رسته‌ها
سرزمین گیلان
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 35 رای
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 35 رای
الکساندر خودزکو (1891 – 1806م) در لهستان و در خانواده ای دانش پرور دیده به جهان گشود. وی در سال 1830 میلادی به عنوان کنسول روسیه در دربار محمدعلی شاه قاجار در رشت اقامت داشته و آشناییش با زبان و ادب فارسی و شوق او به تحقیق، سبب شد تا به شناخت کاملتری از تاریخ و جغرافیای گیلان دست بزند و یادداشتهای وی درباره این خطه، کتاب حاضر را تشکیل می دهد. این یادداشتها در طی سالهای 50 – 1849 در سالنامه نوین مسافرتها و علوم جغرافیایی در چند شماره پیاپی به چاپ رسیده بوده است. وی پس از چندی از خدمات سیاسی کناره می گیرد و خود را وقف کارهای علمی و ادبی می نماید. تآتر در ایران، دستور زبان ایرانی، ترانه های عامیانه اسلاوی و ترانه های تاریخی اوکراین از آثار مشهور این محقق است. تحقیقات وی در گیلان سرشار از نکته بینی علمی است. این کتاب با دور بودن از اطناب و تفصیل زاید، تصویر روشنی از این سرزمین را در نظر خواننده تصویر می کند تصویری شفاف از نیمه اول قرن نوزدهم. مترجم این اثر، دکتر سیروس سهامی است که این ترجمه را به سال 1354 شمسی به چاپ رسانده. وجه تسمیه، حد و مرزها و تقسمات اداری ایالات گیلان، نگاهی به تاریخ، مناظری از سرزمین گیلان، ساکنان گیلان،‌تولیدات طبیعی و کارخانه ای، پول، اوزان و مقادیر و فهرست راهنما بخشهای این سفرنامه را تشکیل می دهد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
129
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
hanieh
hanieh
1395/06/28

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی سرزمین گیلان

تعداد دیدگاه‌ها:
4
در مورد ریشه واژه « گیلان » ، توجه به کاربرد این کلمه نزد ساکنان آن بی فایده نیست . وقتی فردی از بالای کوه ( مثلاً از رودبار یا « دیلمان » ) به طرف جلگه می رود ( مثلاً به رشت یا « لاهیجان = لاجـُن » ) ، می گوید : به گیلان می روم ( شُ درم گیلـُن = شـُن درم گیلان ) ؛ یعنی رودبار و دیلمان را جزء گیلان به حساب نمی آورند . گیلان دشت سبز پای کوه به طرف دری است و محدود به استان گیلان ( طبق تقسیمات کشوری ) هم نیست . افزون بر این در رضوان شهر به جلگه نشینان « گَلنَج ( اهل گِل ) و به ساکنان کوه « کو اَج » ( کوهی ) می گویند ، در بخش مرکزی استان گیلان ، به جلگه نشینان « گیلَک » و به کوه نشینان « کورد » می گویند . از کشاورزی بابلی در استان مازندران هم شنیدم که خود را « گِلَک » معرفی می کرد . به نظر می رسد این نام ها بر محل زندگی دلالت داشته اند . دو نکته این گمان را تقویت می کند : 1 ـ بین رودهای بزرگ ، مردم بالا و پایین از نظر گویش شبیه همند و با ساکنان طرف دیگر رود فرق دارند اما بالارودی ها پایین رودی ها را گلنج و گیلـَک و گِلـَک می نامند . 2 ـ « گیل » به معنی خاک خیس و نمناک است که قابل توده شدن است و پا در آن فرو نمی رود . اگر کمی نرم باشد طوری که پا در آن فرو رود و شکل پا در آن باقی بماند ، دیگر گیل نیست ، « چول = چل » است و اگر بیشتر نرم باشد طوری که پس از برداشتن پا ، رد پا نماند ، « روت » نامیده می شود . بنا بر این ، « گیلک » کسی است که بر زمین نمناک زندگی می کند . در برابر جلگه نشینان در وصف کوه نشینان می گفتند : سنگه سر نیشینید ( بر سنگ می نشینند ) .
