اتفاق آنطور که نوشته میشود میافتد
نویسنده:
ایرج رحمانی
امتیاز دهید
شب شرجی ، گرم و طاقت فرسا ، مثل سرب غلیظ و سنگین بود . دیر وقت به خانه رسید ، مست و از دست گرما کلافه ی کلافه ، دوش آب خنکی گرفت و آبچکان به طرف رختخواب رفت . همانطور که عادتش بود روی پهلوی راست دراز شد و بعد از مدتی صدای نفس هاش بلند و یکنواخت شد . شب شرجی طاقت شکن اما آرام نبود . اول صدایی مثل کشیده شدن ناخن به روی تخته سیاه آمد و دیگر نیامد . در این فکر بود تا صدای قطع شده را صدا کند و فریاد بزند …..
بیشتر
آپلود شده توسط:
afsaneh1103
1393/05/06
دیدگاههای کتاب الکترونیکی اتفاق آنطور که نوشته میشود میافتد