سخنرانی ها و یادداشت های سید محمد خاتمی

در پایان اما انتقادی به اصلاح طلبان دارم. اگر سردبیر روزنامه ی "ک" و همفکران و هم قطارانش نظرات مخالفان را سانسور می کنند بر آنان حرجی نیست. چون اصلاً داعیه ی "زنده باد مخالف من" و آزادی بیان را ندارند اما چرا رسانه های اصلاح طلب چنین رفتار
می کنند؟ (چند مورد سانسور را در ماههای اخیر دیده ام) چرا با امثال آقای جلیلی از سوی منسوبین به اصلاحات با بداخلاقی برخورد می شود و آنها را تخریب می کنند؟ یک نمونه از این رفتارها مطلبی بود که محمد نوری زاد در صفحه ی فیس بوکش نوشت و
جلیلی را متهم به ترور یکی از دانشمندان هسته ای کرد. بنده اصلاً طرفدار آقای جلیلی نیستم و دانندگان میدانند که سال قبل تمام تلاشم را کردم تا ایشات رای نیاورند ولی مطمئن هستم که حرف جناب نوری زاد دروغ است و یقین دارم که جناب نوری زاد صرفاً
بر اساس یک گمان یا بهتر بگویم یک توهم (بدون هیچ دلیلی) این حرف را زده است. من همان قدر که از نوشته ی اخیر وحید یامین پور و معامله های "کرکسهای فتنه" و "کاسبان تحریم" متنفر و منزجرم از حرکات به دور از اخلاق برخی از اصلاح طلبان و
طرفدارانشان بیزارم. واقعاً چرا باید این همه بداخلاقی در جامعه رایج شود؟
اصلاح طلبان محترم؛ عیبی که بر م.ا می گرفتید نباید در خودتان باشد!

بحثهای سیاسی روزمره ی مردم ایران و دیدگاههای آنان از زمان انقلاب مشروطه تاکنون دارای یک نقطه ی ضعف اساسی بوده است. از زمان نگارش داستان "رجل سیاسی" از مجموعه داستان "یکی بود یکی نبود" جمالزاده تا کنون ایرادی که جمالزاده مطرح کرد
همچنان در نگرش سیاسی ایرانیان وجود دارد. ظاهربینی و واقع بین نبودن و حتی در مواردی خیال پردازی مهمترین اشکال دیدگاههای سیاسی ایرانیان است. همین اشکال بنیادی باعث وارد آمدن خسارات زیادی به کشور ما شده است. چیزی که برای
من ناراحت کننده است این است که نه تنها این مشکل همچنان حل نشده باقی مانده است بلکه حتی کسانی که به اصطلاح قصد روشنگری دارند و مثلاً فعالیت سیاسی و رسانه ای دارند هم از بند این کژبینی رها نشده اند و یا شاید
هم ترجیح می دهند رها نشوند. مطلبی که می گویم اختصاص به پیش یا پس از انقلاب و چپ یا راست ندارد چون ظاهراً این بیماری همه گیر بوده و واگیردار هم هست؛ اما اغلب مثالهایی که میخواهم بیان کنم مربوط به دوره ی پس از انقلاب است.
پذیرش بدون تحقیق شنیده ها و پخش شدن شایعات عجیب و غریب درباره ی سیاسیتمداران که همواره در آنها سیاستمداران عادل و بی نقص یا ظالم و بی هنر به تصویر کشیده شده اند یک جلوه از ظاهربینی و ندیدن واقعیت ها از سوی مردم است. بلایی که بر
سر مرحوم مصدق آمد، شایعاتی که درباره ی سرمایه دار بودن مرحوم بهشتی پخش شد، شایعاتی که درباره ی رانت خواری برخی افراد نزدیک به اصلاح طلبان در دوره ی اصلاحات پخش شد و موارد پرشمار دیگری که در ذهن مخاطب تصویر بسیار زشتی از
سیاستمدار متناظر با آن شایعه می ساخت را تقریباً همه ی ما شنیده ایم اما معمولاً درباره ی صحت و سقمشان چیزی نمی دانیم. یک سوال مهم این است که چرا این شایعات را بی هیچ مدرکی باور می کنیم و آنها را به عنوان حقایقی که افراد
مطلع از آن حقایق خیلی آگاه و زرنگ هستند به خورد دیگران می دهیم؟ من نمی خواهم از کسی دفاغ کنم و نیک می دانم که بخش زیادی از حرفهایی که درباره ی رانت خواری آقازاده ها زده می شود درست است.
خواسته ی من به عنوان عضوی کوچک از جامعه ی بزرگ ایران از هموطنانم این است که لطفاً واقع ببین باشید، دهن بینی و خیال بافی به سود دیگری و به ضرر ماست. بیایید با چشمانی باز به جامعه مان نگاه کنیم و بیش از آنکه
حرف بزنیم و تئوری پردازی کنیم بیاندیشیم و عمل کنیم. واقع بینی بزرگترین کاستی دیروز ما و البته مهمترین نیاز امروز ماست.
حقایق را باید با هم دید. خدمات زیاد رضا شاه را ببینید اما استبداد رضا شاه و فروختن تقریباً مجانی نفت خام به انگلستان در دوره ی ایشان را هم ببینید. فعالیتهای عمرانی و صنعتی شاه فقید در بازه ی 1345 تا 1357 را ببینید و در کنار آن برخورد وحشیانه ی
ساواک با آزادی خواهان را هم ببینید. زیرساختهای ساخته شده در دوره ی سازندگی را ببینید و رانت و فساد آن دوره را هم ببینید. رشد اقتصادی پایدار و تورم 10.8 درصد دولت خاتمی را ببینید ولی از نقاط ضعف اصلاح طلبان غفلت نکنید. حتی در دولتهای نهم و
دهم هم نقاط قوتی بوده که آنها را هم باید دید ولی در کنار آن ب.ز و خاوری و مرتضوی و بورسیه های غیرقانونی را هم باید در نظر داشت.

من یکی از سخنرانی هاشون رو همون که شهید آوینی در موردش بیانیه دادند . خوندم و در سخنانشون چیزی جز غرب گرایی ندیدم . ایشان مستقیم به طرف سکولاریزم در حال سقوط هستند و این مکتب را بهترین مکتب موجود می بینند . و می شود گفت که اسلام را دینی ناقص می دانند .

اواخر سال پیش اعتماد با ایشون مصاحبه کرده با وقاحت میگه من از حقی که بر مردم دارم میگذرم.واقعا این بشر از کدوم حق حرف میزنه؟

گفتمان خاتمی همان گفتمانی است که خداوند پیامبرانی بسیار فرستاد تا به مردم یاد آوری کند. خاتم انبیاء رو فرستاد تا حجت تمام کند ولی بشریت هنوز یا در ابتدای راه فهمیدن است یا در انکار این پیام اما امید هست چون خداوند خود نويد اصلاح داده

اگه ضعیف نیستن و قوی هستن ایشون چه کاری انجام دادن که قوی باشند؟دوستان ایشان چه کسانی هستند؟همانها که در خارج و داخل کشور هستند.همانها که برای رسیدن مقام شیرین ریاست جمهوری حاظرند مردم رو سپر خودشون کنن و بعد بگن مردم ما کشته شدند.

آقایی که میای تو پروفایلم به من فحش میدی لااقل وجود داشته باش پروفایلت رو باز بزار.

دوست عزیز kazomano
جنابعالی چه تصوری از یک رئیس جمهوری ی قوی در ایران دارید؟ از آقای سید محمد خاتمی چه انتظاراتی داشتید؟ دوستان ایشان چه کسانی هستند و چرا و چگونه برای
رسیدن به قدرت دست به هر کاری می زنند؟ به چه کار هائی دست می زنند؟

دوست دارم سید جووووووووووووووووون

یکی از روسای جمهور ضعیف ایران.ایشان و دوستان ایشان همواره برای رسیدن به مقام دست به هرکاری میزنند.