رسته‌ها
مقالات احمد کسروی
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 599 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 599 رای
گردآورنده: یحیی ذکاء

مجموعه ای از مقالات کمیاب احمد کسروی

چاپ اول: تهران 1334
چاپ دوم: برلین 1368
ناشر: انتشارات یاسمین
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
70
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
persianking
persianking
1388/09/07
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی مقالات احمد کسروی

تعداد دیدگاه‌ها:
183
[quote='akhshurush']اگر کسی بتواند مخترع عبارت "شرایط زمانی و مکانی" را به اخشوروش نشان دهد، یک عدد آب نبات چوبی نزد بنده جایزه دارد. تو گویی هر کسی هر خطایی در هر زمانی و مکانی انجام داد، می تواند دبه کند که شرایط اینطور اقتضا می کرد.[/quote]
akhshurush گرامی
در درجه اول حق با شماست: قطعا هر کسی هر خطایی در هر زمانی و مکانی انجام داد، مسئولیت آن خطا به عهده اوست و مطرح کردن شرایط زمانی و مکانی دلیلی برای فرار او از مسئولت نمی باشد.
ولی وقتی پای شباهت اعمال سه نفر آدم متضاد با یکدیگر به میان می آید نمی شود با یک مقایسه کلی حکم صادر کرد، اینجاست که پای ""شرایط زمانی و مکانی"" به میان می آید.
نمی شود شرایط امروز عراق و سوریه را که باعث به جود آمدن داعش شده (1393) با اعمال آیت الله شیخ صادق خلخالی (تهران 1357) با کارها و عقاید کسروی (تهران 1320) را باهم مقایسه کرد و بعد هم نتیجه گرفت که اینها شبیه هم هستند.
در مورد مخترع "شرایط زمان و مکانی" اطلاعی ندارم.
ولی بنده در متن زیر که مربوط به دیدگاهها در باره تاثیر عنصر زمان و مکان بر اجتهاد است، در بخش مربوط به "شرایط زمانی و مکان" با آن آشنا شدم.
http://www.hawzah.net/fa/magazine/magart/130/3610/16966
اگر کسی بتواند مخترع عبارت "شرایط زمانی و مکانی" را به اخشوروش نشان دهد، یک عدد آب نبات چوبی نزد بنده جایزه دارد. تو گویی هر کسی هر خطایی در هر زمانی و مکانی انجام داد، می تواند دبه کند که شرایط اینطور اقتضا می کرد.
thesaurus
منبع نقل قول هایی که ذکر کردم:
جلسه پنجم تفسیر سوره حمد، پخش شده از شبکه یک سیما در سالهای اول انقلاب.
کسروى یک آدمى بود تاریخ نویس ، اطلاعات تاریخیش هم خوب بود، قلمش هم خوب بود، اما غرور پیدا کرد رسید به آن جایى که گفت من هم پیغمبرم . ادعیه را هم ، همه را کنار گذاشت ، اما قرآن را قبول داشت . پیغمبرى را پایین آورده بود تا حد خودش ؛ نمى توانست برسد به بالا، آن را آورده بود پایین (می گفت) ادعیه و قرآن و اینها همه باهم اند.
نسخه متنی در آدرس زیر موجود است.
http://www.askdin.com/thread7701.html
فایل صوتی شماره 5 موجود در این آدرس - دقیقه 47
http://www.mediafire.com/download/9c6ch4g99icg1u8/Tafsir_Sure_Hamd_Emam.rar
سخنرانی در جمع جامعه اسلامی بانوان شمیران، 21 تیر 1359 -
... یکدفعه آدم می بیند که کسروی آمد و کتابسوزی... البته کسروی نویسنده زبر دستی بود ولی آخری دیوانه شده بود. یا یک مغزی است که این مغز - بسیاری از شرقیها اینطوری هستند که تا یک چیزی، چهار تا کلمه یاد می گیرند ادعایشان خیلی بالا می گیرد...
در پرتال پژوهشی سایت موسسه نشریه و تنظیم آثار امام خمینی در مطلبی با عنوان امام در زندان عشرت آباد در سال 42 چه کتابهایی مطالعه نموده اند؟ چنین آمده: امام در نامه ای به آقای لواسانی (سید محمد صادق) از زندان. کتاب مستدرک الوسائل جلد سوم و کتاب تاریخ مشروطه سید احمد کسروی را خواستار شده اند. این مطلب در کتاب کتاب نهضت امام خمینی(س)، ج1، ص682 نیز آمده است.
قسمت مربوط به برتر بودن کسروی از آیت الله بزرگ تهرانی صاحب کتاب الذریعه - به نقل از کتاب خاطرات آیت الله خلخالی است.
موفق باشید
جناب cleauoum میشه لطف کنید بگید اظهار نظر روح الله خمینی در مورد کسروی رو از کدون منبع ذکر کردید؟
چون آیت الله خمینی در مورد احمد کسروی تو سال 1324 یه بار با لفظ "بیسواد تبریزی" و یه بار هم با عنوان "مرتد جاهل مفسد فی الارض"یاد میکنه...جالب بود برام این تغییر عقیده ایشون در مورد کسروی.
ممنون میشم منبع معرفی کنین.

یکی از شیوه های ساده "ترور شخصیت" مقایسه افراد بدون در نظر گرفتن شرایط زمانی و مکانی آنهاست.
روش کار هم بسیار ساده است: چسباندن اسم افراد کنار هم، خصوصا آن افرادی که در ذهن مخاطب داری سابقه خوبی نیستند کنار سوژه مورد نظر، سپس مقایسه سریع و سفسطه آمیر آنها با یکدیگر و بعد حکم صادر کردن که این شبیه به آن است چرا؟ چون کارهایشان شبیه بهم هستند. برای محکم کاری می شود از چند برچسب "تند رو" یا "افراطی" هم استفاده کرد.
افراد یا گروههایی که در گستره زمانی و جغرافیایی متفاوتی از هم زندگی می کردند و با هزار من سریش هم نمی شود آنها را به هم چسبانید.
احمد کسروی - مقتول در سال 1324 شمسی - به نقل از ویکی پدیا:
سید احمد حکم‌آبادی که بعدها نام خانوادگی کَسرَوی را برگزید، تاریخ‌نگار، زبان‌شناس، پژوهش‌گر، حقوق‌دان و اندیشمند ایرانی بود. وی استاد ملی‌گرای رشته حقوق در دانشگاه تهران و وکیل دعاوی در تهران بود. احمد کسروی در تاریخ ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ و در سن ۵۷ سالگی، در اتاق بازپرسی ساختمان کاخ دادگستری تهران به ضرب «گلوله و ۲۷ ضربه چاقو» توسط گروه اسلام‌گرای «فدائیان اسلام» ترور شد.
کسروی در حوزه‌های مختلفی هم‌چون تاریخ، زبان‌شناسی، ادبیات، علوم دینی، روزنامه‌نگاری، وکالت، قضاوت و سیاست فعالیت داشت. (لطفا دقت شود در سن 57 سالگی - به ضرب 27 ضربه چاقو و گلوله)
کسروی از فعالین در جنبش مشروطیت بود، کتاب تاریخ مشروطه او با گذشت سالها هنوز از منابع اصلی تاریخ ایران به شمار می رود. اهمیت این کتاب تا آن حد هست که حتی پس از انقلاب هم توسط حکومتی که مخالف کسروی بود بارها تجدید چاپ شد.
در مورد میزان علم و دانش کسروی گفته می شود آیت الله خمینی پس از انقلاب در برنامه تلوزیونی تفسیر سوره حمد گفت : ” کسروى یک آدمى بود تاریخ نویس، اطلاعات تاریخیش هم خوب‏ بود، قلمش هم خوب بود؛ اما غرور پیدا کرد.” شیخ صادق خلخالی نیز در کتاب خاطراتش روایت می کند بنیانگزار جمهوری اسلامی می گفته که اطلاعات تاریخی و روایی کسروی از آیت الله بزرگ تهرانی صاحب کتاب الذریعه بیشتر بوده است. آیت الله خمینی در نامه ای به آیت الله لواسانی در دوران حبس از وی می خواهد تا کتاب تاریخ مشروطیت احمد کسروی را برایش بفرستد. ( به نقل از نوشته احمد افشاری)
این مطلب شگفت انگیز است که بخش زیادی از زندانیان سیاسی در زمان شاه طی سالهای مختلف (1342 تا 1350) از حزب توده تا فداییان و منافقین تا انسان هایی مانند مهندس سحابی کتاب تاریخ مشروطیت کسروی را مطالعه می کردند. در واقع اثر او پایه ای برای مطالع تاریخ معاصر ایران به شمار می رفته و می رود.
کسروی تالیفاتی در حوزه زبان شناسی نیز دارد. دوره کار او در دادگستری هر چه که بود - مخالفین مختلفش - نتوانستند وصله ای به بچسبانند. بخشی از شهرت او به خاطر انتشار عقایدش به عنوان پاکدینی است. چیزی که برایش دشمنان فراوانی و مختلفی از روحانیون و دولتمردان تا عوام کوچه و بازار بوجود آورد..
مرگ کسروی دارای ابهاماتی نیز هست.
بهرحال شدت نفوذ کسروی آنقدر بود که باگذشت سالها از ترورش - در دهه 1350 دکتر علی شریعتی از او سخن بگوید و افکارش را نقد کند و در سالهای بعد آیت الله خمینی در یک برنامه تلویزیونی به او اشاره کند.
[quote='saman2esm']
... اما در آخر فکر نمی کنم کسروی محقق و اندیشمند می دانست عده ای که او را "بد آموز و گمراه گردان" می خواندند به یکی از اصول و راهنمائی های خود او عمل کنند! (کسروی:"به بدآموز و گمراه گردان، و همچنان بفالگیر و جادوگر وهر کسیکه لاف از کارهای نبودنی میزند، باید کهرایید که اگر باز نگشتند باید کشت." هر چند ممکن است منظور کسروی افرادی مانند خود نباشد!) [/quote]
بله دوست عزیز. کسروی نیز مانند بقیه افراطیون خطرناک، به راحتی انگ مفسدفی الارض به کسانی میزد که با عقایدش سازگار نبودند. مطلبی که شما نقل کردید دقیقا برگرفته از کتاب معروف ورجاوند بنیاد صفحه 109 هست که سزای مرگ را برای این گروه تجویز میکرد.
کسروی با خلخالی فرق داشت. فرقشان این بود که کسروی مجال نیافت عقاید خطرناکش را جامه عمل بپوشاند ولی خلخالی این فرصت را یافت. اما از نظر افراط باهم قرین و از بعد خطرناکی هردو خطرناک بودند. مثل دو بمب اتم. یکی منفجر شد در هیروشیما ولی یکی دیگر خنثی شد.
و در مورد حکومت دینی، من فکر نمی کنم کسروی به دنبال حکومتی دینی بوده باشد بلکه در مورد حکومت داری بیشتر به شیوه غربی زمان خود گرایش داشت و می گوید"اینگونه سررشته داری سررشته داری توده که از اروپا برخاسته و در جاهای دیگر نیز رواج یافته خردمندانه و بسیار نیکوست باید ارجش دانست و همیشه نگاهش داشت". واما نکته دیگر این که اگر حکومتی بر اساس کتاب ورجاوید بنیاد او شکل می گرفت، آیا ما می توانستیم آن را حکومت دینی و یا مذهبی بخوانیم؟!(شاید بهتر است بگویم که شکل نگرفت دیگر چه فایده! هر چه ما بگوئیم غیب گوئی است!) به نظر من پاسخ این سوال منفی است چون کتاب و اصول او فاقد عوامل حکومتی دینی مانند اولامر، اصول و قوانین الهی و.... می باشد. به نظر من بیشتر سوءتفاهم های دوستان از موارد بالا سر چشمه می گیرد که امیدوارم توضیحات من راهگشا بوده باشد.
اما در آخر فکر نمی کنم کسروی محقق و اندیشمند می دانست عده ای که او را "بد آموز و گمراه گردان" می خواندند به یکی از اصول و راهنمائی های خود او عمل کنند! (کسروی:"به بدآموز و گمراه گردان، و همچنان بفالگیر و جادوگر وهر کسیکه لاف از کارهای نبودنی میزند، باید کهرایید که اگر باز نگشتند باید کشت." هر چند ممکن است منظور کسروی افرادی مانند خود نباشد!)
کهراییدن:نهی کردن
بحث دوستان در مورد نیت ایجاد حکومت مذهبی و به وجود آوردن دین جدید توسط کسروی جالب بود و بنده نیز امیدوارم با اضافه کردن نکاتی باعث پیشبرد آن شوم.
از مجموعه کتاب های کسروی این گونه برداشت می شود که او اسلام(و شاید بتوان گفت دین) را به زمان ظهورش مختص میداند و می گوید:'این خواست خداست که هر چند گاه یکبار جنبش خدایی رخ دهد و یک راه رستگاری به روی جهانیان باز گردد و گمراهی ها از میان رود'، می گوید:"...اسلامی که پاکمرد عرب هزار و سیصد و پنجاه سال پیش بنیاد نهادو تا قرن ها بر پا میبود" و ادامه می دهد: "آن اسلام، مردم پراکنده و زبون عرب را یک توده گردانیده، بفرمانروایی نیمی ازجهان رسانید" ،کسروی که مسلمانان زمان خودرا نه تنها فرمانروای نیمی از جهان نمی بیند بلکه آن ها را زیردست غربی ها، عقب مانده و خرافه پرست می بیند با مجموعه محاسباتی که انجام می دهد اعلام می کندکه این اسلام برای جامعه مضر است و آن را مجموعه ای از کیش ها که باعث پراکندگی توده ها و زبون و زیردست شدن آن ها می شود،می داند واما در مورد زمان مفید بودن دین ها، در مجموع می توان این گونه برداشت کرد که او زمان اختصاص هر دین را به جامعه اش ،زمانی که دین جامعه را به سوی پیشرفت هدایت کند و در اوج نگه دارد، می داند (البته این پیشرفت ها را خود محاسبه می کند!) کسروی دین را پاک ترین اندیشه ها می داند و اسلام حال حاضر را سیاه میداند! پس در نتبجه چاره را در استخراج گوهر دین که به گفته او نه تنها گوهر اسلام ،بلکه گوهر تمام ادیان است می بیند و گوهر دین را این موارد می داند :"باور داشتن به خدا، یگانه شناختن او، دست اندر کارهای جهان نشناختن کسی،پابستگی به نیکی و پاکی، کوشیدن در راه زندگانی، دشمنی با گمراهان و بی دینان، باور داشتن به جهان پاداش وکیفر و مانند اینها" تا اینجا برداشت من این گونه است که کسروی دین را لباس سفیدی می داند که در گذر زمان آلودگی ها و رنگ ها بر او می نشیند و گاهی پیامبران برای پاک کردن این آلودگی ها و نشان دادن روشنایی و پاکی آن به سوی مردم می آیند و اما به نظر او می توان با عقل و خرد نیز آن سفیدی را تشخیص داد! او اعتقاد داشتن به گوهر ها را پاک دینی می نامد و این کار او باعث شک به وجود آوردن دینی جدید توسط او شد!و در قدم بعدی کتاب ورجاوید (مقدس)بنیاد را منتشر می کند که بخش اول و دوم این کتاب درباره گوهرهایست که ذکر شد (که البته به نظر من با توجه به دانش حال حاضر، چندان علمی و فلسفی نیست و شاید بتوان گفت به نوعی، تبلیغ است!) و اما در بخش سوم کتاب پا را یک قدم جلو تر نهاده و اصول کلی را از همه نظر برای زندگی افراد تعیین می کند مانند از لحاظ حکومتی :"سررشته داري بايد كم اندامان و ناتوانان را در پناه خود گيرد " و اقتصادی:"بازارگانان بايد بيشتر از نياز نباشند" و قضائی:"باید کشنده را کشت" و "به بدآموز و گمراه گردان، و همچنان بفالگير و جادوگر وهر كسيكه لاف از كارهاي نبودني ميزند، بايد كهراييد كه اگر باز نگشتند بايد كشت."و " دانش ها و هنرها مايه پيشرفت جهان ميباشد"و ...(چون کسروی این اصول را مربوط به زمان خود می داند بنده در مورد این اصول نظری نمی دهم) کسروی با این کار کتابش را به کتاب های مقدس نزدیک تر و شبیه تر کرد! او همچنین در ابتدای کتابش اعلام کرد که کتابش فقط برای زمان حال است! حال اگر این جمله را و تفکر او را در مورد مفید بودن دین در زمان خودش در ذهن خود بیاوریم و همچنین کتاب او را که شامل تبلیغ عقاید ومفاهیمی چون خدا،جهان دیگر و .....و مجموعه رهنمود ها و قوانینی که برای اجرا به آن اضافه کرد در کنار هم قرار دهیم به نظر من خواسته یا ناخواسته کتابی شبه مقدس یا دینی نوشت!البته باید تاکید کنم به علت های زیادی مانند عدم صحبت از وحی و یا پیامبری خود و ... نمی توان گفت او کتابی مقدس نوشت!(خود او همیشه آوردن دینی جدید را تکذیب کرد)
دوم- در طی بحث چندبار بنده را نصیحت فرمودید که "بروید از اشخصا ثالث بپرسید"من از آغاز همین کار را کردم. نوشته های شخص ثالثی، که هم روحانی است، هم طرفدار نظام جمهوری اسلامی، هم شیعه معتقد و هم محقق و تاریخ دان و هم مخالف کسروی را در مورد کسروی نقل کردم. صفحات 822 تا 828 کتاب جریان ها و سازمان های مذهبی سیاسی ایران - رسول جعفریان. ایشان به عنوان یک شخص ثالث معتقد است کسروی دعوی پغمبری نکرده، کسروی ادعا نداشته که به او وحی می شده، کسروی خردگرا به تمامی معنی بوده است.. شما دلیلی بر ردش نیاوردید.
در مورد شاعران هم با نقل قول "از اشخاص ثالث" نشان دادم که نقد سعدی یا مولانا و بررسی تاثیر شعر آنها در عقب افتادگی مملکت ما مختص به کسروی نبوده و نیست. (که البته این اشخاص ثالث به هیچ شکلی مرید کسروی نیستند)
سوم- در مورد تکفیر:
حالا شما بهتر است از شخص ثالثی سوال کنید که چه فرق است بین کسی که در خانه خودش، با گروهی از اطرافیانش نشسته و کتابی را که با پول خود خریده آتش می زند با کسانی که گروهی درست می کنند و مخالفینشان را می کشند و هر چه را که مخالف آنها باشد از سر راه خود بر می دارند. بپرسید چه فرقی است بین کسی که چند جلد کتاب متعلق به خودش را می سوزاند و کسی که با برنامه قبلی سلاح تهیه می کند و به سراغ مخالفین فکری و عقیدتی اش می رود و آنها را سلاخی می کند.
بهتر است از شخص ثالثی بپرسید چه فرقی است بین کسی که می گوید بر اساس "خرد" باید جامعه را اداره کرد، و شخصی که می گوید باید بر اساس یک "دین مشخص" با "تعالیمی مشخص" به سراغ جامعه رفت و هر چه را که خلاف آن تعالیم بود با شمشیر راست کرد!
