اشعه سبز سحرآمیز
نویسنده:
ژول ورن
مترجم:
قدیر گلکاریان
امتیاز دهید
✔️ داستان چنین آغاز می شود:
- بت! / بت! / بس! / بتسی! / بتی!
در سالن بزرگ خانه این اسامی پیوسته بر زبان جاری شدند. "سام" و "سیب" همیشه خدمتکارانشان را چنین صدا می زدند و تقریبا عادت آنها شده بود. اما این بار با صدا زدن آن دو به جای به جای خدمتکار "الیزابت"، سرخدمتکار "پاتریج" با دستمالی در دست، در آستانه درب سالن ظاهر گردید و با تبسمی بر لب در برابر آن دو مرد تعظیم کرده و گفت:
- عالیجناب، "بس" خانه نیستند.
- پس کجا رفته است پاتریج؟
- در باغچه بیرونی همراه خانم "کامپبل" قدم می زند.
دو مرد با اشاره پاتریج را به سر کارش فرستادند. در حقیقت آن دو مرد سام و سیب بودند که دایی های خانم هلنا کامپبل محسوب می شدند. نام کامل آنها "ساموئل" و "سباستین" بود که به عادت مخفف نامشان را همه می گفتند...
بیشتر
- بت! / بت! / بس! / بتسی! / بتی!
در سالن بزرگ خانه این اسامی پیوسته بر زبان جاری شدند. "سام" و "سیب" همیشه خدمتکارانشان را چنین صدا می زدند و تقریبا عادت آنها شده بود. اما این بار با صدا زدن آن دو به جای به جای خدمتکار "الیزابت"، سرخدمتکار "پاتریج" با دستمالی در دست، در آستانه درب سالن ظاهر گردید و با تبسمی بر لب در برابر آن دو مرد تعظیم کرده و گفت:
- عالیجناب، "بس" خانه نیستند.
- پس کجا رفته است پاتریج؟
- در باغچه بیرونی همراه خانم "کامپبل" قدم می زند.
دو مرد با اشاره پاتریج را به سر کارش فرستادند. در حقیقت آن دو مرد سام و سیب بودند که دایی های خانم هلنا کامپبل محسوب می شدند. نام کامل آنها "ساموئل" و "سباستین" بود که به عادت مخفف نامشان را همه می گفتند...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی اشعه سبز سحرآمیز