تمدّن گیلان به قدمت تاریخ کهن هفتهزار ساله ی ایران است، این منطقه ی سرسبز و دل انگیز، طبیعتی بسیار زیباتر از وضع فعلی ی آن داشته است، از بین بردن بسیاری از جنگلها و ایجاد راهها و تغییر مسیر و
تصرف در حیات رودخانه ها و نیز به وجود آوردن روستا ها موجب همه گونه تغییرات ظاهری و جغرافیـائی در گیلان گشته و به حالت امروزی در آمده است، سـرگذشت تلخ و شـیرین مردمان دلاور آن از زوایای تاریخ
پنهان نیست و عِرقِ میهن دوستی و عشق به وطن و دفاع از مرز و بوم کشور توسّط آنان همواره زبان زد و شگفت آور بوده است، " رابینو " که در سالهای 1912-1906 به عنوان نایب کنسـول انگلسـتان در رشت
بسر می برده در کتابِ، دارالمرز ایران گیلان ، وجه تسمیه ی گیلان را چنین نوشته؛ « نام گیلان از کلمه ی اوستائی وارنا که نام ناحیه ای در شمال کوه البرز است مشتق می باشد. کلمه ی گیلان از صفت بومی
وارنا مشـتق شده است و معنی ی آن مربوط به وارنا یا وارنیـک است، که به مرور در تلفّظ به صورت گیـلان در آمده است و به همین شکل نام مازنـدران هم از کلمه ی مازِنیا گرفته شده است »، البته نویسنده ی
این کتاب؛ آلکساندر خودزکو و مرحوم دکتـر محمّد معین که خود از مفـاخر فرهنگ ایران و از اهالی ی گیلان بوده در فرهنگ معین نوشته اسـت « واِژه ی گیـلان gelan مرکب از دو کلمه ی "گیل + ان" اسـت و نام
ناحیه ای در جنوب غربی بحر خزر، مسکن قوم گیل می باشد »، به هرحال متٱسفانه کتاب سرزمین گیلان فعلا در دسترس نیست و اشاره به مجتوای آن با توجّه به این که هرچـه گفته شود ممکن است به دور از
واقعیت تلقّی شود، صرفِ نظر می شود، فقط به یک نکته ی بسیار با اهمیت باید تـوجّه داشت که سالانه میلیونها نفر از سراسر کشـور به گیلان همیشـه بهار و زیبا مسـافرت می کنند، حیف است که شـناختی
از این منطقه و فرهنگ غنیّ و آداب و رسـوم متـمدّنانه ی اهالی ی آن نداشته باشند و به دیدن مناظر لذّت بخش راهها و شهر ها و روستاهای آن بسـنده کنند، این وجه و گونه ی سـفر به آن دیار، بهـره ی کافی
نخواهد داشت جز سوغات و خاطره ی خوش و گذرا از آب و هوا و سرسبزی ی دشت های باصفای آن، بزرگان گفتـه اند سـفر کنید تا غنیمت برید، معنایش آن است که وقت برگشت ازسـفر باید با فرهنگ و راه و
روش زندگانی مردمان آن سرمین آشنا شد و حتّی الامکان با مردمانش مراوده ی تجاری و دوستی و محبت، آغاز کرد. تا سودِ واقعی و لذّت توام باشند. چند بیت از اشعار ذلکش مرحوم شیخ عبدالقادر گیلانی:
گر دلِ غم پـرورِ ما غمگسـاری داشتی ... با بلا خوش بودی و در غم قراری داشـتی
نام مجنون در جهان هرگر نبوده این چنین ... گر چنان بودی چو من یادگاری داشتی
هر دو عالم را زِ یک پرتو سراسر سـوختی ... آفتـاب از آتش من گر شـراری داشتی
گُل چرا غرقِ عرق گشتی زِ خجلت پیش تو .. گر نه آن بودی که از رشکِ تو خاری داشتی
نسبتی می داشت با من شمع، در سوز و گداز ... گر دلِ بریان و چشمِ اشکباری داشتی
یار " محیی " گر گشـودی رُخ میان مردمان ... تَـرکِ یارِ خویش کـردی، هرکه یاری داشتی
درباره نام گیلان و معانی واژه گیل نظرات مختلفی ابراز شده‌است. لغت نامه دهخدا گیلان را مأخوذ از واژه «گیل» به اضافه پسوند «ان» دانسته و افزوده‌است در پهلوی گلان به معنی مملکت گل‌ها و نزد یونانی‌ها گلای.
سرزمین گیلان
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک