رسته‌ها
صادق هدایت و روانکاوی آثارش
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 43 رای
امتیاز دهید
5 / 4.5
با 43 رای
درباره این کتاب:
انگیزه نویسنده در نگارش این کتاب شناساندن بهتر هدایت و نمایاندن حقیقت و روحیه و افکار او بود. به خصوص که نوشته های درباره او را که تاکنون چاپ کرده اند، نارساگزافه و افراطی یافتم. با آنکه امیدم این بود که به جوابگویی به افتراهایی که به او بسته اند نپردازم و تنها با دید علمی حقیقت را یافته و نشان دهم اگر در مواردی به مقتضای حال و آهنگ گفتار این موضوع احساس بشود، بدون اینکه از کسی نامی رفته باشد، پوزش می طلبم. این کتاب از یک سرآغاز و چهار بخش تشکیل می شود. آنچه که به عنوان سرآغاز یا پیشگفتار آورده شده، از احساس و طرز فکر نویسنده چشم اندازی به خواننده می دهد...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
177
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
khar tu khar
khar tu khar
1392/09/28

کتاب‌های مرتبط

پیر عریان
پیر عریان
4.7 امتیاز
از 16 رای
ادبیات کودک در افغانستان
ادبیات کودک در افغانستان
4.3 امتیاز
از 7 رای
آموزش عروض به زبانی دیگر
آموزش عروض به زبانی دیگر
4.5 امتیاز
از 29 رای
حافظ نامه
حافظ نامه
4.4 امتیاز
از 42 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی صادق هدایت و روانکاوی آثارش

تعداد دیدگاه‌ها:
14
افکار پوچ!-باشد،ولی از هر حقیقی بیشتر مرا شکنجه میکند - آیا این مردمی که شبیه من هستند ، که ظاهرا احتیاجات و هوا و هوس مرا دارند ، برای گول زدن من نیستند؟آیا یک مشت سایه نیستند که فقط برای مسخره کردن و گول زدن من بوجود آمده اند؟آیا آنچه که حس میکنم ، می بینم و میسنجم سرتاسر موهوم نیست که با حقیقت خیلی فرق دارد؟و... (صادق هدایت)
در زندگی همه چیز معجزه است ، همین وجود من و شما که الان کنار هم نشسته ایم و با هم حرف میزنیم معجزه است
صادق هدایت / تخت ابو نصر
هر کس شایستگی دریافت زیبایی را داشته باشد هرگز پیر نخواهد شد
خدابیامرز، از آن آخوندهای بی‌دین بود. همیشه به ترکی می گفت: ای موسولمان قارداش، سنین ایاقین هارا چاتدی که پخ چخارتمادی؟
یک روز یک شیشه گلابی را به دو روپیه به یک ضعیفه زوار فروخت و گفت: سر آن را محکم نگهدار تا همزادت در نرود. من گفتم: ای بابا، تو دیگر چرا؟
جواب داد: این مردم جنّ دارند، اگر من جنّ آنها را نگیرم، یکی دیگر می‌گیرد. پس تا مردم خرند، ما هم سوارشان می‌شویم
صادق هدایت / کاروان اسلام
اگر مرگ نبود همه آرزویش را می‌کردند، فریاد های نا امیدی به آسمان بلند می‌شد ، به طبیعت نفرین می‌فرستادند
صادق هدایت / مرگ
پی بردم که یک قوه ی تاریک و یک بدبختی ناگفتنی با من در نبرد است.(هدایت)
صادق هدایت و روانکاوی آثارش
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک