رسته‌ها
یکصد غزل بیدل
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 20 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.7
با 20 رای
عریان برآ، به مُلکِ جنون پادشاه باش/ از مویِ سر عَلَم کش و صاحب‌کلاه باش
کم نیستی ز شمع در این وحشت‌انجمن/ پا گر دلیلِ سعی نشد، سر به راه باش
دستِ تسلّی از دل بی‌تاب برمدار/ چشمی به هر کجا بپرد، برگ کاه باش
غافل مباش با همه غفلت ز عاجزان/ چون پایِ خفته، آبله‌ای را پناه باش
گیرم نِه‌ای ز عجز، رفیق گذشتگان/ چون نقش پا به سجده رو و عذرخواه باش
صد طاعت است در خَمِ محراب انفعال/ چندی به سرنگونیِ فهم گناه باش
صبری اگر به شغلِ قناعت مدد کند/ صیقلگر کدورتِ بخت سیاه باش
آگاهی از هزار جنون پرده می‌دَرَد/ نامحرمِ حقیقت این کارگاه باش
اینجا چو شمع کار به عکسِ طبیعت است/ پُر سربلند می‌روی، آگه ز چاه باش
بی‌نشئه نیست کلفتِ مستان این بساط/ ای دُرد عشق! بادة مینای آه باش
ردّ و قبول، جزری و مدّی است زین محیط/ بی‌ قرب و بُعد، گاه «برو» باش و گاه «باش»
این است اگر حقیقتِ پیدایی‌ای که نیست/ ما جمله رفته‌ایم ز عالم، گواه باش
«بیدل» به هیچ‌کس ننمایی غبارِ خویش/ در چشمِ هر که راه دهندت، نگاه باش
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
105
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
morad850
morad850
1395/08/19

کتاب‌های مرتبط

درج دیدگاه مختص اعضا است! برای ورود به حساب خود اینجا و برای عضویت اینجا کلیک کنید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی یکصد غزل بیدل

تعداد دیدگاه‌ها:
0
دیدگاهی درج نشده؛ شما نخستین نگارنده باشید.
یکصد غزل بیدل
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک