یه روز من و انتلکت کوچه مون: مجموعه داستان
نویسنده:
نوشین فخیم
امتیاز دهید
از داستان .کو.:
زنک بعد از این که دو تا بچه رو به گوشش آویزان کرد و شوهرش رو به گردنش پرید توی استخر و سعی کرد یه کم بیشتر از نفسش زیر آب بمونه، وقتی از آب اومد بیرون بچه ها رو از گوشش و شوهرشو از گردنش درآورد و تو آفتاب پهن کرد آفتاب که اونها رو خشک کرد رفت خونه مادرش تا با قیافه ساختگی خبر رو به مادرش بده. در که زد مادرش از چشمهایش خوند یا خیال کرد زنک برای ناراحت کردنش اومده اونو النگو کرد و انداخت دست چپش تو آب و کف فراوون فنجانها رو شست و وقتی برگشت تعجب کنه از این که النگو کوچک شد و از سوراخ ظرفشویی رفت پایین شوهرش پشتش ایستاد با مهربانی سر پوسیده و سفید زنش را نوازش کرد و برای تکمیل نوازش با چاقو چند سانت از رگ گردنش رو برید و گذاشت دم دهن پیرزن کله پشمکی تا اون رو دود کنه...
بیشتر
زنک بعد از این که دو تا بچه رو به گوشش آویزان کرد و شوهرش رو به گردنش پرید توی استخر و سعی کرد یه کم بیشتر از نفسش زیر آب بمونه، وقتی از آب اومد بیرون بچه ها رو از گوشش و شوهرشو از گردنش درآورد و تو آفتاب پهن کرد آفتاب که اونها رو خشک کرد رفت خونه مادرش تا با قیافه ساختگی خبر رو به مادرش بده. در که زد مادرش از چشمهایش خوند یا خیال کرد زنک برای ناراحت کردنش اومده اونو النگو کرد و انداخت دست چپش تو آب و کف فراوون فنجانها رو شست و وقتی برگشت تعجب کنه از این که النگو کوچک شد و از سوراخ ظرفشویی رفت پایین شوهرش پشتش ایستاد با مهربانی سر پوسیده و سفید زنش را نوازش کرد و برای تکمیل نوازش با چاقو چند سانت از رگ گردنش رو برید و گذاشت دم دهن پیرزن کله پشمکی تا اون رو دود کنه...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی یه روز من و انتلکت کوچه مون: مجموعه داستان