رسته‌ها
با توجه به وضعیت مالکیت حقوقی این اثر، امکان دانلود آن وجود ندارد. اگر در این باره اطلاعاتی دارید یا در مورد این اثر محق هستید، با ما تماس بگیرید.

از عصر جامی تا روزگار ما

از عصر جامی تا روزگار ما
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 5 رای
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 5 رای
این کتاب ترجمه اثری است از استاد فرزانه دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی که سالها پیش برای استفاده انگلیسی زبانان به زبان انگلیسی نوشته شده و به صورت شش فصل از کتاب ادبیات فارسی از آغاز دوره اسلامی تا روزگار ما منتشر شده است.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
آپلود شده توسط:
mahan bahram khan
mahan bahram khan
1395/08/25
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی از عصر جامی تا روزگار ما

تعداد دیدگاه‌ها:
1

ای دل طریق رندی از مُحتسب بیاموز
مست است و در حق او کس این گمان ندارد
▪️محتسب در اینجا دقیقاً امیر مبارزالدین است. وقتی در جامعه‌ای فساد حاکم شد و ریا و زرق حاکمیت پیدا کرد آن‌وقت است که حاکمان و عمله و اکرهٔ حکّام برای رواج هرچه بیشتر این فساد تمام توش و توان خود را به کار می‌گیرند و دستگاه‌های تبلیغاتی خود را به کار می‌اندازند و با استفاده از این دستگاه‌ها هر امر نامشروع را مشروع جلوه می‌دهند. اگر هم در این کار موفق نشدند به هر چیزی از موضع ضدش حمله می‌کنند. آن چیزی را که مردم آگاهانه یا ناآگاهانه بدان دلبستگی دارند و حکامِ فاسد جرأت نمی‌کنند منکر ارزشش گردند بدین لحاظ و به مناسبت ترس از افکار عمومی، از موضع ضدش بدان حمله می‌کنند.
همین امیر مبارزالدین خودش در مرکز مبارزه با خمر می‌ایستاد در حالی که بهترین بهره‌مند‌شونده از همان چیزی بود که در ظاهر سر مبارزهٔ با آن را داشت. چون از موضع مخالف صحبت می‌کرد خیلی راحت می‌توانست هدف خود را تعقیب کند.
اینجاست که مسألهٔ تحمیق توده‌ها مطرح می‌شود و زمامداران با استفاده از همین جریان به کثیف‌ترین و رذیلانه‌ترین هدف‌های خود دسترسی می‌یابند و توده‌های محروم هم تصوّر می‌کنند که تمامی اعمالی که انجام می‌گیرد – چون از موضع دین و مذهب می‌باشد – تمامماً به نفع آنهاست.
محمدرضا شفیعی کدکنی
این کیمیای هستی
[درسگفتار‌هایی دربارهٔ حافظ]
جلد سوم، صفحهٔ ۱۵۵
مُحتَسِب:
نهی‌کننده از چیزهایی که در شرع ممنوع باشد [غیاث].
مأمور حکومتی شهر که کار او بررسی مقادیر و اندازه‌ها و نظارت در اجرای احکام دین و بازدارنده از منهیات و اعمال نامشروع و آزمایش صحت و پاکی مأکولات و زرع بود.
و چون پیر شوند محتسب گردند و ایشان را محتسب معروف‌گر خوانند.[حدود العالم].
هیچکس را زَهره نبود که شراب آشکارا خورد که چاووشان و محتسبان گماشته بودند.
[تاریخ بیهقی، ص ۵۴۳]
قاضی ار با ما نشیند برفشاند دست را
محتسب گر می‌خورد معذور دارد مست را
[سعدی]
از عصر جامی تا روزگار ما
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک