سرشت بشری
نویسنده:
ذبیح مدرسی
امتیاز دهید
.
در این کتاب که بخش هائی از آن قبلا انتشار یافته است ،مولف کوشیده است فرایند تکامل هستی را از آغاز آفرینش تا عصر معاصر وبا نگرشی متمرکز بر جامعه شناسی حیات انسانی مورد کنکاش و بررسی قرار دهد و به جای رهنمود هائی به نا کجا آبادهای تخیلی و ایده آلیستی ، روش هائی نقادانه را در رابطه با جایگاه انسان در جهان معاصر و جامعه مدنی و کثرت گرا را مطرح سازد ،چراکه بقول دکات :( هیچ تحقیقی مفیدتر از آنچه هدفش شناخت سرشت و حدود معرفت انسان باشد، نمی توان پیشنهاد کرد.)
بخش اول – تاریخچه هستی
بخش دوّم – مغز و ذهن
بخش سوّم – اریکۀ خدایان
بخش چهارم – دین و چالش های جهان امروز
بخش پنجم – موانع ساختاری جامعه مدنی
بیشتر
در این کتاب که بخش هائی از آن قبلا انتشار یافته است ،مولف کوشیده است فرایند تکامل هستی را از آغاز آفرینش تا عصر معاصر وبا نگرشی متمرکز بر جامعه شناسی حیات انسانی مورد کنکاش و بررسی قرار دهد و به جای رهنمود هائی به نا کجا آبادهای تخیلی و ایده آلیستی ، روش هائی نقادانه را در رابطه با جایگاه انسان در جهان معاصر و جامعه مدنی و کثرت گرا را مطرح سازد ،چراکه بقول دکات :( هیچ تحقیقی مفیدتر از آنچه هدفش شناخت سرشت و حدود معرفت انسان باشد، نمی توان پیشنهاد کرد.)
بخش اول – تاریخچه هستی
بخش دوّم – مغز و ذهن
بخش سوّم – اریکۀ خدایان
بخش چهارم – دین و چالش های جهان امروز
بخش پنجم – موانع ساختاری جامعه مدنی
آپلود شده توسط:
بهار در پاییز
1392/10/26
دیدگاههای کتاب الکترونیکی سرشت بشری
برخی بر این باورند که اعتقاد به ادیان الهی که مبتنی بر اعتقاد به اصول و موازینی ثابت و بدون نقد پذیری است عملا واپس گرانه و مخرب است و از دل آن تعصب و بنیاد گرایی زاییده می شوند،در حالیکه این دیدگاه افراطی ناقض اصولی است که تکثر گرایی"پلورالیسم" و احترام به عقاید مختلف تبلیغ می کنند و این تفاسیر درحالی صورت می گیرد که نهاد های حقوق بشری بر مبنای اصول انسان مداری خویش، ازدواج همجنس بازان وشغل روسپیگری و تدخین ماری جوآنا را به عنوان نوعی انتخاب آزاد ،به رسمیت می شناسند و آنرا به عنوان بخشی از حقوق انسانی جایز می شمارند .
بر این اساس انتخاب مذهب و عقیده تا آنجاکه جنبه اجباری و تحمیلی نداشته باشد و مدعی سرکوب و مبارزه با سایر عقاید و دیدگاه ها نباشد ، به عنوان یک حقوق انسانی ، هیچ مغایرتی با جامعه مدنی ندارد.از طرفی نمی توان از نقش ادیان و مذاهب در صیانت و حفظ اصول اخلاقی در طول تاریخ غافل بود ،چرا که خواستگاه بسیاری از ایده های اخلاقی پذیرفته شده مثل اجتناب از دزدی و قتل و دروغ و خیانت ،عفت و پاکدامنی وخفظ حریم خانوادگی ، امانت داری، کمک به زیردستان و فقرا و غیره.....متاثر از آموزه های دینی بوده است و از آنجا که تمدن وفرهنگ بشری حاصل تلاش ها و ممارست های انسان هایی است که برای ساختن جهانی بهتر و کامل تر که انسان را از بند فجایع طبیعی و خشونت های بدوی رها کرده و با وضع قواعد و اخلاقیاتی زمینه زندگی گروهی و سکنی گزینی و شهر نشینی را مهیا سازند، نمی توان نقش اسطوره ها و باورها و ادیان را در این فرایند نادیده انگاشت.
واقعا باید به شما خسته نباشید گفت
تا در هوس لقمه نانی ، نانی
این نکته و رمز اگر بدانی ، دانی
هر چیز که در جستن آنی ، آنی
مولانا
ساختن مدینه ی فاضله ای در پندارمان ، ما را به این صرافت می اندازد که از همه عوامل برای رسیدن به آن ایده یا اتوپیا استفاده کنیم و با کسانی که با ما همگام و هم عقیده نیستند از در مبارزه و رودر روئی در آییم و این افتادن در گردابی است که همه نظام های ایدئولژیک و اتمامیت خواه مختلف گرفتار آنند و با قرار دادن خود در جایگاه حق در صدد خذف و مبارزه با دیگر نظام های فکری و مذهبی و سیاسی درآمده و منشاء همه کشمکش ها و خشونتی است که در جهان شاهد آنیم .
از دوره رنسانس به بعد اخلاق دین زدایی به ویژه از اوایل قرن بیستم شدت بیشتری یافته است، اما اینگونه نگرش ها متناسب با میزان رشد یافتگی و بنیاد های فرهگی و سنت هائی که روان جمعی یک جامعه را می سازندتفاوت چشمگیری دارند و برای همه ملل قابل تعمیم نیسند.
با اینحال برخی از فیلسوفان اخلاق بر این پندارند که دین و اخلاق هیچگونه ارتباط منطقی با یکدیگر ندارند؛ بلکه هر یک از آنها به حوزه و قلمرویی کاملاً متفاوت مرتبط اند و همچون دو دایره جدا از هم در هیچ نقطه ای با یکدیگر تلاقی ندارندو لذا هر دینداری بالقوه انسان اخلاقی نیست .
کانت معتقد است نظریه ها آفریده فهم ما از جهان هستی است و باید پذیرفت که نظریه ها در خلاء زاده نشده اند بلکه با عقایدو اندیشه های دیگر پیوستگی دارند و معرفت ما نتیجه تغییر و تصحیح معرفت های پیشین است و جهان بینی ها از یکدیگر زاده می شوند .
بر این اساس هرگز نمی توانیم مطمئن شویم که این دیدگاه ها مطلقا درست و غیر قابل ابطال پذیری اند و بقول امیل دورکیم
وقتی به دنبال یک نظریه اجتماعی هستیم ،باید بستر زمانی و شرایطی را که موجب ایجاد آن شده را نیز در نظر گیریم.
ایزابرلین معتقد است که ارزش های مطلق در تاریخ وجود ندارند و کثرت گرا بودن به این معناست که بپذیریم گسترده وسیعی از
بودنی ها، نظریات و الگو های مختلف زندگی بنا به سرنوشت خود ارزشمندند و به دیدگاه های کلی که به راه های نهائی ختم شود اعقتادی ندارد.