از زندان رضاخان تا صدر فرقه دمکرات آذربایجان
نویسنده:
علی مرادی مراغه ای
درباره:
جعفر پیشه وری
امتیاز دهید
بررسی زندگی و آراء سید جعفر جواد زاده (پیشه وری) با نگاهی دوباره به ظهور و سقوط فرقه دمکرات آذربایجان
در کتاب حاضر، زندگی آرا و شخصیت واقعی سید جعفر جوادزاده 'پیشه وری' ذیل سه مرحله از دوره نوجوانی تا زمان مرگش در آن سوی ارس بررسی و تحلیل می شود .برای این منظور مولف نقاط قوت و ضعف 'پیشه وری 'را برشمارده، در پی آن مطالبی در باب سر آغاز جنبش چپ ایران، تاریخچه فرقه عدالت، علل شکست جنبش جنگل و علل ظهور دیکتاتوری رضا خان مطرح می سازد. همچنین به چرخش های سیاسی و دیپلماسی زمامداران شوروی اشاره می نماید. بخش اول کتاب به شرح دوران نخست زندگی پیشه وری دورانی که وی به کمونیستی دو آتشه بدل شده بود اختصاص یافته شامل این مباحث است : روزگار مهاجرین تیره روز ایرانی در قفقاز، تولد، مهاجرت، تحصیل، اولین تجربه های نویسندگی و فعالیت های سیاسی، انقلاب اکتبر ۱۹۱۷روسیه، تاریخچه حزب عدالت، ورود ارتش سرخ به خاک ایران، انتقال حزب عدالت از آذربایجان شوروی به خاک ایران، نخستین کنگره حزب عدالت، کودتای احسان الله خان، تلاش های نافرجام حیدرخان، ظهور دیکتاتوری رضاخان، کمونیست ها و حکومت رضاخان، پیشه وری و روزنامه 'حقیقت'، ظهور کمونیست های نسل جدید: تقی ارانی. بخش دوم با عنوان 'دوران زندان، سال های خاکستری ' شامل این مطالب است: دستگیری و بازداشت، تفتیش منزل، وضعیت زندان رضاخان، ورود گروه ۵۳نفر، دوران محاکمه، دستگیری و اعدام کمونیست های ایرانی در دوره استالین، سقوط خودکامه .آخرین و اصلی ترین بخش کتاب، 'دوران اصلاح طلبی و حضور در فرقه دموکرات آذربایجان پیشه وری 'عنوان گرفته، مشتمل بر این مباحث است: پیشه وری و تاسیس حزب توده، انتشار روزنامه 'آژیر'، حضور در حزب دموکرات، پیشه وری و مجلس چهاردهم، رد اعتبارنامه پیشه وری، اولین کنگره حزب توده ایران و اخراج پیشه وری، جدال قلمی پیشه وری با دکتر مصدق، خط مشی حزب توده در قبال فرقه دموکرات آذربایجان، مساله زبان آذری و حکومت مرکزی، نخستین کنگره فرقه دموکرات و عکس العمل مجلس چهاردهم در قبال حوادث آذربایجان، استقرار حکومت ملی آذربایجان، قوام السلطنه در مسند نخست وزیری، چرا نیرو های شوروی خاک ایران را تخلیه کردند. ارزیابی کلی اصلاحات یک ساله فرقه دموکرات آذربایجان، مشکلات دیرینه فرقه دموکرات، و پایان کار فرقه دموکرات. کتاب با یادداشت های نویسنده، نمایه اسامی و عکس هایی از پیشه وری و رهبران و اعضای فرقه دموکرات و سایر رجال سیاسی وقت، همچنین تصویر تعدادی سند به پایان می رسد .
بیشتر
در کتاب حاضر، زندگی آرا و شخصیت واقعی سید جعفر جوادزاده 'پیشه وری' ذیل سه مرحله از دوره نوجوانی تا زمان مرگش در آن سوی ارس بررسی و تحلیل می شود .برای این منظور مولف نقاط قوت و ضعف 'پیشه وری 'را برشمارده، در پی آن مطالبی در باب سر آغاز جنبش چپ ایران، تاریخچه فرقه عدالت، علل شکست جنبش جنگل و علل ظهور دیکتاتوری رضا خان مطرح می سازد. همچنین به چرخش های سیاسی و دیپلماسی زمامداران شوروی اشاره می نماید. بخش اول کتاب به شرح دوران نخست زندگی پیشه وری دورانی که وی به کمونیستی دو آتشه بدل شده بود اختصاص یافته شامل این مباحث است : روزگار مهاجرین تیره روز ایرانی در قفقاز، تولد، مهاجرت، تحصیل، اولین تجربه های نویسندگی و فعالیت های سیاسی، انقلاب اکتبر ۱۹۱۷روسیه، تاریخچه حزب عدالت، ورود ارتش سرخ به خاک ایران، انتقال حزب عدالت از آذربایجان شوروی به خاک ایران، نخستین کنگره حزب عدالت، کودتای احسان الله خان، تلاش های نافرجام حیدرخان، ظهور دیکتاتوری رضاخان، کمونیست ها و حکومت رضاخان، پیشه وری و روزنامه 'حقیقت'، ظهور کمونیست های نسل جدید: تقی ارانی. بخش دوم با عنوان 'دوران زندان، سال های خاکستری ' شامل این مطالب است: دستگیری و بازداشت، تفتیش منزل، وضعیت زندان رضاخان، ورود گروه ۵۳نفر، دوران محاکمه، دستگیری و اعدام کمونیست های ایرانی در دوره استالین، سقوط خودکامه .آخرین و اصلی ترین بخش کتاب، 'دوران اصلاح طلبی و حضور در فرقه دموکرات آذربایجان پیشه وری 'عنوان گرفته، مشتمل بر این مباحث است: پیشه وری و تاسیس حزب توده، انتشار روزنامه 'آژیر'، حضور در حزب دموکرات، پیشه وری و مجلس چهاردهم، رد اعتبارنامه پیشه وری، اولین کنگره حزب توده ایران و اخراج پیشه وری، جدال قلمی پیشه وری با دکتر مصدق، خط مشی حزب توده در قبال فرقه دموکرات آذربایجان، مساله زبان آذری و حکومت مرکزی، نخستین کنگره فرقه دموکرات و عکس العمل مجلس چهاردهم در قبال حوادث آذربایجان، استقرار حکومت ملی آذربایجان، قوام السلطنه در مسند نخست وزیری، چرا نیرو های شوروی خاک ایران را تخلیه کردند. ارزیابی کلی اصلاحات یک ساله فرقه دموکرات آذربایجان، مشکلات دیرینه فرقه دموکرات، و پایان کار فرقه دموکرات. کتاب با یادداشت های نویسنده، نمایه اسامی و عکس هایی از پیشه وری و رهبران و اعضای فرقه دموکرات و سایر رجال سیاسی وقت، همچنین تصویر تعدادی سند به پایان می رسد .
دیدگاههای کتاب الکترونیکی از زندان رضاخان تا صدر فرقه دمکرات آذربایجان
این چیزی است که من خودم از ساکنان سالخورده تبریز که در آن سال در شهر بوده اند شنیدم.
شنیده ام را بگذارید کنار،ویلیام داگلاس برای هرچه آمده بود اوضاع را نوشته است.
نگاره وعکس مستند تر از نقل قول می باشد.
آقای ویلیام داگلاس که در ایالات متحده قاضی بود آیا بجز شنیده ها وشایعات شواهد معتبری همچون عکس وفیلم نیز داشت؟
وقتی که کم آورده می شود شروع به توهین می کنید:
به گمان شما افرادی که اونیفرم نظامی روسی پوشیده وزیر عکس استالین در ایران عکس گرفته وبا شروع جنگ فرار می کنند را باید بجای بی سروپای گردن کلفت قهرمان ملی نامید؟
بی سروپای گردن کلفت را خودماز زبان افرادی شنیدم که آن هنگامدر تبریز بودند.
شنیده ام را بگذارید کنار،ویلیام داگلاس برای هرچه آمده بود اوضاع را نوشته است.
وقتی که کم آورده می شود شروع به توهین می کنید:
بی سر و پا آن ارازل اوباشی بودند که در آذربایجان دست به کشتار و قتل عام زدند.
با توجه به جمعیت ان هنگامتبریز این تعداد کشته غیر واقعی می باشد.
من با افراد زیادی در زنجانوتبریز که خود ویا افراد خانواده ودوستانشان شاهد ودرگیر قضایا بوده اند صحبت کرده ام.
یکی از اشکالات اساسی فرقه پذیرفتن هر بی سروپای گردن کلفتی بود که با پوشانیدن یکاونیفرم روسی گمان می کردند یک شبه دگرگون شده است.
پس از فرار سران فرقه پرپایه شنیده های من یک تسویه حساب بین مردمی که در دست خود اسلحه می دیدند شکل گرفت وجدا از دیدگاه های سیاسی, به مطامع گوناگون حساب های شخصی را پاک می کردند.
آرتش و بویژه کادر های پایین ژاندارمری که هیچگاه در آن سال ها خوشنامنبوده زیاده روی هایی داشته ولی پس از مدتی عفوعمومی صادر شد و شرایط به حال عادی بازگشت.
در گیلان وپس از پایان داستان جنگل وبالشویک ها نه دولت به فکر انتقام کشی بود ونه پس از شهریور 1320 بازماندگان جنگل همچون شاکیان وقربانیان پلیس سیاسی وشهربانی رضا شاهی, دست به شکایت گشودند.
ویلیام داگلاس در واقع برای سبک و سنگین نمودن ایلات وعشایر برای ایجاد یک نیروجهت جنگ چریکی و کند نمودن پیشرفت آرتش سرخ در صورت تجاوز احتمالی به ایران آمده بود.
عالی دادگستری آمریکا نیز در کتابی با عنوان پرطمطراق «سرزمین های شگفت انگیز و مردمانی مهربان» نوشته است. نامبرده از
«خشونت ارتش ایران»، از سوزاندن ریش دهقانان، تجاوز به زنان و دختران و غارت اموال و دزدیدن دام های آن ها و توهین و تحقیر مردم
گزارش داده است. «زمانی که ارتش دولتی وارد آذربایجان شد فضای وحشتناک و ترس آوری ایجاد کرد. سربازان دولتی تاراج را آغاز کردند،
همه جا را غارت میکردند و میبردند، هرچه به دستشان میرسید به آن هم رحم نمیکردند.» (ترجمه کتاب مزبور از حمید دادیزاده
تبریزی). بر اساس برخی آمارها تنها در تبریز بیست تا بیست و پنج هزار نفر قتل عام شدند به گونه ای که در کوچه و
خیابان های تبریز جوی های خون جاری بود. توجه به سخنان زیر نیز تصویر روشنی تری از آن وقایع به دست می دهد: «وارد فرودگاه تبریز
که شدیم ساختمان آن هنوز می سوخت. با کامیون به شهر رفتیم. تمام مسیر و سطح خیابان ها مملو از جمعیت بود و همه یک سلاح
(تفنگ) داشتند و به نفع ارتش تظاهرات می کردند و دائما تیر هوایی خالی می کردند و باز هم به دنبال طرفداران پیشه وری بودند و آن ها
را از خانه هایشان بیرون آورده و خودِ آن ها اعدامشان می کردند . در کنار خیابان ها جسد اعدام شده ها زیاد دیده می شد و حدود 2000
الی 3000 نفر اعدام کرده بودند.»این ها از سخنان فردوست، ارتشبد رژیم شاه در مورد واقعه خونبار 21 آذر است. با در نظر گرفتن این
سخنان می توان جوی های خونی که آن «جمعیت» سلاح به دست، در شرایط فرار رهبران فرقه دموکرات در کوچه و خیابان های تبریز به
راه انداخته بودند را در تصور خود گنجاند. دستگیری ها ابعاد وسیعی ای یافته بود تا جائی که دیگر در زندان ها جا نبود. با پر شدن زندان ها
اعدام های دسته جمعی بی رویه که غالباً به صورت آویختن به دار در ملاء عام صورت می گرفت در دستور کار رژیم شاه به مثابه نماینده
امپریالیست ها و طبقات ستمکار و استثمارگر قرار گرفت که هر روز ادامه داشت. در تبریز اعدام ها در محلی که مردم تبریز از آن به عنوان
«ساهات قاباغی» نام می برند انجام می شد. مرتجعین به راستی از کشته پشته ساختند.
پس از سقوط پهلوی منظور نظرم بود.
برای نمونه در روز سوم شهریور که آرتش سرخ به ایران در کنار بریتانیا یورش آورد چند مامور ودرجه دار امنیه در نقطه مرزی در آذربایجان دست خالی در برابر ورود آرتش اشغالگر سرخ جنگیدند وپس از کشته شدن آرامگاه آنان تا به امروز به عنوان نشانه ای از شجاعت ومیهن پرستی پابرجا می باشد.
برای قرن ها دوستان فارس ارس می نامیدند من از بچگی که یادم می آید و مادر،بزرگ و پدر بزرگمان آراز می گفتند و در آذربایجان هم یکجا نمی توانید سراغ داشته باشید که ارس بگویند همه جا آراز می گویند و حتی شاید برخی ارس را نشناسند
آیا منظور شما از دوستان فارس هم میهنان ساکن استان فارس می باشد ویا من گیلانی را نیز شامل می شود؟
آیا در این تقسیم بندی ترکان قشقایی فیروز آباد استان فارس هم قرار می گیرند و یا باید همچون نخجوان وآذربایجان دوجمهوری مجزا از هم تشکیل دهند؟
در لهجه ها وگویش ها و زبان های گوناگون ناکمها شیوه های متفاوتی دارند برای مثال یک اصفهانی به زادگاه خویش اصفهون می گوید ولی در هیچ نوشته رسمی در استان اصفهان نخواهید دید که اصفهان, اصفهون نگاشته شود.
کتاب های بسیاری در رابطه با مرگ مشکوک بهرنگی نوشته شده است می توانید بخوانید
برای قرن ها دوستان فارس ارس می نامیدند من از بچگی که یادم می آید و مادربزرگ و پدر بزرگمان آراز می گفتند و در آذربایجان هم یکجا نمی توانید سراغ داشته باشید که ارس بگویند همه جا آراز می گویند و حتی شاید برخی ارس را نشناسند
ماشالله
پس چرا از این همه پتانسیل پر توان در جمهوری آذربایجان استفاده نشد و پیشه وری در تصادف درگذشت؟
انگلیسی ها هم در اراضی تحت امتیاز شرکت نفت در خوزستان فعالیت های زیادی کرده بودند ولی آیا دلسوز ایران بودند؟
چرا در شهری همچونت بریز که از دوران قاجاز در کنار رشت وانزلی دروازه اروپا بوده و روشنفکران بنامی داشت پس از فرار سران فرقه به شوروی با مقاومت مدنی در پی برقراری این اصلاحات نشدند؟
شرکت پتروشیمی تبریز در تاریخ 1369/04/16 افتتاح شد،شاه این موقع آواره اروپا بود.
و کلنگ اون هم زمان۱۳۵۳ یعنی چند سال قبل از انقلاب زده شد که درست نشده بود نه زمان پهلوی اول (با تاکید بر اینکه کلنگ زده بود و اینجا تاسیس و به کار نیافتاده بود:))
کدام طرح توسعه تبریز؟
هر چند مدعی این نیستم که کلا به تبریز و یا دیگر مناطق ایران بی توجه بودند بلاخره فاسدترین و بدترین حکومت ها هم یه کارهایی می کنند
اما فرقه در عرض 1 سال تاکید می کنم در عرض 1 سال 50-60 سال بود ببین چی می شد:
ـ استفاده زبان آذربایجانی (زبان ترکى-21 آذر) در کنار زبان فارسی در مدارس و ادارات دولتی در آذربایجان
ـ صرف درآمدهای مالیاتی محلی برای رشد و توسعه خود منطقه
ـ تشکیل انجمنهای ایالتی مقرر در قانون اساسی ایران
ـ نخستین بار در تاریخ ایران زنان از حق رای برخوردار شدند
ـ نخستین اصلاحات ارضی توسط فرقه اجرا شد
ـ تنبیه بدنی ممنوع شد
ـ قانون جامع کار به تصویب رسید
ـ شوراهای نظارت بر کار نهادهای دولتی تاسیس شد
ـ با گشودن فروشگاههای دولتی قیمتهای مواد غذایی ثابت ماند
- تاسیس دانشگاه
ـ کلاسهای سوادآموزی، مدارس و دانشگاه بزبان آذربایجانی (زبان ترکى- 21 آذر) تاسیس شد
ـ درمانگاههای رایگان در اختیار مردم قرار گرفت
ـ خیابانها آسفالت کشی شد و همچنین یک ایستگاه رادیویی تاسیس شد[/b]
فرقه در عرض 1 سال اینهمه خدمت کرد،
اگر آن حکومت فاشیست به خیال کشتن صمد بهرنگی بود هیچگاه پیش وپس از مرگ وی اجازه انتشار آزادانه کتاب های او را نمی داد.
آیا عاملان وآمران واقعی این حادثه به قول شما عمدی شناسایی شده اند؟
برای قرن ها این رود مرزی ارس نامیده می شد و حال متعجبم که چگونه نامی دیگر بر آن می دهید.
اگر واژگان فارسی تا این اندازه برای شما گوشخراش می باشند خوب پس چرا کتاب های فارسی را مطالعه می فرمایید؟
آیا سیستم حکومتی جمهوری آذربایجان وترکیه آزاد ونمونه بارز دموکراسی می باشد؟
آیا جایگزین شدن علیف پسر بجای پدر وتمدید همواره ریاست جمهوری خانوادگی او هم جنس سلطنت پهلوی فاشیست نمی باشد؟
گمان دارید اگر به ترکیه ملحق شدید ,سیستم متعصب سنی ترکیه اجازه پایبندی آزادانه آیین شیعه وعزاداری های ماه محرم را به شما خواهد داد؟
آیا به وضعیت علویان ساکن ترکیه دقت نموده اید؟
بسیاری از مردم را هم اعدام کرد.
آرامگاه این بسیاری از مردم اعدام شده کجا است وچرا پس از سقوط پهلوی این آرامگاه ها به عنوان سند جنایت یک حکومت فاشیست شناسایی وبه همگانمعرفی نشده وبازماندگان آنها به دادخواهی برنخواستند؟