کمپوت گیلاس
نویسنده:
حمیدرضا شاهآبادی
امتیاز دهید
از متن کتاب:
از بیرون مثل هر شب صدای انفجار می آمد . انفجارهایی که گاهی دور و گاهی نزدیک بود . نه میل خوابیدن داشتم و نه حال بیرون رفتن . به چهارماه و نیمی فکر می کردم که با یک امید واهی گذشته بود . به کلمه هایی که روی کاغذ آورده بودم؛ به شعرهایم . چهار ماه و نیم به کسی دل بسته بودم که دل بسته ام نبود .جرأت ورق زدن دفترم را نداشتم . انگار کسی لای صفحه قبل کمین کرده بود تا به من دهن کجی کند ...
بیشتر
از بیرون مثل هر شب صدای انفجار می آمد . انفجارهایی که گاهی دور و گاهی نزدیک بود . نه میل خوابیدن داشتم و نه حال بیرون رفتن . به چهارماه و نیمی فکر می کردم که با یک امید واهی گذشته بود . به کلمه هایی که روی کاغذ آورده بودم؛ به شعرهایم . چهار ماه و نیم به کسی دل بسته بودم که دل بسته ام نبود .جرأت ورق زدن دفترم را نداشتم . انگار کسی لای صفحه قبل کمین کرده بود تا به من دهن کجی کند ...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی کمپوت گیلاس