نامه های پدری به دخترش
نویسنده:
جواهر لعل نهرو
مترجم:
محمود تفضلی
امتیاز دهید
این كتاب مجموعهای از ۳۰ نامه جواهر لعل نهرو را در برمیگیرد. وی این نامهها را در تابستان سال ۱۹۸۲ برای دختر دهسالهاش ایندرا نوشته كه بعدها نخستوزیر هند شد. این نامهها در اصل فقط برای استفاده دخترش كه از او دور بود نوشته شده و بعدها به علت اینكه بازتاب گوشهای از تفكرات نهرو بوده، منتشر شده است. نامههای نهرو از یکسو مقدمهای بر كتاب بزرگ «نگاهی به تاریخ جهان» اثر جواهر لعل نهرو است و از سوی دیگر به شكلی مستقل، شامل اطلاعاتی است كه برای كودكان و نوجوانان و مردم عادی بسیار مفید است.
ایندیرا گاندی مخاطب این نامهها در مقدمهاش بر ترجمۀ این نامهها مینویسد: «این نامهها هنگامیکه نوشته میشدند، در نظر نبود که منتشر شوند. این نامهها پاسخی بودند به پرسشهای یک دختر خردسال و کنجکاو. منظور این بود که میان او با کسی که طی سالیان دراز تقریباً همیشه برای آزادی وطنش در زندان به سر میبرد، همراهی بیشتر و پیوند استوارتری به وجود آید. این نامهها در یک فرصت کوتاه و محدود در فاصلۀ دو دورۀ زندان نوشته شدهاند. آن زمان کشمکشها و هیجانها و مشکلات فراوان بود. این نامهها به من کمک میکردند تا دید وسیعتری پیدا کنم؛ زیرا افکار مرا در جهتهای مختلف و زمینههای گوناگون هدایت میکردند و در من علاقۀ خاصی برمیانگیختند که نه فقط به سوی تاریخ و باستانشناسی بلکه به سوی سایر جنبههای زندگی نیز معطوف میشد. این واقعیت که پدرم با وجود تمام اشتغالات و گرفتاریهایش فرصت مییافت تا ذهن مرا که تازه به راه میافتاد نیز راهنمایی کند موجب شادمانی فراوان من میشد و به من نیرو میبخشید تا تنهایی و جدایی و دوری از او را که در وضع زندگی آن زمان ما گریزناپذیر بود، تحمل کنم».
جواهر لعل نهرو نیز در مقدمۀ چاپ اول این کتاب مینویسد: «این نامهها را در تابستان سال 1928 برای دخترم ایندیرا نوشتم. در آن وقت او در ییلاق «مسوری» در ارتفاعات هیمالیا به سر میبرد و من بر روی جلگههای کم ارتفاع پایین بودم. مجموعۀ آنها نامههای خصوصی و شخصی بود که برای یک دختر کوچک دهساله فرستاده شده بود. اما دوستانی که نظر و راهنمایی آنان برای من بسیار پرارزش است، در این نامهها فوایدی دیدند و پیشنهاد کردند که آنها را به گروه وسیعتر و عدۀ بیشتری عرضه دارم. نمیدانم که آیا پسران و دختران دیگر هم آنها را خواهند پسندید یا نه؟ امیدوارم کسانی که این نامهها را میخوانند به تردیج بیندیشند که دنیای ما مثل خانوادۀ بزرگی از ملتهاست.
نوشتن نامهها به طور ناگهانی قطع میشود؛ زیرا آن تابستان دراز به پایان رسیده بود و ایندیرا هم میبایست از کوهستان بازمیگشت. در تابستان سال بعد (1929) دیگر برای او ییلاق مسوری یا آسایشگاه کوهستانی وجود نداشت. سه نامۀ آخر هم مربوط به دوران خاصی هستند و شاید آوردن آنها در این کتاب مناسب نباشد؛ اما این سه نامه را نیز بر کتاب افزودهام، زیرا تصور نمیکنم فرصتی به دست آورم تا آنها را ادامه دهم».
بیشتر
ایندیرا گاندی مخاطب این نامهها در مقدمهاش بر ترجمۀ این نامهها مینویسد: «این نامهها هنگامیکه نوشته میشدند، در نظر نبود که منتشر شوند. این نامهها پاسخی بودند به پرسشهای یک دختر خردسال و کنجکاو. منظور این بود که میان او با کسی که طی سالیان دراز تقریباً همیشه برای آزادی وطنش در زندان به سر میبرد، همراهی بیشتر و پیوند استوارتری به وجود آید. این نامهها در یک فرصت کوتاه و محدود در فاصلۀ دو دورۀ زندان نوشته شدهاند. آن زمان کشمکشها و هیجانها و مشکلات فراوان بود. این نامهها به من کمک میکردند تا دید وسیعتری پیدا کنم؛ زیرا افکار مرا در جهتهای مختلف و زمینههای گوناگون هدایت میکردند و در من علاقۀ خاصی برمیانگیختند که نه فقط به سوی تاریخ و باستانشناسی بلکه به سوی سایر جنبههای زندگی نیز معطوف میشد. این واقعیت که پدرم با وجود تمام اشتغالات و گرفتاریهایش فرصت مییافت تا ذهن مرا که تازه به راه میافتاد نیز راهنمایی کند موجب شادمانی فراوان من میشد و به من نیرو میبخشید تا تنهایی و جدایی و دوری از او را که در وضع زندگی آن زمان ما گریزناپذیر بود، تحمل کنم».
جواهر لعل نهرو نیز در مقدمۀ چاپ اول این کتاب مینویسد: «این نامهها را در تابستان سال 1928 برای دخترم ایندیرا نوشتم. در آن وقت او در ییلاق «مسوری» در ارتفاعات هیمالیا به سر میبرد و من بر روی جلگههای کم ارتفاع پایین بودم. مجموعۀ آنها نامههای خصوصی و شخصی بود که برای یک دختر کوچک دهساله فرستاده شده بود. اما دوستانی که نظر و راهنمایی آنان برای من بسیار پرارزش است، در این نامهها فوایدی دیدند و پیشنهاد کردند که آنها را به گروه وسیعتر و عدۀ بیشتری عرضه دارم. نمیدانم که آیا پسران و دختران دیگر هم آنها را خواهند پسندید یا نه؟ امیدوارم کسانی که این نامهها را میخوانند به تردیج بیندیشند که دنیای ما مثل خانوادۀ بزرگی از ملتهاست.
نوشتن نامهها به طور ناگهانی قطع میشود؛ زیرا آن تابستان دراز به پایان رسیده بود و ایندیرا هم میبایست از کوهستان بازمیگشت. در تابستان سال بعد (1929) دیگر برای او ییلاق مسوری یا آسایشگاه کوهستانی وجود نداشت. سه نامۀ آخر هم مربوط به دوران خاصی هستند و شاید آوردن آنها در این کتاب مناسب نباشد؛ اما این سه نامه را نیز بر کتاب افزودهام، زیرا تصور نمیکنم فرصتی به دست آورم تا آنها را ادامه دهم».
آپلود شده توسط:
khar tu khar
1392/10/16
دیدگاههای کتاب الکترونیکی نامه های پدری به دخترش