جلال آل احمد: مردی در کشاکش تاریخ معاصر
نویسنده:
حمید تبریزی
درباره:
جلال آل احمد
امتیاز دهید
از متن کتاب:
جلال انسان بزرگی بود و برای من قبل از هر چیز دوست بزرگی دوستی عزیز و هنرمندی بزرگ و مردی که با وجود تمام اختلاف سلیقه ها، کمتر کسی است که در نقش موثر او در مبارزه مثبت اجتماعی ولو گاه با دید منفی در اینجا و آنجا، و نیز در وطن خواهی او و عشق او به فرهنگ خالص ایران، و باز در خلق شیوه ی خاص نویسندگی و سخن گویی و گشودن راه شاید باریک علمی در مونوگرافی های وطنی تردیدی داشته باشد و هم برای سیمین عزیز است که گلاب وجود اوست. جلال پرجنبه بود و من تنها از یک دیدگاه میخواهم بر او نظری کوتاه بیاندازم و این طبیعی است که باید در حوزه ی کار خودم باشد. هم او اگر در سال ۴۱ که نقطه ی عطف اساسی در فکر اجتماعی و سیاسی اوست و ظاهراً سرآغاز استقلال ملی است، که به آن اشاره خواهم کرد، غرب زدگی را چنین که می آید تعریف نمی کرد، اگر غلو نکرده باشم، شاید بزرگان را وحشت برنمیداشت و لااقل به فکر چاره نمی افتادند...
بیشتر
جلال انسان بزرگی بود و برای من قبل از هر چیز دوست بزرگی دوستی عزیز و هنرمندی بزرگ و مردی که با وجود تمام اختلاف سلیقه ها، کمتر کسی است که در نقش موثر او در مبارزه مثبت اجتماعی ولو گاه با دید منفی در اینجا و آنجا، و نیز در وطن خواهی او و عشق او به فرهنگ خالص ایران، و باز در خلق شیوه ی خاص نویسندگی و سخن گویی و گشودن راه شاید باریک علمی در مونوگرافی های وطنی تردیدی داشته باشد و هم برای سیمین عزیز است که گلاب وجود اوست. جلال پرجنبه بود و من تنها از یک دیدگاه میخواهم بر او نظری کوتاه بیاندازم و این طبیعی است که باید در حوزه ی کار خودم باشد. هم او اگر در سال ۴۱ که نقطه ی عطف اساسی در فکر اجتماعی و سیاسی اوست و ظاهراً سرآغاز استقلال ملی است، که به آن اشاره خواهم کرد، غرب زدگی را چنین که می آید تعریف نمی کرد، اگر غلو نکرده باشم، شاید بزرگان را وحشت برنمیداشت و لااقل به فکر چاره نمی افتادند...
آپلود شده توسط:
hanieh
1393/11/27
دیدگاههای کتاب الکترونیکی جلال آل احمد: مردی در کشاکش تاریخ معاصر
حرفتون از پایه و ریشه غلطه. روشنفکری که جلال ازش انتقاد کرد آزاد اندیشی نبود بلکه دگم اندیشی بود. کافیه در این باره به کتاب غرب زدگی و یا در خدمت و خیانت رجوع کنید.
سند؟
وقتی سند را بیاورید و دقیق جمله را بررسی کنید می بینید که مقصود جلال چی بوده.بگذریم که جمله تون حاوی انواع و اقسام مغلطه هاست.
یک جریانی در فضای مجازی ایران به وجود امده است که توسط عمال پهلوی هدایت میشه و قصدش اینکه جوانان ایرانی را هدایت فرهنگی کنه. از طرف دیگه جریان رسمی کومت هم در فضای مجازی خیلی فعاله. نکته ی جالب در مورد هر دو گروه همین سطحی بودن و هجوگریشونه.هر دو جریان تبلیغاتی و عاری از تفکرند . و هر دو به شدت صفر و یکی. کسی نیست بگه جلال هم سنگی بر گوری را نوشته و هم غربزدگی.
جلال مردی بزرگ بود هرچند بزرگ منفی ، ولی بزرگ بود. خب به هرحال از روشنفکران و آزاد اندیشان هم خوشش نمی آمد ،
زندگی جلال (از چپگرایی به خودگرایی و ارزش های ملی رسیدن)و کارهایش مرا اندکی به یاد جرج اورول انگلیسی میاندازد که کما بیش همین راه را درنورد.
انداختند تا پس از آن؛ دیدگاهشـان مورد تـوجّه قرار می گرفت. ایـن کتاب مجموعه ی مقالاتی است که توسّـط نویسندگان فاضل و سرشناس و مشهور در توصیفِ جلال آل احمد نوشته شده، که به چند مورد آن به
طور خلاصه و مجمـل، اشـاره می شود؛ دکتر خسرو ملّاح؛ « جلال، جاودانه شد »، مصطفی رحیمی؛ « جلال دیگر نخواهد نوشـت، رشـته ی مقاله نویسی که با او از خـاک برخاسـت و مقامِ شایسـته ی خود را در
ادبیاتِ معاصـر یافت، سـتون فقراتش در هم شـکست »، ایرج افشار؛ « چشـمه ی جوشـنده و زلالی از کوهسـارِ زیبای ادبِ معاصر ایران بخشـکید. بادپایی تندسـیر از کاروانِ فهم و ذوق، روزِ هیجدهم شهریور 45 به
بیابان مرگ شد. »، اسـماعیل خوئی؛« ... شوپـن هاور، در سنجش کارِ کانت می نویسد: < تنها مردان بزرگ خطا های بزرگ می کنند> و آل احمد از بزرگان ما بود. بسیاری با او ناجوانمردانه در افتادند، آل احمد امّا
سالار جوانمردان این زمانه بود »، مهرداد رهسـپار؛ « بعضی آدم ها انگار توانائی ی ذاتی ی غریبی دارند در جلب و جذبِ آدم ها، همچون کانونی از آتش در یلدائی یا چشمه ای سیراب در بیابانی، و چه نادر وجودند
این کسان!، جلال آل احمد امّا از این توانائی ی بی مانند بهره ی بیشترین را داشت. زنده بود و زندگی بخش، جوش و جلائی داشت »، کاظم سـادات اشکوری؛ « نخسـتین، تک نگاری ی مدوّن را او نوشت، در این
سرزمین، جلال آل احمد را می گویم که هنوز هم صدایش از "اورازان" به گوش می رسد، جواد مجابی؛ « این را می دانم که سخن گفتن از آل احمد دشوار است، هرچه در باره ی او بگوئی و بنویسی او را به همان
محدوده، محدود کرده ای،امّا آل احمد همواره از تعریف شـدن و محدود شدن می گریخت ». بنـابراین سخنِ ناسـنجیده و تعجیـل در قضـاوت نـا روا است، بخصـوص در باره کسـانی که در پـهنه ی ادبِ فارسی خـوش
میدرخشند، چنـانچه لازم می دانیم که در مـورد نویسـندگانی نظـر دهیم که از نوشته ها و یا خود آنها خوشمان نمی آید نباید به راحتـی و بدونِ دلیـلِ منطقی آنان را مجکـوم کنیم و مطلب نا خوش آینـدی بنویسـیم
که با نظر دیگران سازگار نیست، می توانیم؛ فقط به تأیید نکردنِ آنان بسنده کنیم تا خود به جهالت و بلاهت متهم نشویم.
نبشـتن ز گفتــن مهـم تــر شــناس .... بـه گــاهِ نوشــتن بجــا آر هــوش
سخن با قلم چون قلم راست دار .... به نیک و به بد در سخن نیک کوش
دو نــوکِّ قلـم را مـدان جز دو چیز .... یکی صرف زهـر و یکی محض نوش
تو از نوش او زندگانی سـتان .... زِ زهـرش مـکن جان شــیرین بـه جوش
به گفتــن تــو را گر خطــایی فِتـــد ..... زِ بــربــط فْـــزونت بــمالنـد گـوش
وگــر در نبشــتن خطــایی کْنی .... ســرت چــون قلــم دور ماند ز دوش
روزانه بیش از ۷۰ یا ۸۰ کتاب تکراری از سایت حذف می شود. اینکه بدون سوال کردن به تک تک کاربران عزیز پیام داده و علت حذف کتاب را توضیح دهیم، بی شک از وقت مدیران خارج است.