ایران در دوره سلطنت محمدرضا شاه پهلوی
نویسنده:
علی اصغر شمیم
امتیاز دهید
.
استاد باستانی پاریزی در مقدمه کتاب می نویسد : کتاب حاضر از کتب گرانقدر و پر بهایی است که مرحوم علی اصغر شمیم استاد فقید دانشکده ادبیات تهران تالیف نموده و از جهت شمول وقایع و بازگویی حقایق در نوع خود کم نظیر بنظر می رسد.
بیشتر
استاد باستانی پاریزی در مقدمه کتاب می نویسد : کتاب حاضر از کتب گرانقدر و پر بهایی است که مرحوم علی اصغر شمیم استاد فقید دانشکده ادبیات تهران تالیف نموده و از جهت شمول وقایع و بازگویی حقایق در نوع خود کم نظیر بنظر می رسد.
آپلود شده توسط:
khar tu khar
1393/02/27
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ایران در دوره سلطنت محمدرضا شاه پهلوی
دوست عزبز kaydan
در یکی از کامنتهای قبلی خود در ارتباط با همین موضوع و در صفحات قبل، در ساعت 12.12 مورخ 5/3 اظهار داشته اید:
« مطمئنا اگر جامعه ایرانی را اکثریت نادان و اقلیت خائن تشکیل نمی دادند اکنون شاهد یکی از همان جمهوری ها و نظام های سکولاری بودند که هر شهروند ایرانی با هر مرام و
مسلک و دین و زبانی میتوانست آزادانه و بدور از ترس از تکفیر و الحاد و....الخ، به بیان عقاید خود بپردازد.»، شما نابخردانه توهین بسیار بزرگی به ساحت ملت ایران نمودید، و
بنده و شما را هم مستثنی نمی سازد، بنابراین هرگونه بحثی با شما بی هوده و اتلاف وقت و غیر عقلانی است. لطفاً مرا مخاطب خود قرار ندهید و از حانب من تمامش کنید. متشکرم
دوست عزیز اینکه شما چه چیز رو توهین میدانید و چه چیزی رو توهین نمیدانید دلیلی براین نیست که بخواهیم واقعیت رو کتمان کنیم. بنده هنوز هم بر نظر خود هستم هرچند به عقیده شما توهین به ساحت ملت آید، این تعریف کاملا بخردانه و مبتنی بر شواهد تاریخی میباشد،
اگر یک ملت شناخت درست از یک نظام جمهوری و دموکراسی داشته باشد مطمئنا به خواسته خود(مردمسالاری) دست خواهد یافت،تاریخ دوره مشروطه بخوبی نشان داد که جامعه ایرانی چندان از مشروطیت و مشروطه خواهی چیزی نمیداند، دلیل بارز آن نیز سقوط مشروطه و بازگشتن به آعوش استبداد بود، مشروطه خواهی به مشروطه خواری مبدل گردید و در این شکی نیست. آنچه که در دهه های بعد از آن نیز نشان دادیم همین بوده، ملتی که صبح درود بر مصدق و عصر همان روز همصدا با شعبان بی مخ ها مرگ بر مصدق سرمیدهند مطمئنا شناخت درستی از جمهوریت و دموکراسی خواهی ندارد.
به هر حال ممنونم که بحث رو ادامه نمی دهید چون واقعا برای بنده نیز بسیار دشوار و سخت است بحث با عزیزی که عقاید و باورهای شخصی خود در باب وضعیت اقتصادی و سیاسی و فرهنگی جامعه ایرانی رو به جامعه 75 میلیون ایرانی تعمیم میدهد انگار که جامعه ایرانی در ناز و نعمت بدور از هرگونه فقر و فلاکت و بدبختی و فحشا ووو....الی آخر بسر میبرند.
باسپاس
همانقدر که بنده به جنس مخالفم تمایل دارم که این به وضعیت فیزیولوژیکی بنده مرتبط میباشد یک دگر باش از جنس مخالف خود متنفر است(البته تمایلات همجنس گرایانه دارای دو گونه است،برخی دارای گرایش به هردو جنس هستند و برخی فقط به جنس همنوع خود گرایش دارند که چون یک بحث علمی و پزشکی میباشد در این مقال و این بحث نمی گنجد) این موضوع هیچ ربطی به شخصیت فرهنگی فرد ندارد، این به ساختار فیزیکی او بازمیگردد ای کاش مایی که لااقل در این سایت عضو هستیم یادبگیریم بجای بیان چنین نظرات خارج از بعد انسانی و اخلاقی کمی در این زمینه مطالعه نماییم و یادبگیریم بجای تکرار مداوم دموکراسی و مردمسالاری کمی در این مورد مطالعه و تحقیق نماییم تا لازم نباشه به دیگر همنوعان خود فقط بخاطر رفتارهای غیر عرف چنین برچسب و تهمتها و توهین هایی بزنیم!
در آخر نیز فرمودید کسانی که شاه میخواهند باید به پای میز محاکمه کشیده شوند و اگر بنده هم شاه میخواهم زندگی نامه شاهان رو بخوانم تا سرخوش شوم!
خوب بخشی از گفتارتون به نوعی بود که احساس کردم چماق به دستانه امر و نهی میفرمایید و خط و مرز برای افکار و عقاید خلاف رای خود صادر می کنید!که با تمام احترام برای شما،باید این مهم رو با تاکید عنوان نمایم شما نه در مقامی هستید که برای کسی حد و مرز تعیین کنید و نه دارای سواد و دانش کافی که بتوانید تفاوتی میان نوع عقاید و باورها تمایز قائل گردید همانکه معنای ساده جمهوری را نمیدانید این خود مشخص است که در دیگر باورها نیز حتی همان هایی که مدعی پیروی از آنها را دارید کمترین اطلاع درستی ندارید،بهتر است بجای تهدید و چماق کشی راه و رسم بحث منطقی رو بیاموزید!
پیشنهاد میکنم در مورد زندگی شاهان مخصوصا فقر و تنگدستی و تاریخ فقرگرایی در ایران بیشتر مطالعه نمایید چون احساس میکنم احتیاج مبرم به شناختی بهتر از این موضوعات دارید.
باسپاس
در این جا همه چیز به روال معمول کشورهای پیشرفته و حتی در بسیاری از موارد بهتر از آنان جریان دارد، به هر اداره و سازمانی که
برای انجام کارها مراجعه کنید باخوش رویی رضایت شما را حاصل می کنند، محاکم قضائی بادقت وبه خواسته های مردم رسیدگی می کنند و مجری حق و عدالت هستند،
مردم هرطوری که دلشان بخواهد زندگی خصوصیشان را اداره می کنند، دامنه و دایره وسیع کار و کار و فعالیت و کار آفرینی روز به روز گسترده تر می شود و برای رفع مشکلات
اقتصادی آماده تر می شود، کودکان و جوانان دختر و پسر با آرامش خاطر به مدرسه و دانشگاه می روند، تبعیض و بازدارندگی برای دختران وپسران وجود ندارد، در مشاغل
دولتی و خصوصی زن و مرد در کنار هم به کار و فعالیت و سازندگی مشغولند، آزادی بیان و اندیشه جز در مواردی که امنیت کشور را به خطر بیندازد کاملاً وجود دارد. بله در اینجا
همجنس بازی ( یا بقول غربی ها ؛ همجنس گرائی ) و گندکاری آزاد نیست. چنانچه در نظر شما تظاهر به اینگونه اعمال زشت و کثیف، خلاف آزادی و اصول دموکراسی است،
ابراز اینگونه عقاید شاید منعی نداشته باشد اما چنانچه کسی خلاف خود را آشکار کند و معروفات و منهیات را به چالش بکشد، باید به پای میز عدالت کشانده شود و در صورت
اثبات جرم مجازات شود, شاه می خواهید؟ زندگی نامه ی شاهان را بخوانید و سرخوش شوید.
خوب مطمئنا هر انسان عاقل و آگاهی که کمترین شناختی از جامعه ایرانی داشته باشد(حتی لازم نیست ساکن ایران باشد) بخوبی میتواند در یابد که تمام این بیانات شما چیزی بجز شعار نیست و ارزش علمی و منطقی ندارد. از آنجا که بنده کاملا با وضعیت جامعه خود در ارتباط هستم و خوب میدانم اکثریت جامعه ایرانی حتی قشر ناآگاه برای این ادعاها ارزش منطقی قائل نمیگردد از پاسخ دادن به آن در میگذرم،چون واقعا نمیدونم باید در پاسخ چه بگویم فقط میتوانم از شمای گرامی بخواهم یک سفر هم که شده تشریف بیارید ایران و از نزدیک با زندگی ملت ایران آشنا شوید. چون هرکسی چنین اطلاعاتی به شما داده کاملا خلاف واقع رو به عرضتان رسانده!
فرمودید همجسن بازی؟!تا اونجا که بخاطر دارم رئیس جمهور شما جناب احمدی نژاد در یکی از دانشگاه های آمریکا صراحتا ادعا کردن در جامعه ایرانی همچنس گرایی وجود ندارد!پس اگر واقعا نیست(!!!) احتیاجی به مقایسه با کشورهای غربی نیز نخواهد بود چون قیاس مع الفارق است.
و اما نظر شخصی بنده. بنده به هیچ عنوان گرایشات همجنس گرایانه رو کثیف و خلاف آزادی و دموکراسی نمیدانم و به نوعی گفتار شما با کمال تاسف یعنی نبود اطلاع درست و کافی از شرایط فیزیکی این افراد و توهین به این افراد میباشد! و باید گفت امیدوارم در کشورم همجنس گرا(دگر باش) وجود نداشته باشد چون وقتی شمایی که با این سن و سال در یک سایت کتابخانه با چندین و چند هزار کتاب مختلف مخصوصا در رشته های پزشکی و روانشناسی و روانکاوی اجتماعی ووو....الخ، عضو هستید وهنوز نمیدانید و درک نمی کنید این گرایشات همجنس خواهی هیچ ربطی به شخصیت فرهنگی و اجتماعی او ندارد و نداشته باید فقط تاسف خورد و هیچ نگفت!! وای به حال آن عوامی که نه از کتاب و کتابخوانی و مطالعه چیزی نمیدانند!
در یکی از کامنتهای قبلی خود در ارتباط با همین موضوع و در صفحات قبل، در ساعت 12.12 مورخ 5/3 اظهار داشته اید:
« مطمئنا اگر جامعه ایرانی را اکثریت نادان و اقلیت خائن تشکیل نمی دادند اکنون شاهد یکی از همان جمهوری ها و نظام های سکولاری بودند که هر شهروند ایرانی با هر مرام و
مسلک و دین و زبانی میتوانست آزادانه و بدور از ترس از تکفیر و الحاد و....الخ، به بیان عقاید خود بپردازد.»، شما نابخردانه توهین بسیار بزرگی به ساحت ملت ایران نمودید، و
بنده و شما را هم مستثنی نمی سازد، بنابراین هرگونه بحثی با شما بی هوده و اتلاف وقت و غیر عقلانی است. لطفاً مرا مخاطب خود قرار ندهید و از حانب من تمامش کنید. متشکرم
مردم کشور ما حتی سالروز تولد رهبر خودرا نمی دانند، انک نزنید منصف باشید، شما هر مغالطه ای را که به ذهن آشفته تان می رسد برزبان می آورید، از قرآن کریم از زبان مغالطه
گران بیماری چون احمد کسروی که مخش در اواخر عمر پنچر شده بود و خارج نشینان خائنی چون... که نامشان را نمی برم، استشکال می کنید و خرده می گیرید، و دستان
فرسایشگرِ پورپیرار را از پشت بسته اید!،
دوست عزیز نبود اطلاع درست از روز تولد یک فرد در راس حکومت هرگز دلیل بر اطاعت اجباری از آن حکومت نیست! جای تعجبه که باید سرساده ترین موضوعات نیز بنده مثال بیاورم. اگر در ارگان دولتی کار می کنید بایدبخوبی این واقعیت رو بدانید، اکثریت کارمندان در اکثر ارگانهای دولتی چشم دیدن مدیر خود را ندارند ولی به دلیل ترس و بخش اعظمی برای خوش رقصی و پاچه خواری قربان صدقه و چاکرم و نوکرم مدیریت را می کنند ولی همین طایفه چاپلوس و متملق گو که متاسفانه در همه جا و همه ارگانها و گوشه و کنار این خاک به وفور یافت میشود(دلیل بارز آن نیز وجود یک نظام چاپلوس پرور است که چنین فرهنگ غلطی رو باب نموده) تازمانی که منافع آنها تامین باشد دست از چاپلوسی و تملق برنمیدارند و هرگاه سهمشان نرسد پشت سر شروع به فحاشی و ناله و نفرین می کنند! پس این دلیل شما هرگز توجیه کننده این واقعیت نیست کما اینکه به کرات و مرات دیده شده بسیاری از همانهایی که سهمشان به بهانه های مختلف داده شده زادروز تولد رهبر خود که خوب است بلکه ساعت و دقیقه ای که او آب میخورد رو نیز خوب میدانند!
و اما در باب قرآن که نه جای بحث در باب آن اینجاست و نه این موضوع ارتباطی به آن دارد،گذار اشاره ای به آن میکنم کما اینکه اگر شما در این زمینه نظری و نقدی داشتید بهتر میبود در همان بحث مورد نظر عنوان میفرمودید تا بنده نیز در مقام پاسخگویی برمی آمدم. اولا که فکر میکنم شمایی که دم از انصاف میزنید اگر ذره ای انصاف داشته باشید باید از جناب احمد کسروی مادر مرده دست از جهان کوتاه طلب بخشش و مغفرة نمایید! تا انجا که بنده آثار جناب کسروی رو خواندم و اطلاع دارم این شخص هرگز در نقد قرآن و دین اسلام سخنی نگفته که شما اینگونه شخصیت او را به تمسخر میگیرید ای کاش لااقل شما با بخش اندکی از اندیشه های پنجرشده ایشان(به ادعای شما!) آشنا میبودید تا لازم نباشد چنین تهمت و افترایی رو به این فرد روشنفکر بزنید که مطمئنا چه از نظر شناخت فقه اسلامی و چه از نظر شناخت تاریخ و ادبیات ایران و اسلام از شما بسیار تواناتر و مسلط تر بوده! این فرد تنها منتقد فرقه ها و مذاهب برخواسته از اسلام بودن نه منتقد اسلام و قرآن! اگر جایی سختی یا نظری از ایشان سراغ دارید که در نقد قرآن بیان داشته لطفا بفرمایید ریفرنس بدهید ما نیز مطلع شویم وگرنه درست نیست از روی تصورات و توهمات شخصی خود چنین تهمتی به ایشان روا دارید!بهتر میبود نام همان شخص منتقد خارج نشین رو بیان میداشتید تاببینیم بنده کی و کجا به نظرات این فرد استناد کردم چه بسا که در این مورد نیز کاملا برداشت شما اشتباه بوده باشد!برای اینکه بهتر از موضع بنده مطلع شوید بد نیست بگوییم برای بنده شرقی و غربی و عجم و عرب و غریبه و خودی ندارد هر نظری رو مطالعه میکنم و مانند بسیاری نیستم که سر در جیبن یک عقیده و مسلک فرو برده اند و شهامت ندارند نظرات دیگر محققین و دانشمندان رو مطالعه نمایند چرا که مبادا خللی بر عقاید و باورهای آنان وارد شود!
دوست گرامی اگر خود رو درمقامی می بینید که توانایی دفاع از باورهای خود رو دارید بهتر است در همان بحث به این موضوع بپردازید.اگر درست به خاطر داشته باشم آن اسناد و شواهد تاریخی از منابع شیعه رو نه از نظرات کسروی و نه هیچ خارج نشین ناآشنایی نیاوردم بلکه دقیقا از منابع شیعه بیان نمودم بفرمایید تک تک اونها رو مطالعه نمایید و با سند و مدرک نقدنمایید مطمئنا بنده نیز خوشحال خواهم شد بیشتر از شما و دیگری بیاموزم.
می توان پذیرفت که در کشور کره ی شمالی دولت توتالیته حاکم است، زیرا مردم آن با شکم گرسنه رهبران خود را خدا گونه می ستایند اما این وصله های ننگین بر دولتمردان
ما نمی چسبد، در کشور ما حتی در دوران بدترین حکمروانان شاهی هروقت جامعه ی غیرتمند, به فقر عمومی نزدیک می شد و یا تنگدستان آن رو به فزونی می رفت نافرمانی
آغاز می شد و همه ی مردم شمشیر ها را از رو می بستند و به سرعت عنان ازکف حاکمان خارج و تحول و تغییر اجتناب ناپذیر می شد،
با عرض پوزش اگر تعریف نظام توتالیته رو میدانید باید این واقعیت تلخ رو بپذیرید هرچند که میدونم مایل به پذیرش حقیقت نیستید ولی حقیقت رو نمیتوان مخفی نمود. اگر اشتباه نکنم کتاب توتالیتاریسم نوشته هانا آرنت در سایت کتابناک باید موجود باشد؟ کتاب دیکتاتوری و دشمنان آن نوشته عزت الله فولادوند به زبانی ساده و خلاصه وار انواع دیکتاتوری ها رو معرفی نموده در همین سایت نیز باید موجود باشد.با مطالعه این منابع میتوان به راحتی به واقعیت امر پی برد.
و اما در مورد قیام های مردمی که فرمودید هرگاه فقر عمومی و تنگدستی نزدیک میشد ملت ایران شمشیرکشان و فریاد زنان و چنین و چنان کنان تا قلب استبداد می تاختند و چنین و چنان میکردند!! نه دوست عزیز از این خبرا نبوده و از این خبرا نیز نخواهدبود، کسی که دم از واقعیت گرایی و درک درست حقایق میزند خود باید واقعیتها رو ببیند نه آنچه در خیال خود میسازد. خواهشا کتاب قحطی بزرگ نوشته محمد قلی مجد رو مطالعه کنید55 صفحه نیز بیشتر نیست توی همین سایت هم میتونید دانلود کنید، در ادوار مختلف تاریخ ایران قحطی و گرسنگی و فقر و بدبختی تابدانجا شیوع می یافته که ایرانی بدبخت گوشت خر و سگ میخورده و هرگاه دست از گوشت چهارپایان کوتاه می دید از مردار خوری و خوردن گوشت کودکان خردسال زنده نیز ابایی نداشتند!! در اینترنت این جمله رو سرچ بزنید: چهار یادداشت نویافته از قحطی درایران به سال 1288ق
اگر مایلید بیشتر بدانید چند کتاب سفرنامه رو خدمتتون معرفی کنم بخونید تا متوجه شوید در زمان جنگ جهانی اول وقتی که دولت انگلیس به خاک ایران لشکر کشی نمود و بخش اعظم غلات و جو و گندم را برای سربازان خود احتکار نمود همان شاهان بی لیاقت قجری برخلاف ادعای شما نیز با این استعمارگران خارجی همسو و همصدا شدند و برای منافع بیشتر دست به احتکار غلات و آذوقه مورد نیاز ملت زدند و کار بجایی رسید که قحطی و بیماری وبا سراسر کشور را همچون طوماری درهم پیچید و ملت ایرانی بر خلاف ادعای شما نه اینکه شمشیر آخته از نیام برنکشیدن بلکه آسنانترین راه که همانا خوردن گوشت همنوع و حیوانات بوده را برگزیدند!
از قدیم مثالی هست که شاید شما نشنیده باشید ولی بنده شنیدم که میگویند، اگر میخواهی بر ایرانی و عرب بخوبی حکومت کنی عرب را سیرنگاه دار و ایرانی را گرسته!
این مثال اگر واقعیت تاریخی نیز نداشته باشد ولی خبر از حال و روز ملتی میدهند که هرگز ندانسته برای چه قیام کند و بدنبال کدام رهبر معنوی خود به فکر رسیدن به آزادی باشد.
دوست عزیز جناب soheiliakbar متاسفانه بیشتر گفتارتون شعارگونه و بدور از واقعیت های تاریخی بود که درواقع نمیدونم چه پاسخی برای اونها میتوان آورد!
خوشبختانه برخی از دوستان زحمت کشیدن و به بخشهایی از گفتارتون که هیچ پایه و اساس منطقی و حقیقی نداشت پاسخ دادن.البته فکر میکنم شمای عزیز با این ذهنیت که الان بنده در سواحل هاوایی دارم حمام آفتاب میگیرم و با بدنی لخت و کرم ضد آفتاب خورده در گوشه ای از این ساحل لم داده و گیلاس مشروب پر از یخم نیز در کنار دستم و گویی از فاصله چند هزارکیلومتری از طریق رسانه های خارجی(همان هایی که میفرمایید بجز دروغ و لاطائلات چیزی بیشتر برای گفتن ندارند!) با فضای جامعه خیالی و موهوم ایران ارتباط برقرار مینمایم!
جای تعجب است که پس چرا این دوستان اینگونه به ادعاهای شما معترض شدند؟امیدوارم تفرمایید هرکه در این باب اعتراضی دارد کلهم یا دست پرورده نظام و سیاستهای غربی هستند یا نه همگی در سواحل مونتکارلو و باهاماس و هاوایی و جزایر قناری عمر خود را سرمی کنند و هیچ کدام از حال و روز واقعی ملت ایران مطلع نیستند و فقط شمای گرامی و همفکران شما در این جامعه زندگی می کنید!!
نه دوست گرامی با عرض پوزش بنده دقیقا در همین جامعه بسر میبرم و کاملا با تمام توضیحات شعارگونه ای که دادید و کمترین نشانی از واقعیت امر ندارد از نزدیک آشنا هستم و برای اثبات هرکدام نیز میتوانم به منابع داخلی چه رسانه های داخلی دولتی و خصوصی و نیمه دولتی و چه خود جامعه واقعی ایران استناد نمایم.
واما اگر اجازه دهید برخی از نظرات شما رو با استناد به گفتارتون پاسخ خواهم داد تا مشخص شود کدام بخش با واقعیت امر تضاد میباشد.
باسپاس
تلخی انواع ندارد . تلخ ها همیشه تلخ هستند . تلخ هستند تا آخرین درجه ی خود . به چیز کم تلخ هم میگویند تلخ و به چیز پرتلخ هم میگویند تلخ .
شیرینی ها هستند که انواع دارند . اگر چیزی زیادی شکریده شود دیابت می آورد و گندیدگی و زخم و مرگ . اگر کم شکر شود شاید بشود خوشمزه .
اما از روی تاسف دردهای به زور شیرینی شده جوری به زور در افکار میخواهند گسترانیده و چپانیده شوند که مرگ قندی ازمغزها شروع شود .
همان طور که البته انتظار میرفت انگ غر زدن و همیشه بد گفتن هم زده شد .
اینکه میفرمایید همه باید از خود شروع کنند و دست به خودسازی بزنند از جنبه ای درست و از جنبه هایی متاسفانه کاملا غلط و اشتباه است. بگذارید با مثال از مدلی کوچکتر از یک جامعه این رو بهتر روشن نمایم.
کوچکترین شکل جامعه در علم جامعه شناسی خانواده است، پدر خانواده(=دولت) هرگز نمی تواند فرزندان(=اعضای جامعه) بگوید که دست به خودسازی بزنید چون آنکه باید فرهنگ خودسازی را به فرزندان بیاموزد در واقع پدر خانواده است. وقتی فرزند یا فرزندانی شیوه درست خودسازی رو بلدنیستند،وقتی پدر خانواده با توسل به تجربه و شناخت این مهم را به آنها نمی آموزد نباید انتظار داشت اعضای یک خانواده دست به خودسازی سازنده بزنند.
سوال این است که آیا پدر(دولتمردان) یک خانه(=کشور)فی الواقع این موضوع بسیار ساده را نمیدانند؟!خیر برعکس آنها خوب میدانند ولی این موضوع را نیز خوب میدانند که تازمانی که اعضای یک خانواده(کشور) در جهل و بی خبری و ناآگاهی بسر میبرند براحتی میتوان از آنها بهره برداری و سو استفاده نمود،براحتی میتوان خواسته های مدنی اعضای خانواده را نادیده گرفت،وقتی اعضای خانواده(=ملت) اطلاع دقیقی از درآمد پدر(=دولت)نداشته باشند براحتی میتوان این اعضا رو به خوردن تکه نانی عادت داد،و مازاددرآمد و سرمایه ملی را برای استفاده های شخصی خرج نمود، به همین دلیل است که در آغاز دوره دوم دولت قبل در سال 88 رئیس دولت دستور انحلال سازمان برنامه و بودجه را صادر می نمایند!!! و با وجود اعتراضات ده ها اقتصاد دان، هیچگونه عکس العملی از جانب دولتمردان و آنان که در راس امور و در مقام اول حاکمیت نظام قرار دارند مشاهده نشد!(انحلال سازمان برنامه بودجه یعنی از بین بردن هرگونه ردپای از درآمد حاصله کشور که بتواند درآمد سرانه را به صورت دقیق مشخص نماید و آماری دقیق از خود اعلام دارد!) و به همین دلیل است که اکنون ماشاهد افشای این همه فساد های مالی دو دوره قبل هستیم که یک به یک داره خودش رو نمایان می سازد، از سرمایه میلیاردی فروش نفتی که در دوره اول 4 سال درآمد حاصله آن برابر با فروش 90 ساله نفت کشور میبود گرفته تا اختلاس ها و راندخواری ووو.... ده ها و صدها مورددیگر که مطمئنا بسیاری از آن نه مشخص خواهد شد و نخواهند گذاشت مشخص شود!
مطمئنا ملت دارای بسیاری نافرهیختگی های اجتماعی بوده و هست و در این شکلی نیست، ولی آنان که باید جامعه را از این نافرهیختگی و بی فرهنگی و سنتهای ناشایست آگاه نمایند همانهایی هستند که خود به نوعی سعی در ایجاد چنین بحران و ناهنجاریهای فرهنگی دارند،چون اصول نظام های استبدادگر و غیر مردمی برپایه همین هرج و مرج فرهنگی و ناآگاهی شهروندان استوار است.
همه چی بده.
همه بدن
همه چی خرابه و...
آیا تا بحال عیوب خودتون را بر طرف کرید که فکر تغییر کل مردم ایران هستید
مگر ایران جز با افرادی مثل من و شما ساخته شده؟
حرف زدن جز وقت تلف کردن ثمری نداره
این کشور یک حکومت داره ولی مردمی هستند که باید فرهنگ و ساختار اجتماع را تشکیل بدهند
آیا اگر یکی از شما مسول بود تمام این حرفهای قشنگی را که میگید میتونستید کامل عمل کنید؟
حرف قشنگ عمل قشنگ تر میخواد ...
اول ببینیم خودمون کی هستیم[/quote]
با درود به شما دوست عزیز
جتاب مالدینی دوست محترم برخلاف نظر شما انتقاد کردن به هیچ عنوان کار ساده ای نیست.
انتقاد سازده و نقد علمی نه اینکه کار ساده ای نیست بلکه احتیاج مبرم به درک و شناخت بالا و توان تجزیه و تحلیل وقایع و رخدادها داره، به قول فیلسوف معروف کارل پوپر نقد علمی در واقع خود خرد و عین دانش است. نقدی سازنده که بتونه باعث تحول در جامعه بشری بشه،نقدی که در طول تاریخ بشری اگر نمی بود اگر باعث به چالش کشیدن قوه فاهمه بشر نمیشد، اگر ذات پویشگر بشر رو به کنکاش و یافتن پاسخ برای چراها وانمیداشت مطمئن باید می بودید که بنده و جنابعالی و دیگر دوستان بجای گردآمدن در این مکان و گفتگو به صورت مجازی و با فاصله چندصد و چند هزارکیلومتری باید همچون نیاکان قدیم خود در بن غاری از ترس حیوانات وحشی آتش می افروختیم و شاید در باب چگونگی خوردن گوشت پخته یا خام صحبت میکردیم!
پس این قوه نقد بشر و ایجاد سوال در زمینه های مختلف زندگی او بوده که باعث گردیده ما اکنون به چنین امکاناتی دست پیدا کنیم.
ولی مشخصا خوب میدانیم همواره دونوع نقد وجود داشته،یکی نقد علمی مبتنی رعایت اصول علمی و عقلانی و دیگری نقد احساسی که بنا به دلایل محیطی شخص رو وادار به انتقاد مینماید.
منتقدین دسته دوم که از نگاه جامعه شناختی منتقد محسوب نمیشوند،از دید حکومتها نیز افرادی هستند که با یکی دو فحش به همان حال اولیه خود باز میگردند و در نهایت اگر هم برخوردی با آنها صورت گیرد یکی دو اوردنگی و دو سه پس گردنی و در نهایت همین!
ولی مشکل نظام های استبدادی و توتالیته(نظام های دیکتاتوری مبتنی بر قدرت پلیس و نیروهای سرکوبگر) منتقدینی هستند که نقدهای سازنده و علمی را همواره برتر از فحاشی و عکس العمل های احساسی میدانند، این افراد نیز متاسفانه در نظام های استبدادی جایشان یا در زندان ها و سلول های انفرادی بدور از تماس با افراد جامعه یا گوشه قرستانها میباشد!