انقلاب فرانسه و جنگ از دیدگاه هگل
نویسنده:
رامین جهانبگلو
درباره:
هگل
امتیاز دهید
از متن کتاب:
«به نظر هگل، جنگ عاملی است که میتواند «آگاهی اجتماعی» هر ملت را، با حراست از وحدتِ معنویِ آن، در برابر هرگونه فردگرایی استحکام بخشد؛ در صورتی که اگر «فردگرایی» به «خودگرایی» کشانده شود، حیات جامعه و دولت را به خطر خواهد افکند. هگل جنگ را به مثابۀ «صورت برتر فعالیتِ سیاسی» میشمارد؛ فعالیتی که به شهروندان امکان میدهد تا با حمایت از دولت، از ماهیتِ «شهروند بودنِ خویش» آگاهی یابند؛ و این درست همان مرتبتی است که هگل در کتاب «پدیدارشناسی روح» به جنگ میدهد… در پدیدۀ جنگ، میان تعهدی که هر فرد برای دفاع از جامعۀ خود میکند، و مقدس شمردنِ اخلاقِ اجتماعی، نوعی هماهنگی به وجود میآید.» (جهانبگلو، ص ۷۶)
«به نظر هگل، نقش حکومت این است که نگذارد هیچگونه گسستی که ممکن است میان آنچه او به نام «دنیای خودبنیادِ فرد» میخواند و «واقعیت اجتماعی» پدید آید. چنین مینماید که هگل با اثبات این مطلب میخواهد از یادآوریِ ویران شدن یونانِ قدیم نتیجۀ «گسسته شدن روحِ افرادِ این قوم از روح جمعی قوم» و گرایش به سوی خویشتن است.» (جهانبگلو، ص ۷۹)
بیشتر
«به نظر هگل، جنگ عاملی است که میتواند «آگاهی اجتماعی» هر ملت را، با حراست از وحدتِ معنویِ آن، در برابر هرگونه فردگرایی استحکام بخشد؛ در صورتی که اگر «فردگرایی» به «خودگرایی» کشانده شود، حیات جامعه و دولت را به خطر خواهد افکند. هگل جنگ را به مثابۀ «صورت برتر فعالیتِ سیاسی» میشمارد؛ فعالیتی که به شهروندان امکان میدهد تا با حمایت از دولت، از ماهیتِ «شهروند بودنِ خویش» آگاهی یابند؛ و این درست همان مرتبتی است که هگل در کتاب «پدیدارشناسی روح» به جنگ میدهد… در پدیدۀ جنگ، میان تعهدی که هر فرد برای دفاع از جامعۀ خود میکند، و مقدس شمردنِ اخلاقِ اجتماعی، نوعی هماهنگی به وجود میآید.» (جهانبگلو، ص ۷۶)
«به نظر هگل، نقش حکومت این است که نگذارد هیچگونه گسستی که ممکن است میان آنچه او به نام «دنیای خودبنیادِ فرد» میخواند و «واقعیت اجتماعی» پدید آید. چنین مینماید که هگل با اثبات این مطلب میخواهد از یادآوریِ ویران شدن یونانِ قدیم نتیجۀ «گسسته شدن روحِ افرادِ این قوم از روح جمعی قوم» و گرایش به سوی خویشتن است.» (جهانبگلو، ص ۷۹)
آپلود شده توسط:
hanieh
1394/10/22
دیدگاههای کتاب الکترونیکی انقلاب فرانسه و جنگ از دیدگاه هگل
هگل،جنگ رانوعی ضرورت تاریخی به شمار میآورد و به همین علت برکانت خرده میگیرد که با طرح صلح جاویدان طرحی برپایه خیال را بنیان گذاشته است زیرا هگل معتقد است این طرح مبتنی بر ملاحاظات اخلاقی و مذهبی یا ملاحاظاتی از این قبیل است بنابراین این طرح بطورکلی و همیشه منبعث از اراده حاکم است و به همین سبب همواره در معرض احتمال انجام گرفتن یا نگرفتن است.
با این توضیح میتوان گفت هگل با اندیشه صلح پایدار همانطور مخالف است که از اصل ضرورت شکلگیری جنگ شدیدا دفاع میکند.هگل جنگ را با نگاهی فلسفی مینگرد و در حوزه عمل رنگ و صبفهء تفکر وی کمی سخت و ناممکن به نظر میآید.
هگل با عقلانیکردن جنگ در حقیقت آن در میان پدیدههای اجتماعی میپذیرد و از آن به دفاع برمیخیزد تا جایی که جنگ را مفهومی کلیدی برای تحقق یافتن تاریخ میداند و در یک کلام به نظر هگل، ارزش جنگ ارزشی است تاریخی
سپاس :-)