رسته‌ها
دو سرچشمه اخلاق و دین
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 67 رای
نویسنده:
مترجم:
حسن حبیبی
امتیاز دهید
5 / 4.3
با 67 رای
هنوز توضیحاتی برای این کتاب ثبت نشده
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
367
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
khar tu khar
khar tu khar
1394/02/15

کتاب‌های مرتبط

آشنایی با فلسفه دین
آشنایی با فلسفه دین
4.8 امتیاز
از 5 رای
Ethics, Inventing Right and Wrong
Ethics, Inventing Right and Wrong
0 امتیاز
از 0 رای
Philo of Alexandria: On Virtues
Philo of Alexandria: On Virtues
5 امتیاز
از 1 رای
کاوش های خرد نقاد
کاوش های خرد نقاد
4 امتیاز
از 2 رای
Jewish Philosophy as a Guide to Life
Jewish Philosophy as a Guide to Life
0 امتیاز
از 0 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی دو سرچشمه اخلاق و دین

تعداد دیدگاه‌ها:
13
دوست گرامیamenmarr
بعد از مطالعه ی کامنت های شما نیاز دیدم که اشاره کنم تمام ویژگی های یاد شده در سخنان طولانی و زیبای شما خالی از هرگونه ارزش معنوی است مگر اینکه همه ی نقایص یک الگو را ( که مشخصا مذهب میباشد ) در کنار اینهمه واژه های زییا مطرح کنید ، شما قادرید این تناقضات رو ببینید ?? تقریبا بعید به نظر میرسه خصوصا اینکه به شدت شیفته ی این واژه های روی کاغذها و گفت و شنود ها هستید که در عمل تاریخ و حقایق اطراف چیز دیگری رو به ما یاد داده .
در این کامنت های طولانی مطلب قانع کننده ای در باره ی ذات و سرشت انسان ندیدم ، البته که در قرن بیست و یک میتوان گفت دیگر توجیهی برای ذات نهادینه شده ای که بهش اشاره کردید وجود نداره ، شما یک مسلمانید البته من شما رو ملاقات نکردم و فقط با توجه به فرمایشات شما در طول چند گفتگوی مختصر در این سایت شما رو مسلمان شناختم ، اما موضوعی که باید به آن اشاره کنم شباهت دیدگاه شما به عنوان یک دیندار و یک مسلمان با برخی مذاهب شرقی و بعضی اعتقادات شبیه فراماسونی در رابطه با ذات انسان است ، هرچند تفاوت هایی هم هست اما همه و همه انسان متولد شده ذاتی ( شاید شما به این ذات ذاتی الهی میگید ) الهی دارد در حالیکه من معتقدم ذات انسان نشأت گرفته از همه عوامل طبیعت و محیط اطراف است ، این دسته از مذاهب خروج روح و ذات انسانی دیگر از یک جسم و دخول آن به جسم نوزادب دیگر است احتمالا شما به عنوان یک مسلمان کاملا مخالفید همانطور که روحانیون شما مخالفند اما برای من که هیچ پافشاری و اصرای بر هیچ کدام از طرفین ندارم و کاملا بیطرفم ترجیح میدم با منطقی روشن شباهت هارو بیابم ، همه ی این مذاهب چه شرقی و چه بعضی از فراماسونی ها از یک سنت قدیمی الهام گرفته اند و آنهم جاودانی انسان و روح انسان در طبیعت است که اسلام هم از این موضوع کاملا بهره گرفته
دوست خوب و گرامی amenmarr،
با سلام،
براستی چنین است که گفتید،
بویژه دراسلام" شیعه " که تاکید و توجه بسیاری به عقل و عدالت همراه با نیک رفتاری کرده است که هم خردمندان و هم عامه مردم را سودمند است.
سپاسگذارم
دوست بزرگوارم "دبیر زاده "
از حسن نظر جنابعالی سـپاسگزارم، فـرموده اید «... اگر انسـانی رفتار و گفتـارش نیک باشد ...»، یک نکته قابل توجّـه است؛ فرقی میـانِ اگر "انسانی" با " اگر مسلمانی"، وجود دارد، چنانچه مسلمان
باشد، به ظاهر و علی القـاعده باید مقیّد به انجامِ فرائض مذهبی خود، مانند نماز و روزه و حج و سایر فروع دین باشد، البته بی شمارند مسلمانان شناسنامه ای که در انجام واجبات سستی می کنند و
یا توجهّی به اصـالتِ موضوعِ عبادات خود نمی کنند، مثلاً در قرآن کریم آمده است؛ « و اقـم الصّلواة تنهیٰ عن الفحشاء و المنکر » یعنی نماز را برپای دارید که بدون تردید نماز انسان را از گناهان و پلیدی
ها باز میدارد، از مفهوم این آیه شریفه چنین برمی آید که نماز گزار باید مواظب باشد که حتّی الامکان مرتکب گناه نشود و تقویٰ پیشه کند و خدا را رعایت کند، امّا می بیـنیم؛ اغلبِ مسلمانان با اینکه به
ظاهر نماز می خوانند، گاهی عامـداً کار های خلاف شـرع و ناشایست انجام می دهند که البته بیش از همه به خودشان آسیب می رسانند و وجهه خود را تخریب می نمایند و باعث رسوائی و بد نامی
خود می گردند؛ « ومن یکسب اثماً فانّما یَکسِبه علی نَفسه وکان اللهْ علیماً حکیما » هرکسی مرتکب گناهی شود در واقع به خودش زیان رسانده و خداوند، دانای به همه ی امور و حکیم و سنجیده کار
است، بنابراین ارتکاب اعمال خـلاف از سوی هرکس که می خواهد باشد چه مسلمان و چه غیر مسلمان به تناسبِ ضررهائی که به جامعه وارد کرده، مسـتوجبِ کیفـر و تعقیب و مجازات است، و صدور
اعمـال و رفتـار نیک نیـز از ناحیـه ی هرکس که می خواهـد باشد؛ مسـلمان و یا غیـر مسـلمان؛ مسـتحقِّ پاداش و توجّه و تقدیر است، « فَمن یَعمَل مِثقال ذرّة خَیراً یَرَه و مَن یَعمَل مِثقال ذرّة شرّاً یَرّه »،
هرکسی تمام اعمالی که انجـام می دهد، حتّی اگـر ذره ای و مثـقالی باشـد، به خودش باز می گردد و بـازتـاب آنها را در زندگی خواهـد دید. وقتی انسـانی یافت شود که دارای سـجایا و همه ی مکارم
اخلاقی باشدو از صفات و اخلاق مذموم بری باشد و خدمتِ به همنوعانش را از اوجبِ واجبات در زندگی خویش بداند و سعادت و نیکبختی خود را در لابلای رفاه و آسایش و شادکامی ی دیگران جستجو
کند، اگر مورد توجّه و سـتایش مسلمانان هم قرار نگیرد، بـدونِ تردید محبـوب خدا و از مغفرت او بهره مند است، انجامِ فـرائض و واجباتِ مذهبی ی هرکس به خودش مـربوط است و از اجـزاء اخلاق نیکو ،
یکی هم این است که نباید در زندگی خصوصی دیگران تجسّس کرد، از امام هادی ع روایت شـده؛ که فرمود؛ « بهتر از نیکی، نیکوکار است، زیبـاتر از زیبـائی ی کـلام، گوینـده ی آن است، و برتر از علـم؛
دانش پژوه و دانشمند است، بد تر از بدی، خلافکار و کسی است که مـرتکب کار هـای بـد می شود و وحشتناک تر از وحشـت؛ عامل و عوامل آن است »،علیٰهٰذا؛ اعمال صالح و حسنات و خیر وسیله ی
نجات و سـعادت و مغفـرت و آمـرزش انسان است. « قُل انّما حرَم رَبّی الفواحِش ما ظهر منها و ما بطن والا ثم...»، بگو پروردگار من، گناه و زشتکاریها را چه در آشکار و چه در پنهان و گناه و ستم ناحق را
حرام گردانیده است همه ی آنانکه در مسیر همزیسـتی ی سالم تلاش می کنند و در بهبود زندگانی ی همنـوعان خود در هر زمینه ای سهیم هستند، مستوجبِ مغفرت االٰهی هستند، « انّ العبدَ لیبلغ
بحسنِ خْلقِهِ عظیم دَرجات الاخرة و شَرَفِ المنازل و انّه لَضعیف العبادةِ »، هرچقـدر بنده ای در عبـادت ضعیف باشد؛ در آخـرت مسلّماً با اخلاقِ نیکوی خود به درجات و منزلتهای بزرگی نائل خواهد آمد.
تکیـه بـر اعتـقاد بــایــد کـرد، .... بـر خدا اعتـــماد بــایـد کرد
گـرچه ایــزد دهـد هـدایتِ دیــن ... بنـده را اجتــهاد باید کرد
این جهان را مرید بسـیار است ... این جهان را مراد باید کرد
راهِ راه، اصـــلاح بـــــایـــد رفت .... کــارِ کـــارِ معــاد باید کرد
توشــه از اجتــهاد بـــایــد بْـــرد .... مرکب از اعتقاد باید کرد
دوست عزیزم amenmarr,
من کاملا اطمینان دارم که شما و بسیاری از مسلمانان خوب هموطنم و بستگانم دارای چنین ویژگیهای نیکی هستید که آنرا بر شمردید ،اما اینجا پرسشی برای من مطرح است :
که اگر انسانی رفتار و گفتارش نیک باشد به انسانهای دیگر یاری کند و سخنش مایه خردمندی باشدو پاکیزه خوی پاکیزه کردار باشد ،درحالیکه نماز نخواند و به حج نرود و روزه نگیرد ، اما شکم گرسنگان را سیر کند و به فقیران یاری کند و به مردم علم بیاموزد و با همه مهربان باشد، آیا این انسان بر پایه دین (اسلام) ستوده و آمرزیده و سزاوار بهشت است یا بدلیل بجا نیاوردن احکام شرع ، حتی با وجود همه نیکوکاری و انساندوستی اش ،محکوم به ارتداد و تکفیر شدنی است؟
انسان از دو ضمیر آگاه و ناخودآگاه برخوردار است و از بدو خلقتِ وی، در وجودش نهادینه شـده است، سرشـتِ آدمیان متفاوت است و مقدار زیادی از آن موروثی و وابسته به وضعیت سلامت جسمانی و
قدرتِ ذهنِ وی می باشد، هیچ دو انسـانی را نمی توان یافت که حتّی اگر دوقلو باشـند و در محیط معیّن و مشخّصِ خانوادگی رشـد یافته و تربیتِ یکسانی هم داشته باشند، افکار و خْلق و خویشان و
رفتار و منشـشان نیز یکسـان باشد، همانگونه که اثر انگشتِ میلیاردها انسانِ روی زمین، مْرده یا زنده متفاوت است، شخصیّت آنان نیز متـفاوت است، البته سـرنوشت و تقدیـر انسان متناسب با رفتار و
انگیزه های گوناگونِ محیطِ اجتـماع و شخصی به دسـتِ خودش رقم می خورد، انسـان موجودی اجتماعی است و آموزش و آمیزش جوامع با فرد فردِ جامعه به همین مناسبت است که کسی سرنوشت
از پیش تعیین شده ندارد و باید برای بهبـود شـرائطِ زندگانی اجتماعی از تفرّد و دنباله روی ی خَواهِشِ نفسـانی احتراز جوید، در همین کتابِ " دو سـرچشمه اخلاق و دین" آمده است؛ « هیچیک از ما به
طور مطلق نمی تواند از جامعه جدا اْفتد و دوری گزیند،زیرا به خوبی احساس می کند که بخشِ فراوانی از نیروی وی ناشی از جامعه است و کششِ مداومِ انرژی خویش و نیز دوام و ثبات جهت سعی و
کوشش خود را به ایجاب و الزامِ حیـاتِ اجتماعی مدیـون است، فرد ولو آنکه خواهـانِ انفراد و انزوا باشد نمی تواند بدان دست یابد، چون قـوای حافظه و مخیّـله وی به یاری ی چیـز هائی که جامعه در آن
نهاده است، زندگی می کنند و نیـز جان و روان جامعه در زبانی که بـدان سخن می گوید، سـاری و جاری است، آری بیـهوده می کوشـیم تا فردی را فـارغ از هـرنوع زندگی اجتـماعی تصـوّر کنـیم .....»،
بنابراین بشر در دایره ی زندگی فردی و اجتماعی نیـازمند ارتباطِ مناسبی است تا بتواند در گذرانِ زندگی شـادمان و سـرخوش و آسـوده و در راهِ تأمینِ معـاش موفّق باشد، به چـگونگی این رابطه اخلاق
می گوئیم، اخلاق مجمـوعه ی مَبادی و قواعـدِ منظّم رفتـارِ انسانی است، « ما من شیءِ فی المیزان اثقل من حسن الخلق » در سـنجش اعمال انـسان هیچ چیـزی سنگین تر از حسنِ اخلاق نیست،
امّا از نظر دین؛ کسـی متخلّق به اخلاق پسـندیده است که دارای ؛ احسان، مهـربانی، امانت، ایثار و گذشت، چهره ی بشّاش و باز، نصیحت پذیر، روحیه ی همکاری و تعـاون، فروتن و متـواضع، بخشنده
و با کرامت و بذل و سـخاوت، حسن ظنّ، برخودار از علم و حکـمت و راستی و درسـتی، حلم و بردباری، شـرم و حیا، رفق و دوستی، پوشاندنِ راز و اسـرار، آرامش، سلامت قلب، سـماحت و گذشت به
موقع، شـجاعت، شـفقت و عطـوفت، صـبر و شـکیبائی، عـدالت، عـزّتِ نفس، اراده ی قوی، صـِدق و راسـتگوئی، سـکوت د ربـرابـر ناملایمات، همّـت بلنــد، مـدافع ناموس و با غیــرت، فهیم و با فراست،
فصاحت و شیوائی در گفتـار،ذکاوت و زیرکی، قناعت و رضامندی، کتمان اسرار، فرو خوردن خشـم، محبّـت و وداد، مدارا، مـروّت و جوانمـردی، مـراعات حال دیگران، پاکدامنی و نـزاهت،نشـاط،تقویٰ و ورع،
وفای به عهد،وقار و سایر صفات انسانی باشد و نیز از اخلاق ناپسند شامل؛ بدر رفتاری، اسراف و تبذیر، افترا و بهتان، افشاء اسـرار، انتـقام، بخل و نظر تنگی، بغض و کیـنه ورزی، تجسّـس، در تنگنا قرار
دادن، تقلید و تبعیتِ کور کورانه، نفرت، جْبـن و تـرس، جدال و قـال و قیل، جزع و بی تابی، جفا و بی مهـری، حسد، حقد و کینه، خبث و پلیدی، خدعه و نیرنگ، خـذلان و فروگذاری خیانت، ذلّت و خواری،
اسـتهزاء و سخریه، سـفاهت و حمـاقت، سـوء ظن، شـماتت و شادی در غم دیگران، طمـع، ظلـم، عْجب و خودخواهی، دشـمنی، مکـر و حیـله، غِش و فـریب، غیبـت، غضـب و خشـم، سستی و فتـور،
فحاشی، قسـاوت و سنگدلی، کِبر و غرور، دروغگوئی و کذب، سرزنش و سرکوفت، سخن چینی، شکستن عهد و سایر صفات مذموم دوری نماید. انسان متدیّن واقعی و بخصوص مسلمان دارای نشانه
هائی است که ذکر شد.
دوست گرامی یک اشاره ی کوتاه به کامنت پایانی که چیزی به عنوان ذات و سرشت وجود ندارد اگر هم وجود داشته بلشد چیزی نیست که اخلاق از آن نشأت بگیرد و اگر هم بگیرد بدون شک این سرشت آن سرشتی نهادینه ای نیست که مردم عام از آن یخن میگویند ، برای نمونه ننیتوان گفت کسی ذات خوبی دارد خوبی از بدو تولد در او نهادینه بوده و از این جهت خوش ذات است ، این نگاه نگاهی جهل آمیز است ، اگر از بحث نسبی بودن خوب بد آن هم نه همگانی بلکه به طور فردی شناخته میشود بگذریم باید گفت هیچ چیز در انسان از بدو تولد نهادینه شده نیست بلکه از بدو تولد انسان از لحظه به لحظه ی گذر زمان به شکل جبر شخصیت خود را برگرفته از طبیعت و هر چه در اطراف اوست خصوصا نزدیک ترین فرد که مادر باشد میپذیرد و بخش دیگر شخصیت و خلق او برگرفته از اختیار اوست ، اختیار او در وضع جبری و جبر محیط و جبر وجود او بر اختیار خویش اثر میگذارد ، و در نهایت سرتوووووون رو درد نیارم هیچ چیزی در انسان به طور پیشفرض ( من هم امیدوارم دوستان متوجه آن دسته از خرافات مرسوم باشند ) نهادینه شده نیست ، مثلن اینکه سرشت انسان پاک است و اینکه به مرور زمان این اتسان است که سرشت خود را ناپاک میگرداند و... که معمولا این افکار برگرفته از ادیان و مذاهب مختلف است کاملا خرافی است ،
بهkatana 1
آیا در زندگی روزمره ندیده ایید که آدم عضلانی و ورزیده و باهوش هر جا که برود به او احترام میگذارند و نیازی ندارد تا مردم را کتک بزند تا به او احترام بگذارند ، همانطور که اگر بقول مردم کوچه و بازار کسی خوشتیپ و یا خوشگل باشد هر لباسی هم که بپوشد همه به او جذب میشوند ، و خوشگلی نیازی به لباس و لوازم آرایش با مارک گرانقیمت ندارد ، آدم هوشمند هم اگر دو کلمه بگوید همه ارزش او را میفهمند و نیازی ندارد تا PHD و مدرک خود را به رخ بکشاند ، پس نیرو و زیبایی و هوش و نیکخویی یا در نهاد کسی هستند و یا نیستند ،اگر نباشند هیچ چاره ایی نیست و اگر باشند نیازی به چیزی که خود دارند نیست.
همین نیاز به قدرت از ترس درونی ریشه میگیرد.
مرد براستی نیرومند به قدرت نیاز ندارد همانگونه که زیبا رو به آرایش نیازی ندارد. به این میگن سفسطه.
یکی از چیزهایی که ناسیونال سوسیالیست ها ازان بیزار بودند ، قانونبازی و سفسطه پردازی های وکیلان و روشنفکران بود، چون در جامعه همه چیز باید روشن باشد و آنها از تفسیر نسبی هر رفتاری دوری میکردند ، و در واقع در هر جامعه که فاسدتر باشد درآن سفسطه پردازی و قانون و دستورهای اخلافی هم بیشتر میشود همانطور که هر چه که جامعه بیمارتر باشد در آن شمار داروخانه و دکتر و بحث درباره بیماریها افزونتر میگردد، بدیگر سخن قانون های کشوری و دستورهای اخلاقی همانند دارو برای نهاد بیمارند ، درحالیکه نهاد آریایی چون سالم است نیازی به این دارو ندارد.
مرد براستی نیرومند به قدرت نیاز ندارد همانگونه که زیبا رو به آرایش نیازی ندارد، این ناتوانان اند که به زور و قدرت نیاز دارند تا کمبود خود را برطرف کنند.
آریایی راستین تنها پیرو نهاد نیک درونی خودش است انگار که همه وجودش نمودار قانونهای اخلاقی است،
هر چه که از بیرون به کسی آورده شود سطحی است و دیر نمیپاید برای همین قانونها و دستورهای اخلاقی اثری بسیار سطحی دارند و دولتها مجبورند تا آنها را با زور و فشار و تهدید در میان مردم بکار برند ، اما اگر شما دیدید که در جامعه ایی حتی بی هیچ پلیس و بازرس و ..مردمش درستکار بودند و به نظم و پاکی احترام گذاشتند ، انها اخلاق آریایی دارند.
دو سرچشمه اخلاق و دین
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک