نامورنامه: درباره ی فردوسی و شاهنامه
نویسنده:
عبدالحسین زرین کوب
امتیاز دهید
کتاب«نامورنامه» نوشته استاد عبدالحسین زرین کوب نقدی درباره شاهنامه فردوسی است. دکتر عبدالحسین زرین کوب، منتقد و نویسندة موفق معاصر در این کتاب با قلم موشکاف و توانای خود نه تنها شخصیت فردوسی را تحلیل و او را از خلال اثرش میشناساند بلکه دربارة چند و چون شاهنامه به داوری میپردازد. دکتر زرین کوب با نگاهی تحلیلی زوایای داستان های شاهنامه را از جهات مختلف تبیین میکند.
کتاب نامورنامه درباره فردوسی و شاهنامه از سوی انتشارات سخن منتشر و در اختیار مخاطبین قرار داده شده است.
بیشتر
کتاب نامورنامه درباره فردوسی و شاهنامه از سوی انتشارات سخن منتشر و در اختیار مخاطبین قرار داده شده است.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی نامورنامه: درباره ی فردوسی و شاهنامه
🔅جنگ، جنگی پایان ناپذیر در سراسر این داستان جریان دارد، اما بر خلاف مشهور به کینه جویی شخصی و خاندانی محدود نیست. هدف آن مقابله با بیداد است، مقابله با دنیایی که می خواهد دروغ و فریب را بر کرسی بنشاند، هم بر ضدّ افراسیاب است که از آن سوی آموی برای خرابکاری راه می افتد، هم بر ضدّ دیو سپید که در آن سوی البرز راه را بر هر چه ایزدی است می بندد، هم با ضحّاک که از دشت تازیان می آید این پیکار ادامه می یابد هم با کاموس و خاقان که از بیابان های دور دست ترک و چین تمام نیروهای ضدّ داد را تجهیز می کنند...
🔅با اینهمه آنچه مورد تهدید اوست یک چیز است: داد و نیکی. نه آخر در دنیای شاهنامه همه جا داد و نیکی با ایران پیوسته است؟ این برخورد ایران و انیران، در عین یک نوع بیگانه دشمنی نیست - زنو فوبی - ایران در قسمت زیادی از حیات خود، حتی در حیات واقعی و تاریخی خود، حالتی درست خلاف حالت زنو فوبی یونانی نشان داده است.
🔅تسامح کوروشی نه فقط در دوره ی داریوش مایه تضمین وحدت امپراطوری تلقی شد بلکه حتی یزگرد اول پادشاه ساسانی هم که یک چهره ی جالب شاهنامه است چیزی از تسامح کوروشی را در رفتار با ترسایان عرضه می کرد و اینهمه نشان می دهد که در ایرانِ تاریخ و افسانه، ایرانِ شاهنامه، اگر جنگ هست منشا آن بیداد دشمنی است نه بیگانه دشمنی.
🔅این همان روح اعتدال اخلاقی است که از قدیم فلاسفه ی شرق و غرب، ایران و دنیای مغان را بدان ستوده اند.
(عبدالحسین زرین کوب، نامورنامه، 1389، 110)
https://telegram.me/Zarrinkoub
🔅هر چه بود این دهقان زاده در شاعری برای خود احساس یک مسئولیت تاریخی می کرد. این نکته که خود او در همانسالی چشم درخشان کودکانه اش را در طوس به جهان گشوده بود، که رودکی کاروانسالار شاعران دری، چشم پیر بی فروغ خود را در بخارا فروبسته بود، شاید به او این اندیشه را القاء می کرد که سرنوشت او را برای آن به جهان آورده است تا کار رودکی را دنبال کند و از نظم دری کاخ ابدی و والایی پی افکند.
🔅رویاهای کودکی او، پر از قصه های باستانی بود که دیو و اژدها و طلسم و جادو، در آنها نقش سازنده داشت اما او که این قصه ها را، با آنچه در خانه ی دهقان از داستان های باستانی شنیده بود، تصویری از گذشته ی ایران می یافت که از تمام آنها آنچه عقل آن را نمی پذیرد رمز و معنی دارد و نباید به خاطر این ناسازگاری که با حسّ و خرد دارد آنها را از هر معنی و فایده ای فارغ و خالی خواند.
(عبدالحسین زرین کوب، نامورنامه، 1389، 51) https://telegram.me/Zarrinkoub
🔅هدف تعلیم این حماسه پرورش حسّ تجاوز نسبت به نظم و عدالت که افلاطون آن را عیب عمده ی حماسه ی هومیروس می داند نیست، احیاء حسّ عصیان نسبت به تجاوز، نسبت به بی نظمی و بی عدالتی است...
🔅نفرت از تجاوز ها و غارت هایی که در غزنه به نام دین انجام می شد، کراهت از دروغ و ریایی که نام عدالت و مصلحت می گرفت تمام وجود فردوسی را پر کرده بود و انعکاس آن را در جای جای شاهنامه می توان یافت...
🔅با اینهمه جامعه ی پایان عهد ساسانی یا آنچه در عهد اسلامی وارث آن بود به این افسانه ها به چشم تاریخ نگاه می کرد - نه افسانه ی صرف.
🔅حتی مقارن تاخت و تاز عرب و قرن ها بعد از آن در سیستان، جایی را به نام قرنین نشان می دادند که ستورگاه مرکبان رستم بود - و آخور رخش، و همین طرز تلقّی بود که در بین بقایای دهقانان خراسان وجود داشت - ابومنصور، و خودِ فردوسی.
(عبدالحسین زرین کوب، نامورنامه، 1389، 111، 112)
https://telegram.me/Zarrinkoub