البته فراموش نکنیم که جو رسانه ای ایجاد شده در اون زمان نقش مهمی در جهت دهی به اسطوره پنداشتن شادروان ناصر حجازی بود، وگرنه اسطوره ی واقعی استقلال خدابیامرز منصور پورحیدری بود که در هیچ شرایطی پشت به استقلال نکرد. ناصر حجازی در دهه ی پنجاه برای پول بیشتر به تیم شهباز رفت در دهه ی هفتاد از بابت پول انتقال بازیکن استقلال به بوندسلیگا درصد می خواست.
امیدوارم دوستان استقلالی با دقت و تعمق بیشتری به فضای رسانه ای فوتبال نگاه کنند. از طرف یه پرسپولیسی
سیم کارت مرحوم ناصر حجازی به مبلغ یک میلیارد تومان و برای کمک به کودکان مبتلا به سرطان فروخته شد.
ناصرخان حجازی بود و نبودش به مردم سود میرسونه روحششاد
وقتی دیدارهای مقدماتی جام جهانی 1978 آغاز شد او بهترین گلزن نوک حمله ما بشمار می رفت. در نخستین دیدار که با سه گل عربستان را ریاض خرد کردیم دو گل از سه گل ما را او زد. هنوز می توانیم تصویری که سنگر عربستان را فتح کرده و به سوی نیمکت کنار زمین می دود به یاد آوریم. نیمکتی که حشمت مهاجرانی، اصغرشرفی و پرویز قلیچ خانی برایش دست می زنند و غلامحسین مظلومی سبکبالانه به سوی شان می دود. ولی آن روز آخرین نقطه اوج زندگی حرفه ای اش هم بود. کمی بعد مصدوم شد و از همراهی تیم در ادامه دیدارهای مقدماتی بازماند. نتوانست در جام جهانی 1978 که عصاره فوتبال دهه 1350 ایران بود به میدان رود، در حالی که یکی از مردان کلیدی آن فوتبال در آن عصر بشمار می رفت و حضورش - اگر همان غلامحسین مظلومی بود که می شناختیم - نیش زهردارتری به مهاجمان مان می بخشید که نبخشید.
باشگاه پرسپولیس در بیانیهاش مظلومی را یکی از افتخارآفرینان نسلی دانست که نبودشان ضایعه بزرگی برای فوتبال ایران است: «زنده یاد غلامحسین مظلومی از ذخایر ارزشمند ورزش فوتبال ملی کشورمان بود. از دست دادن وی ضایعهای تأثربرانگیز برای فوتبال ایران است که غیر قابل جبران مینماید.
به شخصه هرگز به این فکر نکردم که حتما باید استقلالی یا پرسپولیسی باشی . معتقدم که تیم ایران هر جای دنیا با افتخار بازی کنه ، تیم محبوب ماست ، اما این رو به یقین می گم که در دنیای فوتبال انسان هایی رو دیدم که بسیار روح بزرگی داشتن و دارن ، درست مثل ناصر خان ...
بیشترین دلتنگی من اون صحنه ای بود که خبرنگاری به دیدن ناصرخان در بیمارستان رفته بود و برای اولین بار اشک این مرد بزرگ و دیدم و گریه کردم ... حتی بستر بیماری هم او رو بزرگ تر کرده بود ، یاد مصرع معروف مولانا افتادم : هر که او پر دردتر رخ زردتر ....
روحش شاد ....
