فرزند ایران: داستانی بر پایه سرگذشت فردوسی
نویسنده:
میر جلال الدین کزازی
امتیاز دهید
از متن کتاب:
آن روز دربار غزنه را جنب و جوشی بسیار فرا گرفته بود. همگان در تکاپوی و رفت و آمد بودند. تو گویی جشنی بزرگ می بایست برگزار میشد یا رخدادی رشته از گذار یکنواخت و همیشگی روزها می بایست می گسیخت. در گوشه ای از تالار پهناور بار که هر بیننده ای را از شکوه و شگرفی زیبایی خود به شگفت می آورد و نمودهایی گونه گون از هنر دلپسند . کم مانند ایرانی آن را به شیوه ای دیگرسان آراسته بود، نگاه خیره خود را به او در می کشید و بیننده فسون زده را خواه ناخواه به درنگ و ژرف کاوی و باریک نگری برمی انگیخت.
مردی ایستاده بود. مردی بالابلند و شکوهمند که جامه دهگانان خراسانی را در برداشت و فروغ خرد و دانایی از چهره درخشان و مهرافروزش بر می تافت، به گونه ای که هر کس او را می دید، فرّ و فروز فرزانگی و فرهنگ ایرانی را در او آشکارا باز می یافت و به ناگزیر، وی را بزرگ میداشت و اگر نمی شناختش، از خود می پرسید که این مرد گرانمایه کیست و پایه و پیشه او چیست؟
مرد اما در دریای اندیشه فرو رفته بود و زیبایی و شکوه تالار بار و زرها و زیورها و گوهرها و گستردنی های زرتار و پرده ها و شادروان گهربفت و پرنده های دلپسند و پرنیان های آراسته به نگار شاهان کیان و دیباهای نغز زیبا و مهرازی هوشربای کاخ و تالار که جان را می فریفت و به بازی می گرفت، هیچیک او را به خود در نمی کشید و از آن دریای شرف بدر نمی آورد...
بیشتر
آن روز دربار غزنه را جنب و جوشی بسیار فرا گرفته بود. همگان در تکاپوی و رفت و آمد بودند. تو گویی جشنی بزرگ می بایست برگزار میشد یا رخدادی رشته از گذار یکنواخت و همیشگی روزها می بایست می گسیخت. در گوشه ای از تالار پهناور بار که هر بیننده ای را از شکوه و شگرفی زیبایی خود به شگفت می آورد و نمودهایی گونه گون از هنر دلپسند . کم مانند ایرانی آن را به شیوه ای دیگرسان آراسته بود، نگاه خیره خود را به او در می کشید و بیننده فسون زده را خواه ناخواه به درنگ و ژرف کاوی و باریک نگری برمی انگیخت.
مردی ایستاده بود. مردی بالابلند و شکوهمند که جامه دهگانان خراسانی را در برداشت و فروغ خرد و دانایی از چهره درخشان و مهرافروزش بر می تافت، به گونه ای که هر کس او را می دید، فرّ و فروز فرزانگی و فرهنگ ایرانی را در او آشکارا باز می یافت و به ناگزیر، وی را بزرگ میداشت و اگر نمی شناختش، از خود می پرسید که این مرد گرانمایه کیست و پایه و پیشه او چیست؟
مرد اما در دریای اندیشه فرو رفته بود و زیبایی و شکوه تالار بار و زرها و زیورها و گوهرها و گستردنی های زرتار و پرده ها و شادروان گهربفت و پرنده های دلپسند و پرنیان های آراسته به نگار شاهان کیان و دیباهای نغز زیبا و مهرازی هوشربای کاخ و تالار که جان را می فریفت و به بازی می گرفت، هیچیک او را به خود در نمی کشید و از آن دریای شرف بدر نمی آورد...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی فرزند ایران: داستانی بر پایه سرگذشت فردوسی