جنایتهای خیابان هیکوری
نویسنده:
آگاتا کریستی
مترجم:
محمد قصاع
امتیاز دهید
✔️ آغاز داستان:
هرکول پوآرو گفت: "خانم لمون"
- بفرمایید آقای پوآرو
- سه مورد اشتباه در این نامه است.
در لحنش تعجب جدیدی حس می شد. خانم لمون این زن پرتلاش و دقیق، هیچ وقت اشتباه نمی کرد. هیچ وقت مریض، خسته، عصبانی و بی دقت نمی شد. در واقع اصلا زن نبود، بلکه ماشینی بود که به عنوان یک منشی، کامل و عالی بود. همه چیز را می دانست و هر مشکلی را حل می کرد. تمام زندگی هرکول پوآرو را برایش می گرداند تا مثل ماشین عمل کند.
در طول سالیان دراز شعار پوآرو همیشه نظم و دقت بوده است. در زندگی اش با وجود جرج، پیشخدمت مرد و خانم لمون به عنوان منشی، نظم و دقت کاملی برقرار کرده بود. حالا که نان تُست کاملا چهارگوش تهیه میشد، دیگر جای اعتراضی برایش باقی نمانده بود.
با وجود این امروز صبح خانم لمون، در تایپ یک نامه ساده، 3 اشتباه کرده بود و بدتر از همه اینکه اصلا متوجه اشتباهش هم نشده بود. این برای پوآرو معادل برهم ریختن نظم کهکشان ها بود...
بیشتر
هرکول پوآرو گفت: "خانم لمون"
- بفرمایید آقای پوآرو
- سه مورد اشتباه در این نامه است.
در لحنش تعجب جدیدی حس می شد. خانم لمون این زن پرتلاش و دقیق، هیچ وقت اشتباه نمی کرد. هیچ وقت مریض، خسته، عصبانی و بی دقت نمی شد. در واقع اصلا زن نبود، بلکه ماشینی بود که به عنوان یک منشی، کامل و عالی بود. همه چیز را می دانست و هر مشکلی را حل می کرد. تمام زندگی هرکول پوآرو را برایش می گرداند تا مثل ماشین عمل کند.
در طول سالیان دراز شعار پوآرو همیشه نظم و دقت بوده است. در زندگی اش با وجود جرج، پیشخدمت مرد و خانم لمون به عنوان منشی، نظم و دقت کاملی برقرار کرده بود. حالا که نان تُست کاملا چهارگوش تهیه میشد، دیگر جای اعتراضی برایش باقی نمانده بود.
با وجود این امروز صبح خانم لمون، در تایپ یک نامه ساده، 3 اشتباه کرده بود و بدتر از همه اینکه اصلا متوجه اشتباهش هم نشده بود. این برای پوآرو معادل برهم ریختن نظم کهکشان ها بود...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی جنایتهای خیابان هیکوری