گفتاری درباره دینکرد
نویسنده:
محمدجواد مشکور
امتیاز دهید
کتاب «گفتاری در باره دینکرد» در 179 صفحه ،حاوی شرح بخش های دینکرد - تاریخ اوستا و ادبیات دینی پهلوی می باشد.
بیشتر
آپلود شده توسط:
simin
1394/08/19
دیدگاههای کتاب الکترونیکی گفتاری درباره دینکرد
« زدی ضربتی ضربتی نوش کن »:
فرصت طلبی و بدون دلیل کینـه ورزی و اهانت به دیگرانی که مخاطب تو نبـوده اند کار سفلگان و از روی درماندگی و به تـلافی ناتوانی و حقارت است، بنابراین انتظار نداشته باش، در تقابل، کسی با تو خوش بگوید و
بحث کند، پیشـاپیش جهـل خود را نمایان ساخته ای، «فالنّـاس موتیٰ و اهـل العلم احیـاء»، آقای behdad1970 به هرچه که تو می پنـداری می نازد و من هم به بنیـادگرائی ی مورد نظر تو، اما تو به چه می نازی؟ به
کبر،نخوت، کج فکری، حِقد و سرخوردگی یا به صفات دونِ دیگر که اندیشه های تاپاکت را فراگـرفته. خود تو چه هسـتی؟ وقتی که در مقام قضاوت دیگران نشـسته ای و در مورد شخصیت دیگران با صراحت سخن می
گوئی، لابد خودت را برتر و عاقل تر و فهمیـده تر می دانی، ولی امّا جز خود بـزرگ بیتی و سفلگی چیز دیگری در بیان تو آشـکار نیست، چگونه می گوئی "در این مورد اگر توضیـحاتی دارید بدهید وگرنه شخصی کردن
بحث فایده ای ندارد.." چرا بحث زیر این کتاب که هیچ ربطی به شخصیت افراد ندارد را شـخصی کرده ای؟ تحقیـر می کنی و ناسـزا می گوئی و در انتظـار سخن نرم هسـتی تا کِبـر و نخوت خود را بیشـتر عیـان کنی؟
چو با سفله گوئی به لطف و خوشی .... فزون گرددش کبر و گردنکشی
مگر من چه حرف نامربوطی زده بودم که به تریج قبایت برخورده است؟ کجا و کیِ با تو گفت و گو نموده ام که به خودت احازه می دهی بی سبب توهین کنی؟
راضی شدن به پایه دون، پست فطرتی است .... هر کس به خر سوار نگردد، پیاده نیست
حقیقتا بعید میدانم حاجی آمنمار مورد احترام بیشتر بچه ها باشد همانطور که مثل آب خوردن جای "مردم ایران" حرف میزنید جای بیشتر بچه ها هم حرف میزنید. استراتژی گفتگوی شما اینطور است: "قایم شدن پشت اکثریت برای کرسی نشاندن حرف هایتان." خیلی قدیمی است این روش برای گفتگو، سلطلنت طلب عزیز!
و مورد بعدی این است که چرا بحث را شخصی میکنید و انرا به حسادت وصل میکنید؟ این هم دومین استراتژی بلاهتبار شماست. من از پیوند دو گفتار حرف میزنم نه شخصیتهای معلومالحال شما و حاجی آمنمار. پیوند بین سلطنتطلبی و بنیادگرایی. در این مورد اگر توضیحاتی دارید بدهید وگرنه شخصی کردن بحث فایده ای ندارد..
