آذربایجان در سیر تاریخ ایران از آغاز تا اسلام - جلد 1
نویسنده:
رحیم رئیس نیا
امتیاز دهید
.
معرفى اجمالی کتاب:
«آذربایجان در سیر تاریخ ایران»، کتابى است به زبان فارسى که به بررسى تاریخ آذربایجان در زمینه و جریان تاریخ ایران، طى دو مرحله مىپردازد: مرحله اول از آغاز تا اسلام. مرحله دوم در دوره ظهور و توسعه اسلام.
کتاب در سه جلد به شرح ذیل تنظیم شده است: جلد اول و دوم که به بررسى تاریخ این سرزمین از آغاز تا اسلام اختصاص یافته، داراى پیشگفتارى به قلم مولف و پنج فصل است. جلد سوم، به بررسى تاریخ آذربایجان در دوره ظهور و توسعه اسلام اختصاص یافته و داراى پیشگفتارى به قلم مولف و بیست فصل است.
عناوین فصول مختلف این مجلد بدین شرح است:
1-عربستان و برآمدن اعراب 2-دولت شهرها و دولتهاى خود ویژه 3- مناسبات با ایران 4-در آستانه ظهور 5-ظهور اسلام 6-خلیفه اول 7-علل شکست و عوامل پیروزى 8-منبعشناسى فتوح 9-از فتوح اولیه تا فتح الفتوح 10-فتح آذربایجان 11-فتوح آن سوى ارس 12-عمر 13-عثمان 14-کوفه و حکام آن 15-فتح مجدد آذربایجان 16-حکام آذربایجان 17-ادامه لشکرکشى در آن سوى ارس 18-خلافت حضرت على(ع) 19-حکام آذربایجان 20-مزارهاى منتسب به صحابه در آذربایجان.
بیشتر
معرفى اجمالی کتاب:
«آذربایجان در سیر تاریخ ایران»، کتابى است به زبان فارسى که به بررسى تاریخ آذربایجان در زمینه و جریان تاریخ ایران، طى دو مرحله مىپردازد: مرحله اول از آغاز تا اسلام. مرحله دوم در دوره ظهور و توسعه اسلام.
کتاب در سه جلد به شرح ذیل تنظیم شده است: جلد اول و دوم که به بررسى تاریخ این سرزمین از آغاز تا اسلام اختصاص یافته، داراى پیشگفتارى به قلم مولف و پنج فصل است. جلد سوم، به بررسى تاریخ آذربایجان در دوره ظهور و توسعه اسلام اختصاص یافته و داراى پیشگفتارى به قلم مولف و بیست فصل است.
عناوین فصول مختلف این مجلد بدین شرح است:
1-عربستان و برآمدن اعراب 2-دولت شهرها و دولتهاى خود ویژه 3- مناسبات با ایران 4-در آستانه ظهور 5-ظهور اسلام 6-خلیفه اول 7-علل شکست و عوامل پیروزى 8-منبعشناسى فتوح 9-از فتوح اولیه تا فتح الفتوح 10-فتح آذربایجان 11-فتوح آن سوى ارس 12-عمر 13-عثمان 14-کوفه و حکام آن 15-فتح مجدد آذربایجان 16-حکام آذربایجان 17-ادامه لشکرکشى در آن سوى ارس 18-خلافت حضرت على(ع) 19-حکام آذربایجان 20-مزارهاى منتسب به صحابه در آذربایجان.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی آذربایجان در سیر تاریخ ایران از آغاز تا اسلام - جلد 1
وقتی آریایی ها در ایران نبودند ، بومیان آذربایجان ار گوتی ها گرفته تا مانناها ار خاک آذربایجان که جزئی از ایران است ، در مقابل حملات اورارتو و آشوریان دفاع می کردند. تاریخ آذربایجان را دست کم می بایستی از زمان گوتی ها (بیش از 2000 سال قبل از میلاد) و سپس لولوبی ها ، هوری ها ، میتانی ها ، اورارتوها و کتیبه رازلیق سراب و تهاجم شاهان آشوری به مانناها شوع می کرد و می نوشت.[/quote]
1. اشارهی تاریخ طبری به ترکان، مشعر به یک اسطورهی عربی یمنی است و ماهیت و وجاهت تاریخی ندارد!
2. بلعمی و حمزه چیزی دربارهی حضور ترکان در ایران پیش از اسلام نگفتهاند، چنانکه خود نیز نشان و سراغی از آن نداری!
3. «سکونت خانواده های ترک در آذربایجان در اثر شکست ایستمی خان» گواه معتبر تاریخی ندارد و تاکنون حتی یک کاسه شکسته متعلق به چنین اقوامی - که فرهنگ مادّی خاص خود را داشتند - از خاک آذربایجان به دست نیامده و مشاهده نشده است!
4. سیطرهی ترکان یهودی خزر بر شمال ارس ربطی به آذربایجان ندارد.
5. آیا سیطرهی «خاندان» ترک سلجوقی بر ایران برابر و همراه با مهاجرت میلیونی چادرنشینان ترکتبار به بخشهایی از ایران و توطن در آنها بود؟! آیا سند معتبری در اثبات چنین مهاجرت و اسکانی وجود دارد؛ آن هم مهاجرتی که موجب حذف جمعیت بومی ایران و جانشینی مهاجمان ترکتبار شده باشد؟!