قبلا هم گفتم شما آزادید هر چیزی را با هرچیزی مقایسه کنید و بعد نتیجه دلخواهتان را بگیرید، ولی باور بفرمایید نمی شود بر اساس تصورات شما که گویا "کسروی قصد تشکیل حکومت دینی داشته" یا موهوماتی مثل اینکه گویا کسروی آب نمی دیده ولی شناگر قابلی بوده و گویا "نیت" داشته که زمانی ادعای رسیدن وحی از جانب به خدا بکند و گویا آتش زدن کتاب ها توسط کسروی مشابه کارهای داعش است در مورد کسروی قضاوت کرد. نمی شود کسروی را با هر شخص یا گروهی مقایسه کرد و بعد نتیجه گرفت او "افراطی" بوده. نمی شود حکم کلی داد که مرگ یک ""نویسنده، روشنفکر، یک تاریخ دان"" تنها و تنها به خاطر عقایدش تاثیری در شناخت ما از او ندارد.
از توجه شما به بحث ممنون هستم.
جناب: saeidborji
اول- بحث ما به این شکل آغاز شد:
khar tu khar : "افراد تندرو، با هر پنداری و با هر گفتاری و با هر کرداری، در یک نقطه مشترک میشوند و از آن به بعد میتوانند دوستان و همسفران خوبی برای هم باشند. کسروی - خلخالی - داعش و امثالهم مشمول قانون فوق هستند"
cleauoum: "تفاوت بین کسروی و خلخالی اینقدر هست که هر بچه ای متوجه اش بشود. کسروی قصد نداشت حکومت مذهبی درست کند. کسروی قصد نداشت که عقایدش را به زور تکفیر و چاقو و اسلحه در سر مردم بکند. کسروی قصد نداشت که مخالفانش را قصابی کند.. کسروی نمی توانست اموال کسی را تصاحب کند و دادگاه چند دقیقه ای به راه بیندازد"
saeidborji : ... اما اینکه آیا (کسروی) قصد داشته یک حکومت مذهبی برای خودش درست کند یا نه قابل اثبات و ابدا به این شکل که شما میفرمایید آشکار و عیان نیست... شما نمیتوانید بدانیدکه نیات درونی یک شخص آن هم شخصی که به قول خودتان سالهاست مرده چه بوده. اما با نگاهی به آثار او راحت تر میتوان قبول کرد که کسروی به دنبال تشکیل حکومت مذهبی بوده تا اینکه بگوییم اصلا قصد تشکیل یک حکومت مذهبی برای خود نداشته.
saeidborji
می بینید که از دید خودتان ظاهرا مثال من در آن زمان نه "بی ربط" بود" نه ناشی از "خیالات بنده" شما بدون هیچ توضیحی، ادامه آن بحث را پی می گیرید و ادعا می کنید که کسروی می توانسته حکومت دینی تاسیس کند.. اگر مثالی بی ربط و ناشی از "خیالات و تصورات" زده بودم همان موقع می توانستید بگویید.
داعش گروهی است که اساسا برای تشکیل حکومت اسلامی و اجرای قوانین دینی تشکیل شده. شیخ صادق خلخالی نیز کسی بود که برای اجرای قوانین دینی (البته از جناحی مخالف با نظریات داعش تلاش می کرد). اساس اندیشه این دو (به رغم اختلافات فراوان) بر اساس "فکر تاسیس حکومت دینی" بوده، اگر موضوع "حکومت دینی" و اجرای "فرامین شریعت" در بین نبود، هیچ وقت کسی نه اسم داعش را می شنید نه اسم شیخ صادق خلخالی را.. اعمال این دو کوچکترین شباهتی با کارهای کسروی ندارد. نه تنها من چندین نفر از کاربران سایت که اتفاقا مخالف کسروی بودند هم به این موضوع اشاره کردند که این مقایسه از جاده انصاف خارج است.
با کمال احترام برای جناب khar tu khar گرامی ولی به نظر من این نوع مقایسه نمونه ی کاملی از ترور شخصیت است.
مقالات احمد کسروی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک