سیاست خارجی روسیه در دوره پوتین: اصول و روندها
نویسنده:
علیرضا نوری
امتیاز دهید
✔️نویسنده در مقدمه این اثر با اشاره به اینکه فرآیند تصمیمسازی خارجی روسیه در دهة ۱۹۹۰ دچار نابسامانی شده و این عرصه با بحرانهای مختلف مفهومی، نهادی و هویتی مواجه بود، بر تحول در این عرصه در دورة پوتین از آرمانگرایی به واقعگرایی، از بیثباتی به ثبات نسبی و از رهیافتهای غیرعقلایی به نسبتاً عقلایی تأکید دارد.
در باب چرایی سامانیابی فرآیند و نتایج سیاست خارجی روسیه در این دوره نیز نویسنده بر این باور است که التفات پوتین به ضرورت بودگیِ «اجماع» داخلی در خصوص اهداف و سازوکارهای سیاست خارجی و بایستگیِ «سازگاری» این اهداف و سازوکارها با الزامات شرایطِ جدید محیط بینالملل، که فقدان این دو عامل از مهمترین ضعفهای این حوزه در دورة یلتسین بود، بیشترین تأثیر را در خروج این سیاست از وضعیت نامطلوب و نیل آن به وضعیتِ نسبتاً مطلوب داشته است.
بر این اساس، در فصل اول این کتاب و به عنوان مقدمه، مروری مختصر از تحولات گفتمانی سیاست خارجی روسیه از ابتدای دهة ۱۹۹۰ تا دورة پوتین به دست داده و در فصل دوم طی سه بخش به تعریف نظری و کاربردی مفاهیم اصلی تحقیق (عملگرائی، اجماع و سازگاری) مبادرت شده است. فصل سوم به بررسی رویههای معطوف به شکلگیری اجماع در سیاست خارجی پوتین اختصاص دارد که به این منظور طی سه بخش، تأثیر راهبرد تمرکز قدرتِ پوتین در قالبِ یک شیوة رهبری بر سه متغیرِ اصلی داخلی تأثیرگذار بر فرآیند سیاستگذاری خارجی (نهادی، مدنی و نقشی) مورد بررسی قرار گرفته است.
در فصل چهارم این نوشتار، تأثیر رویکرد عملگرایانة پوتین بر نحوة سازگاری اهداف سیاست خارجی و سازوکارهای اجرای این اهداف با هنجارهای ناشی از سه متغیر مهم سیستمیِ محدودسازِ محیط خارجی (ساختار نظام بینالملل، مشارکت خارجی و جایگاه ساختاری) در قالب سه بخش ارزیابی شده است. فصل پنجم به نتیجهگیری اختصاص داده شده و طی دو بخش کارآمدی تصمیمات و سیاستهای پوتین در تحقق اجماع داخلی و سازگاری خارجی و به تبع آن افزایش تحققپذیری اهداف سیاست خارجی روسیه در عرصههای منطقهای و بینالملل مورد بررسی قرار گرفته است.
بیشتر
در باب چرایی سامانیابی فرآیند و نتایج سیاست خارجی روسیه در این دوره نیز نویسنده بر این باور است که التفات پوتین به ضرورت بودگیِ «اجماع» داخلی در خصوص اهداف و سازوکارهای سیاست خارجی و بایستگیِ «سازگاری» این اهداف و سازوکارها با الزامات شرایطِ جدید محیط بینالملل، که فقدان این دو عامل از مهمترین ضعفهای این حوزه در دورة یلتسین بود، بیشترین تأثیر را در خروج این سیاست از وضعیت نامطلوب و نیل آن به وضعیتِ نسبتاً مطلوب داشته است.
بر این اساس، در فصل اول این کتاب و به عنوان مقدمه، مروری مختصر از تحولات گفتمانی سیاست خارجی روسیه از ابتدای دهة ۱۹۹۰ تا دورة پوتین به دست داده و در فصل دوم طی سه بخش به تعریف نظری و کاربردی مفاهیم اصلی تحقیق (عملگرائی، اجماع و سازگاری) مبادرت شده است. فصل سوم به بررسی رویههای معطوف به شکلگیری اجماع در سیاست خارجی پوتین اختصاص دارد که به این منظور طی سه بخش، تأثیر راهبرد تمرکز قدرتِ پوتین در قالبِ یک شیوة رهبری بر سه متغیرِ اصلی داخلی تأثیرگذار بر فرآیند سیاستگذاری خارجی (نهادی، مدنی و نقشی) مورد بررسی قرار گرفته است.
در فصل چهارم این نوشتار، تأثیر رویکرد عملگرایانة پوتین بر نحوة سازگاری اهداف سیاست خارجی و سازوکارهای اجرای این اهداف با هنجارهای ناشی از سه متغیر مهم سیستمیِ محدودسازِ محیط خارجی (ساختار نظام بینالملل، مشارکت خارجی و جایگاه ساختاری) در قالب سه بخش ارزیابی شده است. فصل پنجم به نتیجهگیری اختصاص داده شده و طی دو بخش کارآمدی تصمیمات و سیاستهای پوتین در تحقق اجماع داخلی و سازگاری خارجی و به تبع آن افزایش تحققپذیری اهداف سیاست خارجی روسیه در عرصههای منطقهای و بینالملل مورد بررسی قرار گرفته است.
آپلود شده توسط:
علیرضا نوری
1393/06/07
دیدگاههای کتاب الکترونیکی سیاست خارجی روسیه در دوره پوتین: اصول و روندها
زنده باد روسیه
دلیل زنده باد گفتن من این است که غرب به خصوص آمریکا در پشت گرایشی به نام آزادی خواهی (لیبرالیسم) مخفی شده و هر غلطی که دلش می خواهد می کند،دنیا را به فساد کشیده اند،جنگ و خون و خون ریزی به راه انداخته اند و از زمان سر برآوردن کشوری به نام آمریکا دنیا روی خوش ندیده،انواع گروه های تروریستی را راه اندازی می کنند، و خلاصه اینکه نظام امپریالیسم آمریکایی چیزی جز وحشی گری تمام در پشت نقاب لیبرالیسم نیست.
در دنیا به جرات می توانم بگویم تقریبا در ذهن همه تصویری از لشکر کشی،سربازان آمریکایی،بازی های جنگی،خشونت و ... موقع آمدن کلمه آمریکا به ذهن ایجاد می شود.
روسیه تنها کشوری است که امپریالیسم وحشیانه آمریکا را دفع می کند،نظام کمونیستی همانقدر ابلهانه است که نظام امپریالیسم آمریکا هست،من وقتی سیاست آمریکا را نقد می کنم منظورم طرفداری از دیدگاه های ابلهانه مارکسیستی و شورویستی نیست،اتفاقا من تزار را به شوروی ترجیح می دهم ولی نگویید که تزار هم آمریکای دیگری بود نه،تزار کشور گشایی می کرد ولی امپریالیسم آمریکایی که حقیقتا بختکی بر جان جهانیان است نبود،هرچند برای روسیه تزاری هم نقد بسیاری وارد است و اکثرا هم بجاست ولی روسیه امروزی از نظر من کشوری ایدآل است ولی مانند هر سیاستی نقدهایی بر آن وارد است که برخی بجاست و برخی نیست.