میم مثل مینیمال
امتیاز دهید
نویسندگان کتابناکی
دراین مجموعه، تلاشی را خواهید دید از کسانی که حتی در اولین تجربه داستان نویسی مینیمال خوش درخشیدند. دوستانی که بی اغراق تلاش کردند تا پس از مجموعه داستان " فلانیها " در دومین حرکت گروهی، اثری شاخص با استانداردهای یک کتاب الکترونیکی عالی به ثمر برسانند .
جا دارد سپاسگزاری کرد و نام آورد از همه کسانیکه بدون اینکه یکدیگر را دیده یا حتی صدای هم را شنیده باشند، برای خلق این کتاب تلاش کردند.
برای نظر سنجی و انتخاب بهترین نویسندگان به آدرس زیر بروید:
http://poll.pollcode.com/6392813
تاریخ پایان نظر سنجی 21 بهمن 1392 خواهد بود.
دراین مجموعه، تلاشی را خواهید دید از کسانی که حتی در اولین تجربه داستان نویسی مینیمال خوش درخشیدند. دوستانی که بی اغراق تلاش کردند تا پس از مجموعه داستان " فلانیها " در دومین حرکت گروهی، اثری شاخص با استانداردهای یک کتاب الکترونیکی عالی به ثمر برسانند .
جا دارد سپاسگزاری کرد و نام آورد از همه کسانیکه بدون اینکه یکدیگر را دیده یا حتی صدای هم را شنیده باشند، برای خلق این کتاب تلاش کردند.
برای نظر سنجی و انتخاب بهترین نویسندگان به آدرس زیر بروید:
http://poll.pollcode.com/6392813
تاریخ پایان نظر سنجی 21 بهمن 1392 خواهد بود.
آپلود شده توسط:
Reza
1392/10/01
دیدگاههای کتاب الکترونیکی میم مثل مینیمال
[edit=sagaro]1392/10/18[/edit]
بنده عاشق این نوع نقد که به (مانی نقد ) یا ( کَش نقد)معروفه هستم.
و از طرفی در مبحث هنر باید منطق مورد استفاده فازی باشه .یعنی واقعا یک اثر هنری همچو یک اثر علمی ، انچنان وسواس گونه خط کشی نشده که به صراحت رد یا تایید بشه و مرز بودن و نبودن اون اثر به عنوان یک هنر به صورت فازی و دارای مرزی مبهم و نامشخص هستش.(نظر کاملا شخصی)
اجازه ماهم دست شماست ساگارو جان.
در ادامه ی سیر تکاملیِ نقدولوژی
به زبان مو دار اینجانب :
والبته بسی کوتاه و زبر و تیز و لیز :
نقد ، مثل این است که روی یک تیغ بزرگ اصلاح قدم بزنی . اگر لرزشی در چشم و یا لغزشی در حرف باشد ، لنگ مبارک چپ به طرف چپش و لنگ راست به طرف راستش پرتاب میشود و در کسری از ثانیه هیکلت تا آخر لوب آهیانه ی مغزت جر خواهد خورد . نقد راستین دوست دارد تا با آن تیغ ، موی زائد روی روحت را بتراشد اما دروغینش جریده میکند روحت را و کوفت میکند زمان های گذارای عمر را و به باطل میکشاند اندام خودش را . وخلاصه جز اوقات بیهوده ی میگرنی چیز دیگری ندارد . البته یک جواب ساده هم در مقابل آن میتوان به کار برد : بسه دیگه خـفـــــــــــــــــــــه شو میخوام آجرای رو دیوار رو بشمارم . یک ، دو ، سه . چاهــار ..
البته یک نقدی هم هست که به تعدد اسکناس های توی جیب بستگی دارد .
اگر هنر را یک قافله یا ترن در نظر بگیریم ، عده ای ناظر عبورند ، عده ای مسافر قافله و قطار و لاجرم عده ای هم ساربان و لکوموتیوران ، چیزی که مسلم است نه ناظران مبدا و مقصد را توانایی نظر دارند نه مسافران ، سرنشین ابدی اند نه ساربان و لکوموتیوران ابدالمنصب . شخصن بیشتر دوست دارم زاخار گرامی سرنشین قطار باشد هر چند گاهی چنین تمایلی از خود نشان می دهد ولی نیمه دیگرش که سنگ پران قطار و رم دهنده ی اشتر قافله است گاهی خطوط فاصله را بدجور پررنگ می کند .
قلندر عزیز شما که از درصد جرم فوضولی عده ایی از جمله خود من مطلعید.پس چرا اون خاطره را تعریف نمی کنید؟؟
دوستان عزیز من .وجود حامد گرامی درسهای زیادی داد. اینکه دیدگاههای ما نسبت به یک موضوع چیست؟ سبک در سبک و زیر شاخه ها را بخوبی بشناسیم. اما والاترین هدف، آموختن از یکدیدگر است .پس به خاطر بیاوریم پس از یک سال از زمان دایر شدن زیر مجموعه نویسندگان کتابناکی تا بحال چقدر نحوه نگاه به " نقد ادبی " و " ادب نقد " را آموخته ایم. که این هر دو لازم و ملزوم یکدیگرند. واین پیشرفت با کمک نویسندگان و اطلاعات آنها شکل خواهد گرفت.
در پایان از همه دوستان برای ادب، شکیبایی و همدلیشان تشکر میکنم.
ارادتمند و کوچک همه شما...
شاد باشید و سربلند.
درود دوستان
با توجه به اینکه 48 ساعت از طرح چند سوال بنده گذشت و منتقد ، حامد گرامی پاسخی نفرمودند و البته انتظار برای پاسخ بیش از این چندان معقول بنظر نمیرسد! ترجیح دادم ، خودم پاسخگو باشم.
پرسیده بودم :
1_ تعریف جامعی از یک داستان مینیمال بفرمایید.
جواب ابن سوال به راحتی با یک جسنجوی ساده یافت میشود ...با انواع دیدگاه که لازم به نوشتن ندارد. و میشود کپی پیست کرد...
2_ من هم با کانسپت مدرن موافقم، اما زحمت میکشید دیدگاهتان را در این باره بفرمایید و اینکه آیا مینیمال با روایات متاخرین متضاد است؟ آیا فوتوریستها هیچکدامشان از کلاسیکها وام نگرفته اند؟
بله همچنانکه گفتم بنده با کانسپت مدرن موافقم. اما نه به صورت یک اصل لا یتغیر!
امروز در ایران ، روشنفکران ما ظهرها قرمه سبزی مادر بزرگشان را میخورند و شبها از بی پولی به جای کافه رفتن، در خانه نسکافه گلد تاریخ مصرف گذشته مینوشند و چت میکنند!
خوب! با این احوال ِ چماق بر سر جامعه و در پستو نشستن حالا من بجای " رقیه " از" آرمیتا " استفاده کنم؟ " که چه شود ؟" . یا گیتار بزنم و ژست غم بگیرم و ...داستان زندگی ما در ایران ، بسته به نوع شهر ، جدال بین سنت و مدرنیته است. حتی گذار هم کلمه مناسبی نیست.پس من زندگی روزمره ام را در قالب مینیمال می آورم و نه صرفا یک ایده مدرن. که اگر بود ، چه بهتر.
اینکه پرسیدم : آ یا مینیمال با روایت متاخرین متضاد است ، من معتقد که خیر! هیچ تضادی با کلاسیکها ندارد. من همچنانکه میتوانم در داستانهای کلاسیک به یک کانسپت برسم در مینیمالیسم هم میتوانم. با این شرط که بتوانم اصول آن را رعایت کنم.
پرسیدم : آیا فوتوریستها هیچکدامشان از کلاسیکها وام نگرفته اند؟ ....مگر میشود هنر بدون دنباله باشد. هر چند فتوریستها در مرامنامه شان هر چه دلشان بخواهند بگویند یا دیکانستراکشنها جور دیگری ببینند با این حال هنر مانند یک خط از ابتدا به همینجا و بعد از ما، ختم خواهد شد...
3_ اگر وقت داشتید نقاط قوت و ضعف کتاب را به تفکیک بیان کنید ( که هدف اصلی این کتاب برخورد آرا و آموزش است و نه ایده های داداییستی!!)
که البته خوشبختانه ایشان در کمال آرامش ودر یک دگردیسی چند ساعته دو داستان بنده را نقد کردند که باز هم در اینجا از ایشان تشکر میکنم.
4_ - بفرمایید از چه کسی شنیده و یا در کجا خوانده اید و یا چگونه به این نتیجه رسیده اید که نفر اول، یک جلد کلام الله جایزه خواهد گرفت ! چه اینکه من ِ لاییک بسیاربه دوستان مذهبی ام احترام میگذارم
که البته نه ایشان و نه من نمیتوانم پاسخی به این سوال بدهم...