با او یاد خیانت می افتیم
شاید مثل فضای فیلم های مسعود کیمیایی
اتفاقا ظاهرش برای بازیگری هم خوب بود اما او هیچوقت بازیگر نبود
این سناریوی تکراری مردیست که هیچوقت بازیگر نبود
مثل روزهای بازگشتش به استقلال
سکانس آخر بازی با سایپا بود که لابد باید حتما مثل تمام فیلمهای این ژانر با خنجری از پشت در کمر نقش اول به پایان می رسید
روی زمین سبز واژه ها آنقدر قل میخورند که تغییر ماهیت میدهند
در فوتبال مرگ می شود اخراج
روز بعد گلر اخراجی که متهم ردیف اول بود شده بود تیتر 1
از قول او نوشتند: او اخراج شد
تیتری که شاید سینمایش میشد او مرد
وقتی که آمد انگار تمام استقلالی ها تشنه دیدنش بودند
دریغ از یک دیالوگ ضد او
یک زمزمه کوچک
هرچند که نیمکت استقلال با او هرچه هم نبود با او مردانه و صادقانه و جذاب بود
و او منتظر یک اتفاق تا دوباره نقش اصلیه رول این نیمکت را بازی کند
او می توانست یکی از ماندگار ترین بازیگران تاریخ ایران باشد اما نشد
او می توانست یکی از بهترین بسکتبالیست های تاریخ ایران هم باشد اما نشد
او می توانست حتی بهترین مربی تاریخ ایران هم باشد اما نشد
او مرد شماره 1 تاریخ فوتال ایران و آسیا شد
گرچه برخی این را هم میگویند نشد
در استقلال لفظ اسطوره فقط برازنده ی او هست و بس
راستی او هنوز اسطوره آبیها است
امروز هر جام او پهنه سرد خاک و قلب گرم میلیون ها ایرانیست
او ناصر حجازیست...................................................
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی
ولی با خفت و خواری پی شبنم نمیگردم
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ویژه نامه استقلال
وریا غفوری هم این فصل خیلی خوب بازی کرد برای استقلال.
امیدوارم دوستان استقلالی با دقت و تعمق بیشتری به فضای رسانه ای فوتبال نگاه کنند. از طرف یه پرسپولیسی
ناصرخان حجازی بود و نبودش به مردم سود میرسونه روحششاد
بیشترین دلتنگی من اون صحنه ای بود که خبرنگاری به دیدن ناصرخان در بیمارستان رفته بود و برای اولین بار اشک این مرد بزرگ و دیدم و گریه کردم ... حتی بستر بیماری هم او رو بزرگ تر کرده بود ، یاد مصرع معروف مولانا افتادم : هر که او پر دردتر رخ زردتر ....
روحش شاد ....
شاید مثل فضای فیلم های مسعود کیمیایی
اتفاقا ظاهرش برای بازیگری هم خوب بود اما او هیچوقت بازیگر نبود
این سناریوی تکراری مردیست که هیچوقت بازیگر نبود
مثل روزهای بازگشتش به استقلال
سکانس آخر بازی با سایپا بود که لابد باید حتما مثل تمام فیلمهای این ژانر با خنجری از پشت در کمر نقش اول به پایان می رسید
روی زمین سبز واژه ها آنقدر قل میخورند که تغییر ماهیت میدهند
در فوتبال مرگ می شود اخراج
روز بعد گلر اخراجی که متهم ردیف اول بود شده بود تیتر 1
از قول او نوشتند: او اخراج شد
تیتری که شاید سینمایش میشد او مرد
وقتی که آمد انگار تمام استقلالی ها تشنه دیدنش بودند
دریغ از یک دیالوگ ضد او
یک زمزمه کوچک
هرچند که نیمکت استقلال با او هرچه هم نبود با او مردانه و صادقانه و جذاب بود
و او منتظر یک اتفاق تا دوباره نقش اصلیه رول این نیمکت را بازی کند
او می توانست یکی از ماندگار ترین بازیگران تاریخ ایران باشد اما نشد
او می توانست یکی از بهترین بسکتبالیست های تاریخ ایران هم باشد اما نشد
او می توانست حتی بهترین مربی تاریخ ایران هم باشد اما نشد
او مرد شماره 1 تاریخ فوتال ایران و آسیا شد
گرچه برخی این را هم میگویند نشد
در استقلال لفظ اسطوره فقط برازنده ی او هست و بس
راستی او هنوز اسطوره آبیها است
امروز هر جام او پهنه سرد خاک و قلب گرم میلیون ها ایرانیست
او ناصر حجازیست...................................................
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی
ولی با خفت و خواری پی شبنم نمیگردم