سرزمین عجایب بیرحم و ته دنیا
نویسنده:
هاروکی موراکامی
مترجم:
مهدی غبرایی
امتیاز دهید
✔️ «سرزمین عجایب بیرحم و ته دنیا» دو داستان در یک داستان است. داستانی با دو روایت موازی که باید با هوشیاری کامل آن را بخوانید وگرنه در هزارتوهایش گم خواهید شد. فصلهای فرد کتاب داستان سرزمین عجایب بیرحم و فصلهای زوج کتاب «ته دنیا» را روایت میکنند.
راوی سرزمین عجایب بیرحم، جوانی است که تربیت شده تا از ضمیر ناخودآگاهش برای رمزنگاری استفاده کند، او برای یک سازمان شبه دولتی کار میکند و دانشمند مرموزی که کاشف «کاهش صدا» است او را به ماموریتی میگمارد، در حالی که گروهی دیگر، که برای کارخانهای کار میکنند، در پی یافتن رمزهای ساخته و پرداخته جوان و ربودن اطلاعات سازمان هستند.
در «ته دنیا» چه خبر است؟. غریبهای به شهری که گفته میشود ته دنیا است میرود. شهری با دیوارهای بلند و محصور شده. از راه که میرسد سایهاش را با کاردی از او جدا میکنند و در محل مخصوص سایهها میگذارند. ساکنان شهر مجاز به داشتن سایه نیستند و در ادامه داستان واقعیت وحشتناکتری فاش میشود، آنها مجاز نیستند حتی ذهن هم داشته باشند.
از متن کتاب:
سرهنگ میپرسد: هنوز داری نقشهات را میکشی؟
میگویم: بله. جاهایی است که نمیشناسم. اما تصمیم دارم تماش کنم.
– از نقشهات دلسردت نمیکنم. دغدغه شماست و مزاحم کسی نیست. نه، نمیگویم کار غلطی است، اما زمستان که برسد، باید گشتن توی جنگل را بگذاری کنار. تن به خطر دادن در مناطق دور از سکنه عاقلانه نیست، به خصوص این زمستان. همان طور که میدانی شهر چندان بزرگ نیست، آما آنجا. آدم راه را گم میکند. بهتر است نقشهکشی را بگذاری برای بهار. جنگلنشینان از هر لحاظ با ما فرق دارند. عاقلانه نیست که به آنها توجه کنیم. آنها خطرناکاند. میتوانند رویتان تأثیر بگذارند. شخصیت شما هنوز در اینجا شکل نگرفته. تا وقتی جنبههای مختلف شما شکل نگرفته، توصیه میکنم خودت را از چنین خطری حفظ کنی.
بیشتر
راوی سرزمین عجایب بیرحم، جوانی است که تربیت شده تا از ضمیر ناخودآگاهش برای رمزنگاری استفاده کند، او برای یک سازمان شبه دولتی کار میکند و دانشمند مرموزی که کاشف «کاهش صدا» است او را به ماموریتی میگمارد، در حالی که گروهی دیگر، که برای کارخانهای کار میکنند، در پی یافتن رمزهای ساخته و پرداخته جوان و ربودن اطلاعات سازمان هستند.
در «ته دنیا» چه خبر است؟. غریبهای به شهری که گفته میشود ته دنیا است میرود. شهری با دیوارهای بلند و محصور شده. از راه که میرسد سایهاش را با کاردی از او جدا میکنند و در محل مخصوص سایهها میگذارند. ساکنان شهر مجاز به داشتن سایه نیستند و در ادامه داستان واقعیت وحشتناکتری فاش میشود، آنها مجاز نیستند حتی ذهن هم داشته باشند.
از متن کتاب:
سرهنگ میپرسد: هنوز داری نقشهات را میکشی؟
میگویم: بله. جاهایی است که نمیشناسم. اما تصمیم دارم تماش کنم.
– از نقشهات دلسردت نمیکنم. دغدغه شماست و مزاحم کسی نیست. نه، نمیگویم کار غلطی است، اما زمستان که برسد، باید گشتن توی جنگل را بگذاری کنار. تن به خطر دادن در مناطق دور از سکنه عاقلانه نیست، به خصوص این زمستان. همان طور که میدانی شهر چندان بزرگ نیست، آما آنجا. آدم راه را گم میکند. بهتر است نقشهکشی را بگذاری برای بهار. جنگلنشینان از هر لحاظ با ما فرق دارند. عاقلانه نیست که به آنها توجه کنیم. آنها خطرناکاند. میتوانند رویتان تأثیر بگذارند. شخصیت شما هنوز در اینجا شکل نگرفته. تا وقتی جنبههای مختلف شما شکل نگرفته، توصیه میکنم خودت را از چنین خطری حفظ کنی.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی سرزمین عجایب بیرحم و ته دنیا