کاوش های نحوی و ادبی: شرح کامل فارسی مغنی البیب - جلد 3
نویسنده:
سید مرتضی اصفهانی
امتیاز دهید
مغنی اللبیب از متون جامع و کلاسیک نحو عربی در سده هشتم هجری است که توسط «ابن هشام» نگارش یافته است. کتاب حاضر تصحیحی مناسب از متن و ترجمه روان آنرا ارائه کرده است. بعد از نقل فرازهایی از متن، ترجمه آن و سپس توضیح و تجزیه و ترکیب مثالها و بیان نکات نحوی و جنبه های بلاغی مثالها و شواهد آمده است.
در جلد سوم ابتدای مباحث این اثر از ابتدای باب خامس شروع شده و مطالب زیر را در خود جای داده است: مواردی که غفلت از آنها نشانه ضعف شخص ادیب است؛ نویسنده در این بحث به ده مورد اشاره کرده است. اموری که بین عالمان علم نحو مشهور شده، اما در واقع خلاف آنها صحیح است، کیفیت اعراب و امور کلیای که صورتهای جزئی از آن بهدست میآید. مولف در هر بخش ابتدا متن کامل مغنی را بهصورت یکجا ارایه داده و سپس به شرح و توضیح آن بهگونه پی در پی همت گماشته است.
بیشتر
در جلد سوم ابتدای مباحث این اثر از ابتدای باب خامس شروع شده و مطالب زیر را در خود جای داده است: مواردی که غفلت از آنها نشانه ضعف شخص ادیب است؛ نویسنده در این بحث به ده مورد اشاره کرده است. اموری که بین عالمان علم نحو مشهور شده، اما در واقع خلاف آنها صحیح است، کیفیت اعراب و امور کلیای که صورتهای جزئی از آن بهدست میآید. مولف در هر بخش ابتدا متن کامل مغنی را بهصورت یکجا ارایه داده و سپس به شرح و توضیح آن بهگونه پی در پی همت گماشته است.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی کاوش های نحوی و ادبی: شرح کامل فارسی مغنی البیب - جلد 3
سلطان محمد سلجوقی مرد نیک نفس بود اما عشق زیادی به گرد آوردن مال داشت . ضیاء الملک پسر نظام الملک و وزیر وقت مبلغ 500000 دینار به سلطان پیشکش می کرد تا شخصی بسیار مهم را که سید هم بود به دست او بدهد وسلطان هم موافقت کرده بود . این سید که بویی از ماجرابرده بود شتابان خودرا به سلطان رساند به او پیشنهاد کرد که درعوض 800000 دینار ضیاءالملک را به دست او بسپارد . شرح معامله ی او چنین بود: به سلطان گفت شنیده ام که خواجه احمد (ضیاإلملک) این بنده را به پانصد هزاردینار می خرد . امید من این است که خداوندگارعالم فروش اولاد پیامبر را برخود روا نبیند . این بنده وجه پانصد هزاردینار را به هشتصد هزاردینار بالامی برد با این شرط که سلطان او را به دست من بسپارد. حب مال در دل سلطان قوی تر از رعایت جان وزیر افتاد وتقبل کرد که او را به دست سید بدهد . سید انتقام خود از خواجه احمد بستاند و احمد به بلایی گرفتار آمد که درحق امیر سید اندیشیده بود.
اتفاقا هیچ اشکالی ندارد .
« سید » بودن یک هویت انتسابی است که به شخص نسبت داده می شود .
شخص با ذکر این هویت می خواهد نسبت خود را به اهل بیت بیان کند .
در حالیکه القاب : « لرد ، بایرون ، دوک » و غیره بیانگر هویت اجتماعی و
گاه طبقاتی هستند.!
پس سید بودن یک صفت و متمایز از القاب اروپایی است.
با تشکر