متاسفم برای شما دوستانی که از گفتن هر فحش و تهمت و افترایی دریغ نمی کنید و با سوء استفاده از فضای کتابناک و سوء استفاده از الفاظ آزادی بیان میخواهید همین یک ذره روزنه را هم ببندید ... دوست عزیز اگر دوست داشتن میهن عزیزمان ایران و نام آورانش از کوروش کبیر تا فردوسی سخن سرا و افسران وطن پرستش مثل رضاشاه کبیر ؛ سلطنت طلبی هست پس بیش از 90 درصد ایرانی ها سلطنت طلب هستند ... اما اگر از دوستی بنده با آقای amenmarr گرامی حسادت میکنید باید خدمت شما عرض کنم که ایشان مورد احترام بیشتر بچه های کتابناک هستند و بنده بسیاری مطالب از ایشان آموختم که مهمترینش سعه صدر و بردباری ایشان در مجادلات لفظی زیر کتابها بوده است که بارها با سکوت خویش بزرگواری خویش را بر همگان نشان داده اند .... اما حسادت شما از چیز دیگری هست و آن اینکه ایرانی ها تازه دارند معنی عشق به وطن و میهن پرستی را با مطالعه جدی تاریخ پر شکوه گذشته دنبال میکنند و همین عامل باعث نگرانی شما شده است که حق دارید ناراحت و نگران شوید .... و نکته آخر اینکه بنده نه شما را می شناسم و نه با شما بحث و مجادله ای داشتم پس لطف کنید بنده را مورد خطاب قرار ندهید که درست نیست ...
به خاطر دارم جایی برای اشاره به این روش خواندن از اصطلاح منگه/منگیدن به جای زمزمه استفاده شده بود که هنوز هم برخی در ایران برای اشاره به سخن گفتن نامفهوم و مداوم (نه لزوما با صدای کم) و گاه مثل غر زدن از آن استفاده میکنند. در دهخدا امده: منگیدن. لندیدن آهسته آهسته و زیر لب سخن گفتن باشد از روی قهر و غضب . (برهان ) (از آنندراج ) (از انجمن آرا). آهسته و زیر لب سخن گفتن . (فرهنگ رشیدی). این را در میان یهودیان هم میتوان دید (حدس میزنم برای روش خواندن تورات اصطلاحی دارند).
لطفا هر چه سریعتر نسبت به برطرف کردن اشکال پیش آمده در خصوص دانلود کتب اقدام نمیائید
بی صبرانه منتظر می میانیم.
با سپاس فراوان
[/quote]
اخیرا اباذری از همدستی سه گروه گفته بود: "جریان طرفدار ایران باستان،طرفداران نئولیبرالیسم و محافظهکار" خیلی جالب است در همینجا و همین لحظه میتوانیم این همدستی را بین حاج آمنمار بنیادگرا و بهداد سلطنتطلب ببینیم... البته اینجا بحث فقط بر سر وطن نیست این دو جریان بر روی سرکوب تمام منتقدان زیر پرچم "ملیگرایی دینی و غیردینی، و دولت مقتدر" همدست یکدیگر هستند. یعنی ملی گرایی و دولت مقتدر به هر قیمتی (چه در قامت رضاخان چه در قامت قالیباف) یگانه آمال و اتوپیای این دو جریان است......
این همدستی را باید رسوا کرد: همدستی سلطنتطلبان و بنیادگرایان اسلامی!
لطف و بـزرگواری جنابعالی است که اینـجا و زیر بعضی کتابهای دیگر به بنده مبـذول می فرمائید، بسـیار مایه مباهات و افتخـار است که عاشق وطن و مردم، همچون شـما به بنده ی حقیر عنـایت دارد. اگر چه گاهی
دیدگاههای متفاوتی داریم، لکن حْبِّ وطن در اعماقِ وجود شما ستودنی است. چنانچه کتاب مورد گفت و گو، پیش روی شما باشد و به آنچه که بنده از صفحه ی مذکور نقل قول کرده ام توجّه داشته باشید، خواهید
دید که سوای از باز نویسی ی اصل مطلب و حفظ امانت، فقط برای روشن تر شدن و گیرائی ی کلام، اندک تغییر و اضافاتی در ظاهر نوشته ها به لحاظِ تطابق وجود دارد، لهذا روش خاصّی در تایپ مطمح نظر نبوده و
در واقع از شیوه ی دیگری جز روش معمول، آگاه نیسـتم. بنابراین مطمئن باشید اگر بیشتر از آن بضاعتی داشتم مضایقه و دریغ نمی کردم. یار مهربان؛ شاد باشید.
اگـرچـه خْـرّمی ی عالم از بــهار بْوَد .... همیشـه خْـرّمی ی من زِ روی یــار بْـوَد
چو من به خـوبی ی آرایـش رْخَش نگـرم .... چه جای خوبی ی آرایش بهار بـود
سرشکِ ابر اگر افزون بْود به وقتِ بهار .... سرشکِ من به دلِ هر یکی هزار بود
با سپاس از دوست گرامی , amenmarr راستش من همیشه از این متعجبم که ایشان با چه سرعتی مطالب و نوشته های کتاب را تایپ میکنه و در نقل قولهاش استفاده میکنه !!!
کاش آقای amenmarr گرامی به ما هم یاد میداد که چگونه و با این سرعت از کتابهای pdf تایپ و نقل قول میکند! البته من خودم روش خاصی دارم اما روش من بسیار کند و وقت گیر هست...
« چنانکه از منـدرجات "دینـکَرد "(یا دینکَـرت، تألیف آذر فرنبغ که دارای 169000 کلمه و شـامل اطلاعات مربوط به قواعد و اصول و آداب و رسـوم و روایات و تاریخ و ادبیات زردشتی است) بر می آید، معلوم می شود که
کتاب مزبور یکی از بزرگتـرین تفاسـیر پهلوی ی اوستای ساسانی بوده و شروحی که در این کتاب راجع به مسائل دینی و مباحث مذهبی ی دین زرتشت و تشریح اوستا داده شده سر آمد سایر کتب سنّت و تفاسیر
پهلوی به شمار می رفته است،حال برای اهمیتِ کتاب " دینکرد " از نظر تفسیر اوستا از روی خلاصه ی روایاتی که رسیده است، به ذکر تاریخ اوستا می پردازیم؛ این نام در پلوی "اویسناک" یا "اوستاک" و "اپستاک"
آمده و در کتب ایرانی و عرب به اشکال مختلف از قبیل "اویستا"، "ایِست"، "ایستاه"، "استا"، "اوستاق"، "اوسـتا"، "دسـتا" و غیره ذکر گردیده است، پروفسـور"آندراس" کلمه ی اوسـتا را از "اوپسـتا Upasta" مشتق
دانسـته و آن را به معنی ی " اسـاس و بنیان " و متن اصل کلمه گرفته است، تلفّظِ پهلوی ی این کلمه با مختصر تصحیفی در کتب بعضی از مورّخان اسلامی معرّب گردیده" اوستاق و "ابِستاق" شده است. "دقیقی"
شاعر بزرگ ( از پیشگامان سرودنِ شعر ) پارسی زبان فرماید:
یکی مَـرد آمـد به دیـن آوری .... به ایــران به دعـوی ی پیغمبــری
همی گویــد از آســمان آمــدم .... زِ نــزد خــدای جهـــان آمـــدم
خداوند را دیدم اندر بهشت .... مَر این زَند و وستا همه او نوشت
تمـام مورّخین اسلامی متّفق الکلمـه اوسـتا را کتاب دینی ی آسمانی ی زرتشت، پیغمبر مجوس دانسته اند. مسعودی در کتاب مروّج الذّهب از اوستا به کتاب " زمزمه " تعبیر می نماید چه؛ در قرن اولّیه اسلامی به
واسـطه " زمزمه کردن مجوس( زرتشـتیان ) هنگام خواندن ادعیـه و سْـرودهای مذهبی، کتـاب "اوستا" در نزدِ عرب معروف به " زمزمه " بوده است. چنانچه مسعودی گوید؛ " زرادشت اسپیتمان که پیغمبر مجوس بود
کتابی آورد که نزد ایشان " یسنا " نام دارد و معروف به " زمزمه " می باشد. ..... »
باسپاس و قدردانی از زحمات " سیمین" معـزَّز و ارجمند .