میم مثل مینیمال
امتیاز دهید
نویسندگان کتابناکی
دراین مجموعه، تلاشی را خواهید دید از کسانی که حتی در اولین تجربه داستان نویسی مینیمال خوش درخشیدند. دوستانی که بی اغراق تلاش کردند تا پس از مجموعه داستان " فلانیها " در دومین حرکت گروهی، اثری شاخص با استانداردهای یک کتاب الکترونیکی عالی به ثمر برسانند .
جا دارد سپاسگزاری کرد و نام آورد از همه کسانیکه بدون اینکه یکدیگر را دیده یا حتی صدای هم را شنیده باشند، برای خلق این کتاب تلاش کردند.
برای نظر سنجی و انتخاب بهترین نویسندگان به آدرس زیر بروید:
http://poll.pollcode.com/6392813
تاریخ پایان نظر سنجی 21 بهمن 1392 خواهد بود.
دراین مجموعه، تلاشی را خواهید دید از کسانی که حتی در اولین تجربه داستان نویسی مینیمال خوش درخشیدند. دوستانی که بی اغراق تلاش کردند تا پس از مجموعه داستان " فلانیها " در دومین حرکت گروهی، اثری شاخص با استانداردهای یک کتاب الکترونیکی عالی به ثمر برسانند .
جا دارد سپاسگزاری کرد و نام آورد از همه کسانیکه بدون اینکه یکدیگر را دیده یا حتی صدای هم را شنیده باشند، برای خلق این کتاب تلاش کردند.
برای نظر سنجی و انتخاب بهترین نویسندگان به آدرس زیر بروید:
http://poll.pollcode.com/6392813
تاریخ پایان نظر سنجی 21 بهمن 1392 خواهد بود.
آپلود شده توسط:
Reza
1392/10/01
دیدگاههای کتاب الکترونیکی میم مثل مینیمال
تعداد کاربران زیر کتاب " میم مثل مینیمال : 3 نفر
فردا :
تعداد اجساد زیر کتاب " میم مثل مینیمال : 3 نفر:))
مریم جان خیلی غم انگیز بود.عمرن حاضر نیستیم لایکیست منحصر به فردمون اذیت بشه.گمان کنم اینطوری تموم شه بهتره:
مریم تورنگ آهسته لبخند زد و گفت:کار را بسپارید به من .....الان یه کمر بند نارنجک انداختم اونجا.
محسن و سهیل با هم -خوب...
مریم تورنگ مشتش را باز کرد :اما ضامناش اینجاست.
پارادوکس داستان خیلی عالی بود.8-)
محسن: نه اینجا یه مکان فرهنگیه و هرکسی حق داره زیر هر کتابی که میخواد کامنت بذاره…
سهیل: میتونیم ویروس کامپیوتری خفن براشون بفرستیم ، هکشون کنیم و یا حتی میتونیم با تهدید اونا رو بترسونیم و یه مدت خفه شون کنیم....
محسن: ولی اینجا یه محیط فرهنگیه و این کارا دور از فرهنگه…!
سهیل: یا هم میتونیم تو دنیای واقعی حالشونو بگیریم یا با پارتی بازی بریم مخابرات و بگیم نتشون رو قطع کنن...
محسن: گفتم که اینجا یه مکان فرهنگیه…
سهيل: حتي ميتونيم…
محسن( بافرياد) : گفتم نـــــه!
و وقتی محسن اسلحه اش را میکشد مریم تورنگ سرو کله اش پیدا میشود و خود را فدای کامنت گذار و منقد عزیز سهیل گرامی میکند 8-)8-)8-)
:D
چطور بود؟؟؟؟
شب بود و عابران از کنارش میگذشتند و او را برای اینهمه توانایی در برابر سرما تحسین میکردند.
... ساعتها بود که مرد زیر پتوی مندرسش از سرما یخ زده بود.
م.قهاری
محسن جان واقعن این خبر واسم خیلی جالب بود.البته همونطور هم که گفتم تو این مدت کلی سایت داستان کوتاه را زیر و رو کردم.و باور کن از نطر موضوع و نثر ، داستان های دوستان ما چیزی کم نداشت.ضمن اینکه بعد از اپش هم دوستان دیگه ایی به جمع ما پیوستند.و همین خیلی عالیه.
نه تو رو خدا مهدی سهیلیا همشون دوستامن چیزی بگم منو میکشن بعد نمیتونم لایک کنم کامنت هاتون رو هاااا:D
نه یه چیزی اومد به ذهنم......
ادامه:
…
و سپس سکوت سنگینی بر فضا حکمفرما شد و سهیل با حرف نا تمامش افکار محسن را آشفته کرد…
آخ کلمه ها نمیان خوب نمیشه.......
سهیل-این مهدی سهیلیا خیلی رو اعصابمن...باید یه جورایی حالشون را بگیرم
محسن-نه ..اینجا محیط فرهنگیه و البته هر کس هر کامنتی برای هر کتابی بخواد میزاره.....
سهیل-من که مخالفم....بهتره یه ویروس کامپیوتری خفن واسشون بفرستیم..یا هکشون کنیم...
محسن-نه سهیل جان درست نیست ..اینجا یه محیط فرهنگیه....
سهیل-میریم در دنیای واقعی گیرشون میاریم و می ذزدیمو یه جایی نگهشون می داریم تا 21 بهمن که دیگه کامنت نذارند....
محسن-نه عزیزم اینجا یه محیط فرهنگیه ........
سهیل -پاکت حاوی ویروس سیاه زخم واسشون می فرستیم....
محسن -باز هم تکرار می کنم اینجا یک محیط فرهنگیست......البته پاکتش فرهنگیه اما ویروسش متاسفانه نه..
سهیل-شبانه گاز خردل یا اعصاب بهشو------------------------------------------------------------------------.
بنگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ
محسن -صد بار بهت گفته بودم اینجا محیط فرهنگیه و با هر حرکت غیر فرهنگی به شدت مخالفم.خدا بیامرزدت.
توضیح :بنگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ صدای شلیک شات گان بود.
مریم تورنگ عزیز منتظر ورژن 3.4 این داستان از طرفت هستیم
محسن جان کلت 1911قدرت چندانی نداره .اگه بخوای بنده بدون سر و با لب زیر میز پخش شده (خدایی خیلی خفنی ،فکر نمیکردم)باشم باید به جاش از چار پاره زن وینچستریا شات گان استفاده کنی.;-)