رسته‌ها
نورآباد، دهکده من
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 22 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 22 رای
از متن کتاب:
در تمام طول دره چشم احمد به قله کوهی بود که از کوههای دیگر سرافرازتر بود و شکیل تر و وزین تر و پر ابهت تر. و فقط او بود که گردنبندی از ابرهای حلقه حلقه سفید بر گردن داشت. کوههای دیگر لخت بودند. احمد به وسطهای دره که رسید نشست روی یک تخته سنگ، کوله پشتی اش را زمین گذاشت، سیبی از توی آن بیرون آورد شروع کرد به گاز زدن و به آواز رود گوش دادن و جریان سفید و خنک آن را تماشا کردن. رود از دل دره می آمد که تنگ بود و خرم. دو طرفش کوههای بلند، کوههای این طرف پوشیده از جنگل کوههای آن طرف سنگی پایه هاشان سبز و دامنه هاشان مسی و قهوه ای و خاکستری و خیلی رنگهای دیگر، و قله هاشان کبود این قله های کبود شبه جزیرههای شرقی دریای آسمان بودند. کناره های دریا را که می گرفتی و به سمت چپ می آمدی درست بالای شکاف دره می رسیدی به آن شبه جزیره سرافرازتر و شکیل تر و وزین تر و پرابهت تر...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
207
آپلود شده توسط:
khar tu khar
khar tu khar
1393/08/05

کتاب‌های مرتبط

ذرت های خاکستری
ذرت های خاکستری
5 امتیاز
از 2 رای
آقا قدقدا اذان بگو
آقا قدقدا اذان بگو
5 امتیاز
از 1 رای
ترمه دختر ده
ترمه دختر ده
4 امتیاز
از 3 رای
کژال
کژال
4 امتیاز
از 4 رای
از دود بوی کلوچه می آید
از دود بوی کلوچه می آید
4.6 امتیاز
از 5 رای
مردان فردا
مردان فردا
4.2 امتیاز
از 25 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی نورآباد، دهکده من

تعداد دیدگاه‌ها:
1
نورآباد، دهکده من
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک