رسته‌ها
سرشت بشری
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 46 رای
نویسنده:
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 46 رای
.
در این کتاب که بخش هائی از آن قبلا انتشار یافته است ،مولف کوشیده است فرایند تکامل هستی را از آغاز آفرینش تا عصر معاصر وبا نگرشی متمرکز بر جامعه شناسی حیات انسانی مورد کنکاش و بررسی قرار دهد و به جای رهنمود هائی به نا کجا آبادهای تخیلی و ایده آلیستی ، روش هائی نقادانه را در رابطه با جایگاه انسان در جهان معاصر و جامعه مدنی و کثرت گرا را مطرح سازد ،چراکه بقول دکات :( هیچ تحقیقی مفیدتر از آنچه هدفش شناخت سرشت و حدود معرفت انسان باشد، نمی توان پیشنهاد کرد.)
بخش اول – تاریخچه هستی
بخش دوّم – مغز و ذهن
بخش سوّم – اریکۀ خدایان
بخش چهارم – دین و چالش های جهان امروز
بخش پنجم – موانع ساختاری جامعه مدنی
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
82
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی سرشت بشری

تعداد دیدگاه‌ها:
9

برخی بر این باورند که اعتقاد به ادیان الهی که مبتنی بر اعتقاد به اصول و موازینی ثابت و بدون نقد پذیری است عملا واپس گرانه و مخرب است و از دل آن تعصب و بنیاد گرایی زاییده می شوند،در حالیکه این دیدگاه افراطی ناقض اصولی است که تکثر گرایی"پلورالیسم" و احترام به عقاید مختلف تبلیغ می کنند و این تفاسیر درحالی صورت می گیرد که نهاد های حقوق بشری بر مبنای اصول انسان مداری خویش، ازدواج همجنس بازان وشغل روسپیگری و تدخین ماری جوآنا را به عنوان نوعی انتخاب آزاد ،به رسمیت می شناسند و آنرا به عنوان بخشی از حقوق انسانی جایز می شمارند .
بر این اساس انتخاب مذهب و عقیده تا آنجاکه جنبه اجباری و تحمیلی نداشته باشد و مدعی سرکوب و مبارزه با سایر عقاید و دیدگاه ها نباشد ، به عنوان یک حقوق انسانی ، هیچ مغایرتی با جامعه مدنی ندارد.از طرفی نمی توان از نقش ادیان و مذاهب در صیانت و حفظ اصول اخلاقی در طول تاریخ غافل بود ،چرا که خواستگاه بسیاری از ایده های اخلاقی پذیرفته شده مثل اجتناب از دزدی و قتل و دروغ و خیانت ،عفت و پاکدامنی وخفظ حریم خانوادگی ، امانت داری، کمک به زیردستان و فقرا و غیره.....متاثر از آموزه های دینی بوده است و از آنجا که تمدن وفرهنگ بشری حاصل تلاش ها و ممارست های انسان هایی است که برای ساختن جهانی بهتر و کامل تر که انسان را از بند فجایع طبیعی و خشونت های بدوی رها کرده و با وضع قواعد و اخلاقیاتی زمینه زندگی گروهی و سکنی گزینی و شهر نشینی را مهیا سازند، نمی توان نقش اسطوره ها و باورها و ادیان را در این فرایند نادیده انگاشت.
در سه قرن اخیر،باکشفیات جدید و شناخت قوانین حاکم بر طبیعت و اشیاء انسان وارد عصر جدیدی گردید و دروازه های دانش، او را از تسلط بی چون و چرای عوامل طبیعی بر زندگیش رها ساخت و دیگر نیازی نبود به عنوان مثال برای بهبود کشت و برداشت محصول دست به دامان مناسک و دعا و اوراد جادویی شود و انسان بر آن داشت که با استفاده از دانش و تکنیک و کشف قوانین حاکم بر اشیاء و حیات ،طبیعت را به مهار خود در آورد ، در واقع پیشرفت علوم زاییده آرزوئی بود که بجای تطابق انسان با جهان ، هستی را در رابطه با انسان منطبق و راز زدایی کند و دخالت عوامل نا شناخته و فوق طبیعی را به حد اقل برساند ، بالقوه چنین بینشی تمایز بین جهان صور( ظاهری) و جهانِ معنا " جاوید" را با چالش های جدی مواجه نمود تا آنجاکه بقول وینکشتاین فیلسوف قرن بیستم :« علرغم همه تفاسیری که توسط افراد و مکاتب بیان می شود ،تنها یک جهان وجود دارد که همه حقایق در آن نهفته است.» ، به عبارت دیگر مباحثی چون احتمالات ، الزامات ، تفاسیر متافیزیکی فقط در محدوده " جهان های احتمالی" یا "جهان های موازی" قابل تجمیع اند که هنوز جزو نا شناخته هاست.
امور اخلاقی در سرشت افراد متناسب با تجربیات و دانش فرد تغییر پذیرند و از آنجا که انسان ها موجوداتی اجتماعی وعاطفی هستند چون عواطف و معیار ها در جوامع مختلف متفاوت اند ، امور اخلاقی نسبی بوده وتعریفی یگانه و ثابت ندارند و عقل که فرایندی از ادراکات و تصورات انسان ها از جهان و امور واقع است قادر به تبیین امور اخلاقی ثابت و همیشگی نیست لذا همگام با تغییراتی که در جهان پیرامون ما رخ می دهند ،چارچوب های اخلاقی نیز در جوامع مختلف دستخوش تغییر و تحول گردیده و در تعریفی ثابت و دائمی نمی گنجند و هر انسانی این آزادی را دارد که دست به انتخاب بزند منوط به آنکه بقول کانت فقط بر مبنای قاعده ای عمل کنیم که بتوانیم آرزو کنیم این قاعده تبدیل به قانونی عام شده و فراتر از منافع شخصی ما ، به نفع جامعه هم باشد .
ممنون از این کتاب بی نظیر... پر از حرف هایی که خیلی ها بارها از فکرمون گذشته و همیشه در حد یک فکر گذرا بوده و نه یک اندیشه ی ریشه دار و وابسته به علم و فلسفه ... هیچ علمی جز علم اعداد هرگز مطلق نبوده و نخواهد بود اما درون هر اندیشه ای همیشه یک فرضیه مطلق وجود داره و زیبایی کنجکاوی های بشر در همین ادامه دادن مطلق ها و رسیدن به جوابیه که اگر مطلق نیست اما با معیار های معتبر علوم مختلف قابل سنجیدنه.
واقعا باید به شما خسته نباشید گفت
تا در طلب گوهر کانی ، کانی
تا در هوس لقمه نانی ، نانی
این نکته و رمز اگر بدانی ، دانی
هر چیز که در جستن آنی ، آنی
مولانا
بر این باورم ساختن مدینه فاضله افلاطونی در جهانی مادی و با اشتباهات فاحش انسانی و سیاستمدران ،امری محقق نشدنی و دور از دسترس است اما می توان به جای مدینه فاضله اهداف قابل وصول تری مثل مبارزه برای ریشه کنی بیسوادی و فقر و گرسنگی و بهبود کیفیت زندگی طبقات ضعیف ، تلاش برای ارتقاء فرهنگ و دانش عمومی و تقویت نهاد های مدنی مثل به رسمیت شناخته شدن سندیکاهای مستقل گارگران ، ژورنالیست ها ،اصناف و احزاب سیاسی و انجمن های مختلف را در دستور قرار داد و در مورد آنها تلاش و اطلاع رسانی کرد به شرط آنکه ظرفیت انتقاد داشته و اشتباهاتمان را بپذیریم و باب گفتگوی دو طرفه را باز نگهداریم تا امکان یاد گیری از دیگران و حتی مخالفانمان مهیا باشد و بدون آزادی تحقق عدالت غیر ممکن است.
ساختن مدینه ی فاضله ای در پندارمان ، ما را به این صرافت می اندازد که از همه عوامل برای رسیدن به آن ایده یا اتوپیا استفاده کنیم و با کسانی که با ما همگام و هم عقیده نیستند از در مبارزه و رودر روئی در آییم و این افتادن در گردابی است که همه نظام های ایدئولژیک و اتمامیت خواه مختلف گرفتار آنند و با قرار دادن خود در جایگاه حق در صدد خذف و مبارزه با دیگر نظام های فکری و مذهبی و سیاسی درآمده و منشاء همه کشمکش ها و خشونتی است که در جهان شاهد آنیم .
اخلاق در جهان بشری از ابتدا تا دوره رنسانس اخلاق دینی بوده است .البته بوده اند بسیار کسانی که پیش از رنسانس نیز اخلاقی دینی نداشته اند ولی تعداد آن ها بسیار نادر است.
از دوره رنسانس به بعد اخلاق دین زدایی به ویژه از اوایل قرن بیستم شدت بیشتری یافته است، اما اینگونه نگرش ها متناسب با میزان رشد یافتگی و بنیاد های فرهگی و سنت هائی که روان جمعی یک جامعه را می سازندتفاوت چشمگیری دارند و برای همه ملل قابل تعمیم نیسند.
با اینحال برخی از فیلسوفان اخلاق بر این پندارند که دین و اخلاق هیچگونه ارتباط منطقی با یکدیگر ندارند؛ بلکه هر یک از آنها به حوزه و قلمرویی کاملاً متفاوت مرتبط اند و همچون دو دایره جدا از هم در هیچ نقطه ای با یکدیگر تلاقی ندارندو لذا هر دینداری بالقوه انسان اخلاقی نیست .
با درود
کانت معتقد است نظریه ها آفریده فهم ما از جهان هستی است و باید پذیرفت که نظریه ها در خلاء زاده نشده اند بلکه با عقایدو اندیشه های دیگر پیوستگی دارند و معرفت ما نتیجه تغییر و تصحیح معرفت های پیشین است و جهان بینی ها از یکدیگر زاده می شوند .
بر این اساس هرگز نمی توانیم مطمئن شویم که این دیدگاه ها مطلقا درست و غیر قابل ابطال پذیری اند و بقول امیل دورکیم
وقتی به دنبال یک نظریه اجتماعی هستیم ،باید بستر زمانی و شرایطی را که موجب ایجاد آن شده را نیز در نظر گیریم.
ایزابرلین معتقد است که ارزش های مطلق در تاریخ وجود ندارند و کثرت گرا بودن به این معناست که بپذیریم گسترده وسیعی از
بودنی ها، نظریات و الگو های مختلف زندگی بنا به سرنوشت خود ارزشمندند و به دیدگاه های کلی که به راه های نهائی ختم شود اعقتادی ندارد.
سرشت بشری
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک