خورشید همچنان می دمد
نویسنده:
ارنست همینگوی
امتیاز دهید
مترجم: مقدم
✔️ کتاب خورشید همچنان میدمد، اولین رمان ارنست همینگوی نویسنده سرشناس و برنده جایزه نوبل ادبی است. داستان این کتاب روایت زندگی روشنفکران و نویسندگان پس از جنگ جهانی اول است.
چند داستاننویس که زمانی در جبهههای جنگ جهانی اول میجنگیدند و شاهد کشته شدن میلیونها سرباز و مردم بیگناه بودهاند، تصمیم میگیرند تا برای پر کردن خلا زندگی و فراموش کردن مصیبتهای جنگ به مسافرت بروند و زندگی را با خوشی بگذرانند و در نهایت در مییابند که آنها نسلی تباه شده هستند.
داستان در دهه 1920 در پاریس آغاز میشود. جیک بارنز روزنامهنگار و سرباز سابق جنگ جهانی اول در پاریس زندگی دربهدری را سپری میکند. او عاشق لیدی برت اشلی، زنی که شوهرش را در جنگ از دست داده بود، میشود. اما به دلیل مصدومیت جنگی که او را از نظر جنسی دچار مشکل کرده بود، آن دو نتوانستند ارتباط عاطفی خود را حفظ کنند و برت با مرد تاجری به نام مایکل کمبل نامزد میکند.
در این میان رابرت کوهن دوست صمیمی جیک که زمانی قهرمان بوکس بود، پس از آشنایی با برت عاشق وی میشود. این چهار نفر به اتفاق هم برای تماشای جشن سالانه سانفرمین راهی اسپانیا میشوند و در آنجا برت عاشق جوان گاوباز میشود...
بیشتر
✔️ کتاب خورشید همچنان میدمد، اولین رمان ارنست همینگوی نویسنده سرشناس و برنده جایزه نوبل ادبی است. داستان این کتاب روایت زندگی روشنفکران و نویسندگان پس از جنگ جهانی اول است.
چند داستاننویس که زمانی در جبهههای جنگ جهانی اول میجنگیدند و شاهد کشته شدن میلیونها سرباز و مردم بیگناه بودهاند، تصمیم میگیرند تا برای پر کردن خلا زندگی و فراموش کردن مصیبتهای جنگ به مسافرت بروند و زندگی را با خوشی بگذرانند و در نهایت در مییابند که آنها نسلی تباه شده هستند.
داستان در دهه 1920 در پاریس آغاز میشود. جیک بارنز روزنامهنگار و سرباز سابق جنگ جهانی اول در پاریس زندگی دربهدری را سپری میکند. او عاشق لیدی برت اشلی، زنی که شوهرش را در جنگ از دست داده بود، میشود. اما به دلیل مصدومیت جنگی که او را از نظر جنسی دچار مشکل کرده بود، آن دو نتوانستند ارتباط عاطفی خود را حفظ کنند و برت با مرد تاجری به نام مایکل کمبل نامزد میکند.
در این میان رابرت کوهن دوست صمیمی جیک که زمانی قهرمان بوکس بود، پس از آشنایی با برت عاشق وی میشود. این چهار نفر به اتفاق هم برای تماشای جشن سالانه سانفرمین راهی اسپانیا میشوند و در آنجا برت عاشق جوان گاوباز میشود...
آپلود شده توسط:
miran2009
1393/08/23
دیدگاههای کتاب الکترونیکی خورشید همچنان می دمد
خودم تویک مقاله خوندام
پس تا الان فصل اولش ترجمه نشد ناقص خوانیدم این کتاب را
به امید خواندن فصل اول
این داستان که بر اساس اتفاقات پیشآمده برای همینگوی بوده دربارهی تعدادی آمریکایی/انگلیسی مقیم فرانسه و اسپانیاست و حول روابط دوستی و عشقی دور میزنه و کلا درمورد «نسل ازدسترفته»ای است که به خاطر بالا بودن ارزش دلار آمریکا به صورت وسیعی به کشورهای اروپایی سفر کرده و مدتها مقیم آنجا شده بودند.
خود برگردان فارسی با توجه به اینکه سال ۱۳۴۰ ترجمه شده نسبتا خوبه ولی غلطهای بارزی اینجا و اونجا به چشم میخوره: اوایل کتاب در توصیف رابرت (که هی مدام روبرت نوشته شده) میگه که از «طبقه» وی کسی او را نمیشناخته ولی در اصل منظور اینه که از «کلاس» درس دانشگاه کسی اونو به یاد نداشت. صفحهی آخر، برای مثال، نوشته: «پلیسی در لباس خاکی رنگ بر بلندی ایستاده بود ...» که اینجا صحبت از «پلیس سواره نظام» هستش که سوار اسبهای پلیس هستند و اونم در «لباس نظامی» نه خاکی رنگ!
ضمنا، از این کتاب دو بار فیلم تهیه شده در سالهای ۱۹۵۷ و ۱۹۸۴ که دومی به نام «فیستا» Fiesta بود و نسبت به دورهی خود درآمد خوبی داشتند.