رسته‌ها
میم مثل مینیمال
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 97 رای
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 97 رای
نویسندگان کتابناکی

دراین مجموعه، تلاشی را خواهید دید از کسانی که حتی در اولین تجربه داستان نویسی مینیمال خوش درخشیدند. دوستانی که بی اغراق تلاش کردند تا پس از مجموعه داستان " فلانیها " در دومین حرکت گروهی، اثری شاخص با استانداردهای یک کتاب الکترونیکی عالی به ثمر برسانند .
جا دارد سپاسگزاری کرد و نام آورد از همه کسانیکه بدون اینکه یکدیگر را دیده یا حتی صدای هم را شنیده باشند، برای خلق این کتاب تلاش کردند.

برای نظر سنجی و انتخاب بهترین نویسندگان به آدرس زیر بروید:
http://poll.pollcode.com/6392813

تاریخ پایان نظر سنجی 21 بهمن 1392 خواهد بود.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
29
آپلود شده توسط:
Reza
Reza
1392/10/01

کتاب‌های مرتبط

عصرونه
عصرونه
5 امتیاز
از 1 رای
ابوحامد
ابوحامد
4 امتیاز
از 3 رای
غریق
غریق
5 امتیاز
از 1 رای
خان و دیگران
خان و دیگران
4.6 امتیاز
از 29 رای
چال - مجموعه چهار داستان
چال - مجموعه چهار داستان
4.1 امتیاز
از 20 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی میم مثل مینیمال

تعداد دیدگاه‌ها:
1188
ما در یک جهان واحد زندگی میکنیم دهکده جهانی مارشال مک لوهان اینک به اتاق خواب واحدی تبدیل شده که همگی در آن آرامیده ایم همه ویچت تانگو فیس بوک داریم همه نسکافه گلدمی نوشیم فقط مال ما تاریخ گذشته تقلبی است که توسط برادران از کشور دوست و مسلمان چین کومنیست برای پیشبرد و اهداف انسان دوستانه در راستای صدور انقلاب وارد شده است. همه پیتزا خوریم همه کت وشلوار پوشیم همه اینترنت داریم که البته تحت نظارت برادران جان برکف که الحق و الانصاف تمام تلاششان را می کنند و مانع انحراف ما می شوند قرار داریم. عصر انفجار اطلاعات پیامد های خودش را دارد نسل امروز حوصله رمان جنگ و صلح را ندارد جوکهایش در یک پیامک کوتاه می گنجدو داستانش روی مبایلش است چهار خطی است. مینیمال ضرورت است نیاز است انتخاب نیست.. چه بخواهیم چه نخواهیم ما از قرن دوم هجری پرتاب شده ایم به قرن 21 ام. یزید و معاویه و عمر و عاص و تمام اشقیا رویشان سیاه ... شده است دیگر
[edit=sagaro]1392/10/18[/edit]
sinyasin نوشت:
در ادامه ی سیر تکاملیِ نقدولوژی
به زبان مو دار اینجانب :
والبته بسی کوتاه و زبر و تیز و لیز :......
البته یک نقدی هم هست که به تعدد اسکناس های توی جیب بستگی دارد .

بنده عاشق این نوع نقد که به (مانی نقد ) یا ( کَش نقد)معروفه هستم.
البته به نظرم نوعی سودو نقد (نقد دروغین) هم وجود دارد.یعنی به اسم نقد با مگنوم توی صورت صاحب اثر شلیک کنی.اما از شوخی که بگذریم ، مهم ترین نکته در نقد به نظر من اینه که نقد در واقع همچو یک تحقیق علمی ، باید از قضاوت های غرض دار دور باشه.
و از طرفی در مبحث هنر باید منطق مورد استفاده فازی باشه .یعنی واقعا یک اثر هنری همچو یک اثر علمی ، انچنان وسواس گونه خط کشی نشده که به صراحت رد یا تایید بشه و مرز بودن و نبودن اون اثر به عنوان یک هنر به صورت فازی و دارای مرزی مبهم و نامشخص هستش.(نظر کاملا شخصی)
sagaro نوشت:
سهیل خان عزیز شما تاج سر ، اگر اجازه دهید و همچنین جناب علی زنجانی رخصت دهند با ذکر الهام از داستان ایشان ،به عنوان یکی از پاره های کتاب آتی تقدیم خواهم کرد .

اجازه ماهم دست شماست ساگارو جان.

در ادامه ی سیر تکاملیِ نقدولوژی
به زبان مو دار اینجانب :
والبته بسی کوتاه و زبر و تیز و لیز :
نقد ، مثل این است که روی یک تیغ بزرگ اصلاح قدم بزنی . اگر لرزشی در چشم و یا لغزشی در حرف باشد ، لنگ مبارک چپ به طرف چپش و لنگ راست به طرف راستش پرتاب میشود و در کسری از ثانیه هیکلت تا آخر لوب آهیانه ی مغزت جر خواهد خورد . نقد راستین دوست دارد تا با آن تیغ ، موی زائد روی روحت را بتراشد اما دروغینش جریده میکند روحت را و کوفت میکند زمان های گذارای عمر را و به باطل میکشاند اندام خودش را . وخلاصه جز اوقات بیهوده ی میگرنی چیز دیگری ندارد . البته یک جواب ساده هم در مقابل آن میتوان به کار برد : بسه دیگه خـفـــــــــــــــــــــه شو میخوام آجرای رو دیوار رو بشمارم . یک ، دو ، سه . چاهــار ..
البته یک نقدی هم هست که به تعدد اسکناس های توی جیب بستگی دارد .
سهیل خان عزیز شما تاج سر ، اگر اجازه دهید و همچنین جناب علی زنجانی رخصت دهند با ذکر الهام از داستان ایشان ،به عنوان یکی از پاره های کتاب آتی تقدیم خواهم کرد .
جانا سخن از زبان ما می گویی .
اگر هنر را یک قافله یا ترن در نظر بگیریم ، عده ای ناظر عبورند ، عده ای مسافر قافله و قطار و لاجرم عده ای هم ساربان و لکوموتیوران ، چیزی که مسلم است نه ناظران مبدا و مقصد را توانایی نظر دارند نه مسافران ، سرنشین ابدی اند نه ساربان و لکوموتیوران ابدالمنصب . شخصن بیشتر دوست دارم زاخار گرامی سرنشین قطار باشد هر چند گاهی چنین تمایلی از خود نشان می دهد ولی نیمه دیگرش که سنگ پران قطار و رم دهنده ی اشتر قافله است گاهی خطوط فاصله را بدجور پررنگ می کند .
sagaro نوشت:
نقل قول از alizanjanii:_"پا شو پسر!"
شتلق!.........
داستان بود ولی خاطره ی تلخی را زنده کرد ...

قلندر عزیز شما که از درصد جرم فوضولی عده ایی از جمله خود من مطلعید.پس چرا اون خاطره را تعریف نمی کنید؟؟
ادامه مطلب :
دوستان عزیز من .وجود حامد گرامی درسهای زیادی داد. اینکه دیدگاههای ما نسبت به یک موضوع چیست؟ سبک در سبک و زیر شاخه ها را بخوبی بشناسیم. اما والاترین هدف، آموختن از یکدیدگر است .پس به خاطر بیاوریم پس از یک سال از زمان دایر شدن زیر مجموعه نویسندگان کتابناکی تا بحال چقدر نحوه نگاه به " نقد ادبی " و " ادب نقد " را آموخته ایم. که این هر دو لازم و ملزوم یکدیگرند. واین پیشرفت با کمک نویسندگان و اطلاعات آنها شکل خواهد گرفت.
در پایان از همه دوستان برای ادب، شکیبایی و همدلیشان تشکر میکنم.
ارادتمند و کوچک همه شما...
شاد باشید و سربلند.
" نقد ادبی " و " ادب نقد "
درود دوستان
با توجه به اینکه 48 ساعت از طرح چند سوال بنده گذشت و منتقد ، حامد گرامی پاسخی نفرمودند و البته انتظار برای پاسخ بیش از این چندان معقول بنظر نمیرسد! ترجیح دادم ، خودم پاسخگو باشم.
پرسیده بودم :
1_ تعریف جامعی از یک داستان مینیمال بفرمایید.
جواب ابن سوال به راحتی با یک جسنجوی ساده یافت میشود ...با انواع دیدگاه که لازم به نوشتن ندارد. و میشود کپی پیست کرد...
2_ من هم با کانسپت مدرن موافقم، اما زحمت میکشید دیدگاهتان را در این باره بفرمایید و اینکه آیا مینیمال با روایات متاخرین متضاد است؟ آیا فوتوریستها هیچکدامشان از کلاسیکها وام نگرفته اند؟
بله همچنانکه گفتم بنده با کانسپت مدرن موافقم. اما نه به صورت یک اصل لا یتغیر!
امروز در ایران ، روشنفکران ما ظهرها قرمه سبزی مادر بزرگشان را میخورند و شبها از بی پولی به جای کافه رفتن، در خانه نسکافه گلد تاریخ مصرف گذشته مینوشند و چت میکنند!
خوب! با این احوال ِ چماق بر سر جامعه و در پستو نشستن حالا من بجای " رقیه " از" آرمیتا " استفاده کنم؟ " که چه شود ؟" . یا گیتار بزنم و ژست غم بگیرم و ...داستان زندگی ما در ایران ، بسته به نوع شهر ، جدال بین سنت و مدرنیته است. حتی گذار هم کلمه مناسبی نیست.پس من زندگی روزمره ام را در قالب مینیمال می آورم و نه صرفا یک ایده مدرن. که اگر بود ، چه بهتر.
اینکه پرسیدم : آ یا مینیمال با روایت متاخرین متضاد است ، من معتقد که خیر! هیچ تضادی با کلاسیکها ندارد. من همچنانکه میتوانم در داستانهای کلاسیک به یک کانسپت برسم در مینیمالیسم هم میتوانم. با این شرط که بتوانم اصول آن را رعایت کنم.
پرسیدم : آیا فوتوریستها هیچکدامشان از کلاسیکها وام نگرفته اند؟ ....مگر میشود هنر بدون دنباله باشد. هر چند فتوریستها در مرامنامه شان هر چه دلشان بخواهند بگویند یا دیکانستراکشنها جور دیگری ببینند با این حال هنر مانند یک خط از ابتدا به همینجا و بعد از ما، ختم خواهد شد...
3_ اگر وقت داشتید نقاط قوت و ضعف کتاب را به تفکیک بیان کنید ( که هدف اصلی این کتاب برخورد آرا و آموزش است و نه ایده های داداییستی!!)
که البته خوشبختانه ایشان در کمال آرامش ودر یک دگردیسی چند ساعته دو داستان بنده را نقد کردند که باز هم در اینجا از ایشان تشکر میکنم.
4_ - بفرمایید از چه کسی شنیده و یا در کجا خوانده اید و یا چگونه به این نتیجه رسیده اید که نفر اول، یک جلد کلام الله جایزه خواهد گرفت ! چه اینکه من ِ لاییک بسیاربه دوستان مذهبی ام احترام میگذارم
که البته نه ایشان و نه من نمیتوانم پاسخی به این سوال بدهم...
میم مثل مینیمال
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک