارد شما با معیار خود افراد را می سنجید من معیاری برای شما نسبت ندادم که بازخواست می کنید ولی به غیر از این است که معیاری برای سنجش افراد دارید؟ نکند از روی هوا و بدون معیار نظری درباره شخصی می دهید؟
اول خواهش میکنم جمله را درست نقل بفرمایید من نگفتم قهرمان ملی،گفتم قهرمان اما پاسخ اصولا احمد کسروی برای ملییون فارس حکم قهرمان و آزاد اندیش را دارد اگر شما کسروی را آزاداندیش نمی دانید من تبریک می گویم به شما چون او را خوب شناخته اید و آثارش را مطالعه کردید و به افکار جاهلی و مرتجعانه او پی برده اید.
بلاخره اصلاح باید از یک نقطه ای شروع شود برای کل باید از جز شروع کرد،باید نقطه شروعی باشد. ولی در هر حال من پیشه وری را از نظر خدمت به آذربایجان مورد سنجش قرار دادم که نظراتی برای اصلاح ایران نیز داشت. روشنفکران چپ ایرانی به خاطر ماهیت چپ گرای فرقه دمکرات آذربایجان چشم امید به حکومت ملی آذربایجان بسته بودند. شما همین الانش سهوا یا به قصد برچسب تجزیه طلب را می چسبانید کدام سخن من نشان می دهد تجزیه طلب هستم؟ و چرا؟
بنده در همان متن عرض کردم قیاس پیشه وری و گاندی صحیح نیست اما مقصود را می رساند،حالا شما مقصود را چه گرفته اید من نمی دانم!
اما درمورد همکاری شوروی با پیشه وری، درست است که پیشه وری با مسکو رابطه داشت اما برای چه؟ آیا رابطه با کشورهای دیگر جرم است پس الان که ما با آمریکا رابطه و همکاری نداریم بسیار کار صحیحی انجام می دهیم و هر کسی با آمریکا رابطه داشته باشد خائن و نامفید است؟
جناب بهروزی دوست محترم اگر قرار است بنده پاسخ نظرات دوست دیگر(جنابKhoday) را بدهم پس بهتر است شما تحمل نموده و سکوت نمایید تا این عزیز نظرات خود را مطرح نمایند،بنده نیز تاآنجا که در توان و سوادم باشد در خدمت این دوست خواهم بود. همانگونه که در آغاز نیز این گرامی را خطاب قرار دادم و این شما بودید که بنده رو(به هر دلیل) مورد خطاب قرار دادید!(مراجعه به کامنت اول خود خطاب به بنده)
دوم اینکه بیایید سعی کنیم بیاموزیم و تمرین کنیم که مستند و مستدل نظر دهیم. اگر این انجمن فعالیتش معرفی کتاب است و اگر ما نا سلامتی در این انجمن کتاب دانلود می کنیم و در مباحث شرکت می کنیم باید یادبگیریم که اولین روش برای ابراز نظر در مباحث تاریخی مستند نظر دادن است. نه اینکه با اما و اگر و روایت سازی کردن از موضوع یا عقیده ای دفاع نماییم.
با این وجود دیگر هیچکس متهم به ابراز عقیده شخصی و بی سند نخواهد شد. وقتی من نوعی یادبگیرم با استناد به منابع تاریخی نظری بیان نمایم یعنی اینکه در قدم اول آن روایت از من نیست و مخاطب بجای اینکه به نقد شخصیت من یا دیدگاه من بپردازد موظف است به نقد آن روایت و آن منبع خبری بپردازد.ولی متاسفانه کمتر چنین روشی مشاهده می شود و همین امر نیز باعث برخورد عقاید در مباحث می گردد.
بنده اگر پیشه وری یا دیگری را مثال زدم به این دلیل بود که پیشتر مثالی به هیتلر پرداختم ، حال اگر به عقیده شما این مثال باعث خواهد شد برخی با دیدگاه قومی وارد بحث گردند این مشکل آن شخص است نه بنده. ان فرد نیز میتواند مستند و مستدل با استناد به منابع تاریخی به دفاع از دیدگاه خود بپردازد. اگر جز این باشد مطمئنا باید با شخص آن فرد و آن دیدگاه برخورد شود(نه با کل یک جستار آنهم با بستن آن!)
و در پایان فرمودید مقابله و مخالفت حیدر عمواوغلی با ستارخان بی پایه و شایعه بوده است. اگر اصل سند و منبع رو معرفی نمایید یا در اختیار دارید به شخصه خوشحال میشوم آن را با دیگر منابع مطابقت دهم. در باب پول گرفتن حیدر عمواوغلی از محمد علی شاه نیز باید اشاره نمایم این موضوع در کتابی در باب برسی اسناد مشروطه نقل گردیده که اسکن این کتاب خوشبختانه پایان یافته آن را به همین زودی در سایت خواهم گذارد. نام کتاب را نیز پیشتر معرفی نمودم. پیدایش و تحول احزاب سیاسی مشروطیت(دوره اول و دوم مجلس) به قلم منصوره اتحادیه(نظام مافی)
باسپاس از شما
"پیشه وری ...شخص بسیار خادم به آذربایجان بود و نقشه های بسیاری برای ایران نیز داشت. حتی در سخنرانی هایش وجود دارد که آذربایجان را مقدمه راه برای اصلاح کل ایران می دانست."
در ادامه چنین آوردید:
"...چون دغدغه اصلی ایشان آذربایجان بود و باعث ایجاد تشکیل حکومت ملی آذربایجان شد."
منظور شما از ایشان همانا پیشه وری می باشد.
سوال:
چگونه یک شخص به ادعای شما بدنبال اصلاح کل ایران است(!!!) ولی در یکی دو خط بعد مدعی می شوید که این شخص بدنبال برقراری و ایجاد حکومت ملی آذربایجان است؟!
مگر آذربایجان کل ایران بود یا ایران بخشی از آذربایجان محسوب می گردد؟!
دوست محترم بنده به شما برچسب تجزیه طلب نمی زنم ولی متاسفانه دیدگاه شما می تواند(سهوا) نشان از این امر داشته باشد.
اول اینکه مثال شما از جهتی می تواند اشتباه باشد(هرچند در مثال مناقشه نیست)ولی در نوع مثال باید دقت نمود. گاندی هرگز برای آزادی و آبادی هندوستان با سران کشور دیگر طرح دوستی نریخت، او همچون جعفر پیشه وری با دیکتاتور و جانی بزرگی همچون استالین همراه و همفکر نشد! گاندی تابدان حد برای ملت خود(ائم از سیک هندو یا مسلمان) احترام و برابری قائل بود که به همین دلیل بدست یک افراطگرای هندو کشته شد. چگونه می توانید نام این شخص رو در کنار کسی بیاورید که با تجزیه طلبان کرد همفکر و همراه می گردد برای ایجاد یک حاکمیت منطقه ای آنهم به پشتوانه کشوری استعمارگر همچون شوروی که تنها فکر و ذکر او تجزیه ایران بود؟!
نه این بحث به موضوع شخصیت پیشه وری می پردازد و نه بنده مایلم بیش از مثالی که پیشتر آوردم به این شخص در این بحث بپردازم. اگر از دید شما این شخصیت تاریخی فردی بود که در دل مردم آذربایجان جای داشت(که به صراحت بر طبق شواهد تاریخی می گویم هرگز پیشه وری در دل تمامی مردم آن منطقه جای نداشت و ندارد) ولی باز به استناد به همین نظر شما که اگر هم درست باشد باز با دیگر گفتارتان مغایرت دارد چون در همین کامنت می فرمایید:
"خلاصه اینکه وقتی می خواهید شخصی را بد معرفی کنید برای کل ایرانیان از دیدگاه کل ایرانیان به قضیه بنگرید و معیار واقع بینانه ای انتخاب کنید که معیار همگانی باشد "
در معیاری که شما برای ارزشگذاری بر اعمال و نیات پیشه وری آوردید متاسفانه تنها نظرات و دیدگاه مردم آذربایجان(به فرض که کل مردم این منطقه طرفدار او باشند) را بیان داشتید نه کل مردم ایران را و جالب است که خود می فرمایید باید به کل دیدگاه مردم ایران بنگریم در صورتی که بعید میدانم شخص شما یا هر شخصیتی دیگر از کلیه نظرات و عقاید مردم ایران در رابطه با اعمال پیشه وری اطلاع و آگاهی داشته باشید.
و اما در پایان، من به درستی متوجه نشدم احمد کسروی این وسط و در این جستار چه جایگاهی داشت که شمایی که مدعی منطقی و منصف بودن دارید آنهم به دلیل یکی یا دو یا چند نظر اشتباه او به کل بر او تاختید و او را فردی نابخرد و ابله و مرتجع ووو... قلمداد نمودید؟! براستی شما تابدین حد از دیدگاه و نظرات و تحقیقات کسروی مطلع هستید؟ یعنی تمام تالیفات و تحقیقاتی که در زمینه تاریخ ایران از باستان تا به زمان خود داشته را خوانده و در نهایت متوجه شدید این محقق و مورخ فردی ابله و نابخرد و مرتجع است؟!
نتیجه گیری را برعهده انصاف شما و دیگر اعضا می گذارم.
باسپاس از شما.
اگر در این جستار یا جایی دیگر نه به شما بلکه به هر کدام از دوستان به قول شما دائما برچسبی زدم بفرمایید عین گفتار بنده رو بیارید و نقل قول کنید بنده موظفم در رابطه با آن توضیح دهم اگر توضیح کافی نبود پوزش بخواهم.
و اما شمایی عزیزی که بنده رو متهم به برچسب زدن دائمی می کنید یک نگاه به چند خط پایین تر گفتارتان داشته باشید که بدون اینکه کمترین آشنایی به دیدگاه و عقیده بنده داشته باشید چنین می فرمایید:
((شما با معیار خود اشخاص را می سنجید همانطور که برای من کسروی یک خائن بالفطره بود که اندیشه های ارتجاعی بسیار بسیار زیادی هم داشت،اندیشه هایی حتی بسیار نابخردانه و ابلهانه اما برای شما قهرمان است و آزاد اندیش))
خوب اول بفرمایید معیارهای بنده چیست و کجا در مورد این معیارها صحبتی کردم؟ دوم بفرمایید بنده کی و کجا احمد کسروی را قهرمان ملی و آزاد اندیش خطاب کردم؟!!
اگر این شیوه نظر دادن احساسی شما برچسب زدن نیست بفرمایید پس چیست؟! اگر شمایی که بدون حتی یک مثال دیگران رو متهم به برچسب زدن می کنید و طولی نمی کشد که چهار خط بعد خود اقدام به چنین عملی می نمایید معنایی جز تهمت زدن دارد بفرمایید تا ما نیز روشن شویم؟
دوست گرامی متاسفانه نظرات شما نیز آمیخته از پاردوکس و تناقضات و از همه مهمتر برچسب زدن است.
که به استناد به همین نظرات فوق شما به تک تک آنها خواهم پرداخت تا سره از ناسره گفتار مشخص گردد.
اول که فرمودید:
...کل عقاید بنده این است این ها را عرض کردم تا دائما برچسب زنی نکنید.
و اما در نقدی که میفرمایید ابراهیم صفائی به یپرم خان(ارمنی) داشته لازم است اول سوالی خدمت شما داشته باشم. ستارخان که از بزرگان مشروطه و معروف به سردار ملی بود بدست چه کسی به قتل رسید؟ واقعه باغ اتابک و مرگ ستارخان چه بود؟!
مگر نه اینکه همین یپرم خان با سه هزار نفر قشون در باغ اتابک هم رزم دیرینه خود و سردار مشروطه(ستارخان) را به قتل رساند؟!
بنده قصد توجیه نظرات مولف کتاب(ابراهیم صفائی) را ندارم ولی همانگونه که پیشتر نیز گفتم برای نقد یک کتاب و یک دیدگاه احتیاج به برسی تمام زوایا و رخدادهای تاریخیست نه اینکه هر آنچه که برخلاف میل ما و خلاف نظر برخی نویسندگان مورخین بیان گشته بود را ما مغرضانه بپنداریم و آن را به کل بی اعتبار بخوانیم.
باسپاس فراوان از شما دوست عزیز
و اما در نقدی که میفرمایید ابراهیم صفائی به یپرم خان(ارمنی) داشته لازم است اول سوالی خدمت شما داشته باشم. ستارخان که از بزرگان مشروطه و معروف به سردار ملی بود بدست چه کسی به قتل رسید؟ واقعه باغ اتابک و مرگ ستارخان چه بود؟!
مگر نه اینکه همین یپرم خان با سه هزار نفر قشون در باغ اتابک هم رزم دیرینه خود و سردار مشروطه(ستارخان) را به قتل رساند؟!
بنده قصد توجیه نظرات مولف کتاب(ابراهیم صفائی) را ندارم ولی همانگونه که پیشتر نیز گفتم برای نقد یک کتاب و یک دیدگاه احتیاج به برسی تمام زوایا و رخدادهای تاریخیست نه اینکه هر آنچه که برخلاف میل ما و خلاف نظر برخی نویسندگان مورخین بیان گشته بود را ما مغرضانه بپنداریم و آن را به کل بی اعتبار بخوانیم.
باسپاس فراوان از شما دوست عزیز
تقی زاده در کتاب خاطرات خود چنین نقل می کند:
...بختیاریها با انگلیسیها ارتباط داشتند. مردم این ظن را داشتند: اینکه بختیاریها قشون کشیدند آمدن طهران بدون مشورت انگلیسی ها نبود.(زندگی طوفانی، خاطرات سید حسن تقی زاده، به کوشش ایرج افشار، ص243 ، انتشارات علمی چاپ اول)
در ادامه گفتار خود فرمودید که رفتن سردار اسعد بختیاری به انگلیس جهت اتمام حجت بود، متاسفانه گفتار شما بدون ذکر سند و منبع است، به همین دلیل بنده نمی توانم جهت صحت و سقم گفتار شما آن را برسی نمایم، ولی برای رد این نظریه بد نیست به گفتار سید حسن تقی زاده که خود از جمله مشروطه خواهان بود و در آن زمان با سردار اسعد در ارتباط بود و مکررا نامه نگاری می نمودن و از طرفی در ارتباط سید حسن تقی زاده با انگلیسی ها شکی نیست و مطمئنا بهتر از رابطه سردار اسعد با انگلیسی ها مطلع است در همین کتاب چنین می گوید:
سردار اسعد آدم خیلی موقر و متین و خونسردی بود. او در آنجا که بود(پاریس) به لندن هم رفت و با انگلیسیها مشاوره کرد، گمان می رود چون او را تشویق کردند دل گرفت، با خوانین دیگر هم گفت که انگلیسیها موافقند. آمدند طهران را گرفتند.(منبع پیشین، ص244)
در همین منبع از همفکری و همراهی شیخ خزعل(عامل انگلیس در خوزستان) با سردار اسعد سخن رانده و رفتن و دیدن شیخ خزعل را لازم دانسته تا بتواند پس از گرفتن بختیاری به قم قشون کشی نماید...(همان منبع و همان صفحه یاد شده)
و در ادامه باید خاطر نشان سازم نظرات سردار اسعد بختیاری(در کتاب خاطراتش) با وجود اینکه یک سند تاریخی محسوب می گردد ولی به هیچ عنوان نمی تواند فصل الختام قلمداد شود، به این دلیل که هیچ شخصی اعمال خود را آنگونه که باید منصفانه مورد نقد و انتقاد قرار نمی دهد. برای مثال تقی زاده در کتاب خاطرات خود ترور بهبهانی را کلا نفی نموده و آن را از جانب دموکراتها و حیدر عمو اوغلی می داند، یا اینکه در بستن قرار داد معروف 1933 مدعیست چون فرمان و امر رضا شاه چنین بود او نیز مجبور به امضاء این قرار داد گردید....
و اما در ادامه گفتارتان دوست عزیز که آوردید آنچه در نقد سردار سپه دروغی بیش نیست باید اشاره نمایم، اینکه تنها به دروغ بودن اخبار و تجزیه و تحلیل ها بسنده کنیم امری معقول و مستدل نیست، هرکسی میتواند در توجیه عمل یا به حمایت از شخصیت یا عقیده ای چنین ادعایی نماید. آنچه که باعث مستدل بودن نظر و حفظ بیطرفی می گردد همانا گفتار مستند است. به عقیده من بهترین روش این است که برای حفظ بیطرفی خود به اسناد و شواهد تاریخی برای اثبات درستی یا اشتباه بودن یک عمل یا یک نتیجه گیری متوسل شوید. شما از جانب به قول خود((تمامی مورخین)) ادعا می کنید که سردار اسعد را به زور به ایران آوردند؟ این ادعا زمانی می تواند معتبر باشد که شخصا تمامی منابع مورخین و محققین دوران مشروطه به این سوی را مطالعه کرده باشید. لازم است اشاره نمایم علی اکبر دهخدا در زمانی که در پاریس به فعالیت برعلیه استبداد صغیر برخواسته بود برخی از مشروطه خواهانی که در فرنگ بودن را عده ای خوشگذارن خطاب می نماید. دکتر اقبال آشتیانی در باب نظرات دهخدا و فعالیت او در فرنگ در مقاله ای به همین نام برخی نظرات دهخدا را نقل نموده است. در کتاب اسناد تازه یاب مشروطه تالیف اقبال آشتیانی(که در اینترنت نیز موجود است) نیز به پاره ای موارد اشاره نموده است.
منصوره اتحادیه(نظام مافی) در کتاب پیدایش و تحول احزاب سیاسی و مشروطیت(مجلس اول و دوم) در صفحه 265 چنین می آورد:
رابطه سردار اسعد با دموکراتها(رسولزاده و حیدرخان عمواوغلی) و بطور کلی نقش وی در این دوره زیاد روشن نیست. آنچه از مکاتبات تقی زاده بنظر می رسد این است که، حزب دموکرات از ائتلاف سردار اسعد با سپهدار می ترسید و کلا به سردار اعتماد نداشت، چون می ترسید که مبادا داعیه دیکتاتوری داشته باشد. از طرف دیگر، احساس احتیاج به قوای بختیاری در مقابله با اشرار می کردند. سردار اسعد نیز سعی داشت که بیش از همه چیز، از منافع ایل و خانواده خود حفاظت نماید....
فریدون آدمیت نیز همانگونه که پیشتر نقل نمودیم در کتاب فکر دموکراسی اجتماعی در نهضت مشروطیت چنین نقل می نماید.
...نکته با معنی دیگر اینکه مشارکت اردوی بختیاریان در فتح پایتخت، عکس العملی بود در برابر پیشروی مجاهدین گیلانی، ورنه بختیاریان نخست قصد آمدن به تهران را نداشتند. بلکه در پی این بودند که فرمانروایی خود را در منطقه اصفهان به دولت مرکزی تحمیل گردانند. به عبارت دیگر سیاست حرکت انقلابی را مجاهدین گیلانی تعیین کردند- حقیقتی که تاریخ نویسان مشروطیت به روشنی تمیز نداده اند.(خاصه نوشته های مهندس طاهرزاده در کتاب قیام آذربایجان پر است از تحریفات و مجهولات تاریخی). از آن گذشته برای دو سردار فاتح تهران، سپهدار تنکابنی و سردار اسعد بختیاری، معمولا اعتباری قائل می شوند که ما بدان قائل نیستیم، هیچکدام اعتقادی به حکومت ملی نداشتند. گاه فراموش می کنیم که یکی از عناصر اصلی ایدئولوژی مشروطیت، برانداختن نظام شبه فئودالیسم ایرانی و نفی قدرت های محلی یعنی حکومت امثال سپهدار و سردار اسعد بود.(منبع فکر دموکراسی اجتماعی در نهضت مشروطیت، دکتر فریدون آدمیت، ص133)
مطمئن نیستم که «مغلطه کلام» و «فرار به سوی جلو» از طرف من باشه جایی که شما به جای روشنگری در مثال اشتباهآمیزتان، «موضوع بحث رو به انحراف» میکشید و این دفعه پای پیشهوری و شیخخزعل و ... پیش میآید!! در کدام کامنت من یا شما این دو شخص مطرح شدند که من «سکوت اختیار» نمودم؟! مطمئن نیستم که برای این افراد سرودی سراییده شده یا نه ولی صحبت کلی ما بر اشارهی شما به حیدر عمواوغلی بود و اینکه اکنون پای «تجزیهطلبان و قومگرایان» رو طرح میکنید بیشتر نوعی خلط مبحث است و به اصطلاح حمله به نقطهی ضعف طرف مقابل (از دید شما) که احتمالا دوستان پانایرانیست و بعدتر پانترکیست نیز سر برسند و غوغایی شود تا مدیران کتابناک نیز کل این پست / کتاب را مانند چند نمونهی قبل حذف کنند! در ضمن، اگر در برخورد به چهرههای تاریخی مندرج در این کتاب حساس هستید به گمانم فعلا باید پاسخ کامنت جناب «خدای» Khoday را بدهید که اشارات جالبی به قضاوت نادرست مولف به یپرم خان و صمدخان/رحیمخان و ... داشت.
ضمنا از آنجایی که در عرصهی کتابخوانی و تاریخخوانی هستید احتمالا خبردارید که که شایعهی دخالت حیدراوغلی در مقابله با ستارخان بیپایه بوده و مقالاتی تحقیقی نیز اخیرا در این زمینه چاپ شده ... اگر بیاطلاع بودید برایتان پیدا میکنم! دربارهی مزدوری حیدر از محمدعلیشاه نیز اگر سند معتبری برای معرفی دارید سپاسگذار خواهم شد.
با احترام.