رسته‌ها
سخنان منظوم ابوسعید ابوالخیر
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 84 رای
امتیاز دهید
5 / 4.8
با 84 رای
شادروان « سعید نفیسی» یکی از معاصرانی است که بیش از همه به مبحث شاعری ابو سعید پرداخته است.
وی در کتاب سخنان منظوم ابو سعید ابو الخیر مشتمل بر 268 صفحه ، تعداد ۷۲۶ رباعی و ۸۸ قطعه و بیت پراکنده به نام ابوسعید گردآوری کرده است.
مؤلف این کتاب رباعیات نغز و دلنشینی را به نام شیخ ضبط کرده است که در صورت پذیرش سخن او مبنی بر شاعر بودن ابوسعید، می توان او را جزء نخستین رباعی سرایان دانست. «هرمان اته »، خاور شناس نامی آلمانی ،درباره ی ابوسعید می نویسد: « وی نه تنها ازاستادان دیرین شعر صوفیانه به شمار می رود ، بلکه صرف نظر از رودکی و معاصرانش، می توان او را از مبتکرین رباعی که زاییده ی طبع ایرانی است، دانست.
ابوسعید ابوالخیر روحی با شعر در آمیخته داشت و به تعبیر شفیعی کدکنی، با شعر می زیست و با شعر نفس می کشید. شورانگیزترین لحظات زندگی این عارف راستین، لحظاتی بوده است که بیتی بر او می خواندند و او در ذهنش آن را با یکی از حالات درونی خود سازگار می یافت و به وجد می آمد و دیگران را نیز از دریافت های عرفانی خود به وجد می آورد. ابوسعید غالباً بر سر منبر به جای آیه و حدیث، شعر فارسی می خواند که بیشتر، ترانه های عامیانه یا رباعی های عاشقانه ی ساده ای بود که درک معانی آنها برای شنوندگان آسان می نمود.
از قول ابوسعید آورده اند که:«ما هرگز شعر نگفته ایم و آنچه بر زبان ما رود، گفته ی عزیزان بود».

غمناکم و از کوی تو با غم نروم
جز شاد و امیدوار و خرم نروم
از درگه همچو تو کریمی هرگز
نومید کسی نرفت و من هم نروم
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
268
آپلود شده توسط:
simin
simin
1392/11/17

کتاب‌های مرتبط

برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی سخنان منظوم ابوسعید ابوالخیر

تعداد دیدگاه‌ها:
13
ای روی تو مهر عالم آرای همه
وصل تو شب و روز تمنای همه
گر با دگران به ز منی وای بمن
ور با همه کس همچو منی وای همه
رباعی شماره ۶۲۱
....
اول رخ خود به ما نبایست نمود
تا آتش ما جای دگر گردد دود
اکنون که نمودی و ربودی دل ما
ناچار ترا دلبر ما باید بود
رباعی شماره ۲۶۷
...
یا رب به محمد و علی و زهرا
یا رب به حسین و حسن و آل‌عبا
کز لطف برآر حاجتم در دو سرا
بی‌منت خلق یا علی الاعلا
رباعی شماره ۲
با سلام و عرض احترام خدمت جمله دوستان
میشه بفرمایید منظور از "مظهر" در عباراتی چون : رباعی 436 - برای اظهار خفایا مناسب حال سالکان روزی هشت بار بخواند، مع باسم الله ، در خلوت و حضور قلب بخواند مظهر این رباعی اینست: یا خفی الاوصاف
ضمنا این ذکر ( یا خفی الاوصاف) چند مرتبه باید گفته شود؟
ضمنا آیا کتابی هست که اینگونه اصلاحات رو بیشتر شرح کنه؟
با سپاس فراوان
با علم اگر عمل برابر گردد**** کام دوجهان ترا میسر گردد.
سپاس از شما گیلدخت گرامی برای این کتاب بسیار زیبا8-)
اینم یه رباعی از کتابر:
دلم یارب چرا هم‌رنگ شب شد؟
چرا شب موقع وصل و طلب شد؟
اگر نور تو در شب نیست پیدا
چرا در نیمه‌شب دل در طرب شد؟
[quote='گیلدخت']
(رباعیات)
شب خیز که عاشقان به شب راز کنند
گرد در و بام دوست پرواز کنند
هر جا که درى بود به شب بربندند
الا در دوست را که شب باز کنند
***
[/quote]
شیفته ی این رباعی ام .

(رباعیات)
شب خیز که عاشقان به شب راز کنند
گرد در و بام دوست پرواز کنند
هر جا که درى بود به شب بربندند
الا در دوست را که شب باز کنند
***
اى دلبر ما مباش بى دل برِ ما
یک دل برِ ما به از دو صد دل بر ما
نَه دل بر ما نه دلبر اندر بَرِ ما
یا دل برِ ما فرست یا دلبرِ ما
***
در هر سحرى با تو همى گویم راز
در حضرت تو همى کنم عجز و نیاز
اى خالق کار ساز و اى بنده نواز
کار من سرگشته بیچاره بساز
***
تا من بودى منت نمى‏دانستم‏
با من بودى منت نمى‏دانستم‏
عمرى گذرانیدم به امید وصال
با من بودى منت نمى‏دانستم‏


شیخ ابوسعید ابوالخیر، عارفی خوش مشرب و خوش ذوق بود که بر منبرشعر می خواند و برای ارشاد مریدانش وبه منظور تعویذ بیماران برایشان بیتی می گفت و تمام آنچه را که باید، با همان ابیات بیان می نمود. شیخ اهل سماع بود و لازمه ی سماع ، ساز و آواز و شعر بود، و او بین سماع عارفانه اش و شعرپارسی، پیوندی زیبا برقرار نموده وعرفانی شاعرانه خلق کرده بود....

مرحوم « بدیع الزمان فروزانفر» در کتاب « نقد و تحلیل آثار شیخ فرید الدین عطار»
در تصوف و بیان معانی عارفانه به شعر فارسی ، ابوسعید را پیشرو کسانی مانند سنایی و عطار و مولوی می دانند و وقتی ممکن نشده است به یقین پیر و مرشدی برای شیخ فرید الدین عطار معین کنند ، حدس زده اند که شاید او از شیوه ی تربیت و تعلیمات ابو سعید الهام گرفته است بی آن که محضر او را درک کرده باشد. بویژه که عطار در غالب آثار منظوم خود از جمله الهی نامه ، اسرار نامه ، مصیبت نامه و منطق الطیر از ابوسعید و مقامات او مکرر یاد کرده است .

بس که جستم تا بیابم من از آن دلبر نشان‏
تا گمـان انـدر یقیـن گم شد یقین اندر گمان‏
تا که مى‏ جستم ندیـدم چون بدیـدم گـم شـدم‏
گم شده گم کرده را هرگـز کجا یابــد نشان‏
در حقیقت چون بدیدم ز او خیالى هم نبود
عاشق و معشوق من بودم ببین این داستان‏

سخنان منظوم ابوسعید ابوالخیر
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک