خفته در باد
نویسنده:
جوی فیلدینگ
مترجم:
الگا کیایی
امتیاز دهید
✔️ برای قهرمان این داستان موقعیتی پیش آمده که با چشمان بسته بتواند دیگران را ببیند و از آن فراتر، پاى حرفهاى بىتظاهر و مکنونات قلبىشان بنشیند. چنین موقعیتى ابتدا براى هر کسى جذاب است و جالب، ولى با گذر زمان، کمکم شخص مىفهمد که دانستنِ همه چیز، همیشه خوب نیست. ما سالها با افرادى زندگى مىکنیم یا رفت وآمد و ارتباطى داریم که به تصور ما از نزدیکان ما هستند و رابطهاى عاشقانه، دوستانه یا همراه با احترام میان ما برقرار است، اما به یکباره همه چیز چهره عوض مىکند و تمام تصورات ما در هم مىریزد و هیچ کارى هم دیگر از دست ما را برنمىآید. امیدواریم شما هم براى لحظاتى خود را در چنین موقعیتى قرار دهید و ببینید آیا مىخواهید که به این توانایى دست یابید یا نه؟ آیا واقعا دوست دارید در شرایطى قرار بگیرید که همه چیز و همه کس با شما بىپرده سخن بگویند؟ شاید بتوان چنین وضعیتى را با فراموشىِ ذهن آدمها مقایسه کرد. بسیارى عقیده دارند اگر انسان فراموشکار نبود، زندگىِ سختى داشت و نمىتوانست دردها و مشکلات گذشته را کنار بگذارد و به آینده منتقل نکند. این هم از آن نعمتهایى است که خداوند به انسان عطا کرده و گاهى ارزش آن را نمىدانیم.
بیشتر
دیدگاههای کتاب الکترونیکی خفته در باد