رسته‌ها
میم مثل مینیمال
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 97 رای
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 97 رای
نویسندگان کتابناکی

دراین مجموعه، تلاشی را خواهید دید از کسانی که حتی در اولین تجربه داستان نویسی مینیمال خوش درخشیدند. دوستانی که بی اغراق تلاش کردند تا پس از مجموعه داستان " فلانیها " در دومین حرکت گروهی، اثری شاخص با استانداردهای یک کتاب الکترونیکی عالی به ثمر برسانند .
جا دارد سپاسگزاری کرد و نام آورد از همه کسانیکه بدون اینکه یکدیگر را دیده یا حتی صدای هم را شنیده باشند، برای خلق این کتاب تلاش کردند.

برای نظر سنجی و انتخاب بهترین نویسندگان به آدرس زیر بروید:
http://poll.pollcode.com/6392813

تاریخ پایان نظر سنجی 21 بهمن 1392 خواهد بود.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
29
آپلود شده توسط:
Reza
Reza
1392/10/01

کتاب‌های مرتبط

دیوار گِلی
دیوار گِلی
5 امتیاز
از 2 رای
مثل یک پرنده هراسان
مثل یک پرنده هراسان
4.2 امتیاز
از 15 رای
Novelties & Souvenirs: Collected Short Fiction
Novelties & Souvenirs: Collected Short Fiction
0 امتیاز
از 0 رای
صیغه: مجموعه قصه
صیغه: مجموعه قصه
4.3 امتیاز
از 50 رای
داستانهای برگزیده - جلد ۳
داستانهای برگزیده - جلد ۳
4.6 امتیاز
از 8 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی میم مثل مینیمال

تعداد دیدگاه‌ها:
1188
دیالوگی شاهکار در جویندگان/زمان حمله سرخپوستا که جیغ می زنند
ایتان: بو حلوامون داره میاد؛ قصد دارن به سبک موزیکال دخل مونو بیارن
مسابقست؟بین میم و شکست و گزیده؟!
مثلا میشه برا رو کم کنی اون دوتای دیگه جوکم نوشت اینجا؟!:-(
- به عشق در اولین نگاه اعتقاد داری؟
- نمیدونم ولی باعث صرفه جوئی در وقت میشه
(می وست و جورج رافت در شب به شب)
- تو که همشو بالا کشیدی! قرار بود تقسیم کنیم
- نتونستم جلوی خودمو بگیرم آخه نصفه ی سهم من ته استکان بود
(الیورهاردی و استنلی لورل در مردان جنگ)
فرمانده به گروهبان گارسیا: پس چرا وایسادی ؟ برید دنبالش .
گروهبان : ولی قربان دره خیلی بزرگیه .
فرمانده: ای بی عرضه . یعنی نمی تونی از روش بپری ؟
گروهبان: قربان ، من خودم می تونم بپرم اما اسب ام نمیتونه !
زورو/سریالش
گروچو: ببینم ، اون فردا می تونه راه بیفته ؟
چیکو: پولو بهش بدین دیروز هم راه می افته !
ناخدا خورشید ؟ ٬ همون که یه دست نداره ؟
- نه ، همون که یه دست داره !
(ناخدا خورشید – ناصر تقوائی)
هروقت توی مخمصه افتادی، قهرمان بازی در نیار. فقط در رو !
فارست گامپ
یعنی به عبارت دیگه منو از خونه می اندازی بیرون ؟!
- «به عبارت دیگه نه» ، خود عبارت !!
( جک لمون و والتر ماتائو - زوج عوضی )
سروان : ریک ، ما خبر داریم که در کافه ات دائما کارهای غیر قانونی انجام میشه اما چون می دونیم خودت اهل این کارها نیستی اجازه می دیم کافی شاپت باز بمونه.
ریک: اِه . من فکر می کردم به خاطر اینه که می ذارم توی بازی رولت برنده بشی ( با تقلب )
سروان: خب اون هم یه دلیل دیگه شه !
کازابلانکا.....و من به جای کلمه .........کافی شاپ گذاشتم.
میم مثل مینیمال
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک