وصف گل سوری
نویسنده:
منوچهر آتشی
امتیاز دهید
وقتی نسیم نیمه شب
از باغ سیب برمی گردد
راز از کنار زلف تو آغاز می شود
راز از خلال طره ی رقصانت
روی انار سرخت سر می خورد
و می رود به شانه
و شانه ی برهنه ی مهتابی ات
جغرافیای حسرت و حیرت را
ترسیم می کند
...
راز از خلال زلفت می تابد
وقتی زلال گردنت
از تیغزار بوسه پر آشوب گشته است...
بیشتر
از باغ سیب برمی گردد
راز از کنار زلف تو آغاز می شود
راز از خلال طره ی رقصانت
روی انار سرخت سر می خورد
و می رود به شانه
و شانه ی برهنه ی مهتابی ات
جغرافیای حسرت و حیرت را
ترسیم می کند
...
راز از خلال زلفت می تابد
وقتی زلال گردنت
از تیغزار بوسه پر آشوب گشته است...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی وصف گل سوری
شعری برای نوشتن هست
کافی ست تا صدای کسی دست در توهم تاریک من برد
و ریگ خرد کرشمه ای
در برکه ی کبود موج برانگیزد
غوغای رقص از عشیره ی ماهی ها برخواهد خاست
...
شعاع آفتاب کلامم
نثار پنجه های شرورت
کز بامداد تا شب
بر مخمل تخیل مواجت می رقصد
و نام های تازه برای اشیا و عشق
می بافد..
نامت گلواژه ایی به سپیدای ماهتاب و سپیده است
در باغ اطلسی ها
و دشت های گرم شب بوهای دشتستان..