راز کوه نور
نویسنده:
آگاتا کریستی
مترجم:
رضا قازیاری
امتیاز دهید
✔️ از متن کتاب:
میافران اتوکار کاسل مرکب ار هفت خانم و سه آقا که سر تا پا خیس عرق بودند، با کمال علاقه صحنه ملاقات "آنتونی کید" و "جیمی ماک گراث" را تماشا می کردند. از قرار معلوم آنتونی کید راهنمای مسافران اتوکار با یکی از دوستان قدیمیش ملاقات می کرد و گرم و صمیمانه با او مشغول احوال پرسی بود. همگی مخصوصا خانم ها به این راهنما علاقمند بودند. قیافه مردانه زیبا، چهره گندمگون و رفتار موقرانه و سرگرم کننده او همه مسافران را تحت تاثیر قرار داده بود. دوست او نیز قد بلندی داشت اما رفتار و گفتارش با او متفاوت بود. در حرکات آنتونی کید خشونت مطبوعی دیده میشد. یک آدم قیافه شناس و کنجکاو می توانست حدس بزند که زندگی او با ماجراهای افسانه ای توام بوده است. خانمها با وجود خستگی شدید و گرمای طاقت فرسا، بنا به پشنهاد راهنمای خود مشغول نوشتن کارت پستال برای دوستان و اقوام اروپایی خود بودند. آنتونی و دوستش خود را از این جمع کنار کشیده و باهم درد و دل می کردند...
بیشتر
میافران اتوکار کاسل مرکب ار هفت خانم و سه آقا که سر تا پا خیس عرق بودند، با کمال علاقه صحنه ملاقات "آنتونی کید" و "جیمی ماک گراث" را تماشا می کردند. از قرار معلوم آنتونی کید راهنمای مسافران اتوکار با یکی از دوستان قدیمیش ملاقات می کرد و گرم و صمیمانه با او مشغول احوال پرسی بود. همگی مخصوصا خانم ها به این راهنما علاقمند بودند. قیافه مردانه زیبا، چهره گندمگون و رفتار موقرانه و سرگرم کننده او همه مسافران را تحت تاثیر قرار داده بود. دوست او نیز قد بلندی داشت اما رفتار و گفتارش با او متفاوت بود. در حرکات آنتونی کید خشونت مطبوعی دیده میشد. یک آدم قیافه شناس و کنجکاو می توانست حدس بزند که زندگی او با ماجراهای افسانه ای توام بوده است. خانمها با وجود خستگی شدید و گرمای طاقت فرسا، بنا به پشنهاد راهنمای خود مشغول نوشتن کارت پستال برای دوستان و اقوام اروپایی خود بودند. آنتونی و دوستش خود را از این جمع کنار کشیده و باهم درد و دل می کردند...
آپلود شده توسط:
.hanieh
1397/10/07
دیدگاههای کتاب الکترونیکی راز کوه نور