کلاغ ها: چهار داستان کوتاه
نویسنده:
پیمان یاریان
امتیاز دهید
عناوین داستانها عبارتند از:
کلاغ ها / دیوار ونداد / لیلا / پلاکهای چدنی
از داستان کلاغ ها:
نه می خوابم و نه از خواب دست می کشم. در تمام این سالها بیشتر اوقات از پشت پنجره ی اتاق بالایی، درخت کاج وسط حیاط را فقط نگاه کرده ام و گاه در کنار آن رو به پنجره لب شیر آب حوض ایستاده ام و شب و روزهایم را پارو کشیده ام. زمانی زلالی آب حوض از تنگنای تلخیهای زمانه رهایم می کرد، ولی اکنون، سبزینه های بین موزاییکهای حیاط شبه اندیشه های دست و پا گیر و افلیج را به یادم می آورد. من ایستاده ام اما سایه ام از من جدا می شود و به لایه های این خانه ی دیلاق سرک می کشد. چشم که برهم می گذارم، صدای خش خش صدها جارو مرا به قعر ناله های کهنه ام می برند. جاروها به جانم می افتند و تمام بدنم را در زیر ضربات خود می گیرند. من می خندم و در لا به لای خنده هام اشک سرازیر می شود. کلامها از جایی دور پرواز می کنند و همچون نیشتری به قلب و مغز و استخوانم فرو می روند. دستانی کدر پشت در را می اندازند تا من پا بیرون نگذارم اما من آن طرف در را دیده ام...
کلاغ ها / دیوار ونداد / لیلا / پلاکهای چدنی
از داستان کلاغ ها:
نه می خوابم و نه از خواب دست می کشم. در تمام این سالها بیشتر اوقات از پشت پنجره ی اتاق بالایی، درخت کاج وسط حیاط را فقط نگاه کرده ام و گاه در کنار آن رو به پنجره لب شیر آب حوض ایستاده ام و شب و روزهایم را پارو کشیده ام. زمانی زلالی آب حوض از تنگنای تلخیهای زمانه رهایم می کرد، ولی اکنون، سبزینه های بین موزاییکهای حیاط شبه اندیشه های دست و پا گیر و افلیج را به یادم می آورد. من ایستاده ام اما سایه ام از من جدا می شود و به لایه های این خانه ی دیلاق سرک می کشد. چشم که برهم می گذارم، صدای خش خش صدها جارو مرا به قعر ناله های کهنه ام می برند. جاروها به جانم می افتند و تمام بدنم را در زیر ضربات خود می گیرند. من می خندم و در لا به لای خنده هام اشک سرازیر می شود. کلامها از جایی دور پرواز می کنند و همچون نیشتری به قلب و مغز و استخوانم فرو می روند. دستانی کدر پشت در را می اندازند تا من پا بیرون نگذارم اما من آن طرف در را دیده ام...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی کلاغ ها: چهار داستان کوتاه