6. «سلجوقیان و غزنویان و آق قویونلو و قره قویلونلو و صفوییه و افشاریان و قاجار» همگی در حد نهایت خود متشکل از یک ایل بودند و سیطرهی آنان بر هر گوشه از ایران چون برابر با مهاجرتی انبوه نبود و تنها در حد حضور سران حکومتی و نظامی در منطقهی تحت فرمانشان بود، هرگز موجب تغییر بافت جمعیتی آن منطقه نگردید. در میان این خاندانهای ترکتبار حاکم بر ایران نیز، چنانکه تاریخ گواه است، زبان فارسی زبان رسمی و داخلی و خارجی آنان بود.
7. نام آذربایجان، به تبع نام حکمران آن، از زمان سلوکیان بر این خطه نهاده شد و پیش از آن آذربایجانی وجود نداشت تا - مثلاً - گوتیان و ماناها از آن دفاع کنند! این مردمان از قلمرو خود دفاع کردهاند و افتخار آن نیز به خودشان بازمیگردد. همین گوتیان زمانی خاک میانرودان را به توبره کشیدند، آیا بر اساس استدلال تو، این جنایت و آدمکشی را باید به نام آذربایجانیها ثبت کرد و به پای آنان گذاشت؟!!
8. از آنجا که مرکز حکومتی و قومی «هوری ها ، میتانی ها و اورارتوها» آذربایجان نبود، نویسنده نیازی به اینکه تاریخ آذربایجان را از زمان آنان «شروع کند و بنویسد» ندیده است.
با این صحبت ها چه چیزی را می خواهید به اثبات برسانید، گمانه زنی ها و نسبت دادن ترک به بخشی از مردم ایران از قول این و آن گرچه اشتباه محض است اما به نظر من
ایراد چندانی بر آن وارد نیست، به شرط این که پای نژاد پرستی و جداطلبی در میان نباشد ولی متاسفانه آنطور که از گفتارتان بر می آید، چنین است!، خیلی فشرده عرض
می کنم سلجوقیان ایرانی الاصل و مشوق ترویج زبان فارسی بوده اند و زبان فارسی را زبان رسمی دربار و کشور قرارداده بودند، به چرندیاتی که پان ترکیسم های مغرض و
جدائی طلب به هم بافته و می خواهند ساده باورانی چون من و شمارا فریب دهند توجهی نداشته باشید، اغوز ها هم ایرانی الاصل بوده اند، زبان ترکی را آنان هم پس از
سیطره ی متجاوزان ترکمانان زرد، فرا گرفته بودند. بگذریم، بالاخره این گونه بحث ها چه نتیجه ای برای شخص جنابعالی به بار آورده است؟ می خواهید بگوئید ترک تبار و اصالتاً
از تیره ی ترکمانان زرد پوست هستید؟ این هم از نظر بنده اشکالی ندارد، مغولان و ترکمانان و تیموریان و همه ی آنانی که روزگاری به قلمرو خاک ایران تجاوز کرده اند مربوط به
چند صد سال پیش است و چنانچه بازماندگانی هم داشته باشند به اخلاف و چندین پشت نوادگان بعدی با هزاران اختلاط قومیتی هیچ ربطی ندارد، هیچ کس ستمگری را به
ارث نمی برد و هیچ کس را بجای فرد دیگر محاکمه و محکوم نمی کنند،مهم این است که همه ی ما ایرانی هستیم و وطنمان را دوست می داریم و با پوست و گوشت و
استخوان، از وجب به وجب خاک میهنمان محافظت می کنیم و پوزه ی دشمنان کشور عزیزمان را به خاک می مالیم. ذات و فطرت همه ی انسانها یکی است، وجه تمایز انسان
ها نه به رنگِ پوست است و نه به نژاد و قوم و قبیله است و نه به زبان و گویش و لهجه های متفاوت است، و نه به جنسیت زن یا مرد بودن است، برتری و فضیلت همه ی
انسانهای روی کره ی زمین به انسانیت و انسان دوستی ی آنان است.
بنی آدم اعضای یکدیگرند ، .... که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار ، .... دگر عضو ها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی غمی ، .... نشاید که نامت نهند آدمی
بر فارسی به ترکی با لهجه های دیگر مانند ترکی قشقائی صحبت می کنند، نسبت ترک می دهند سخت در اشتباه هستند,
کاربر فضولی: شما اصلا با زبان ترکی آشنا هستید؟! قشقایی ها بر اساس فولکور و بایاتی هایشان معتقدند که اجدادشان از آذربایجان آمده اند. تفاوت ترکی آذربایجانی با قاشقایی چندان زیاد نیست. حتی با ترکی خراسانی هم تفاوت کمی داردیم. با ترکی همدان و رنجان چند تفاوت واژگانی داریم مثلا در همدان و زنجان به جای " چؤل " (آذربایجانی) از واژه ی " یاری " (بیرون) استفاده می کنند .
سهیلی اکبر: اساساً گویش ترکی آذری حدود سیصد سال
است رواج یافته و قبل از آن آذربایجانی ها مانند سایر هم وطنانشان به فارسی تکلم می کرده اند,
کاربر فضولی: از تاریخ طبری جلد یک ص 293 و تاریخ بلعمی و حمزه اصفهانی و ... در مورد حضور ترکان پیش از اسلام در ایران بگذریم و سکونت خانواده های ترک در آذربایجان در اثر شکست ایستمی خان از شاهان ساسانی و وجود امپراتوری ترک خزر همزمان در آنسوی ارس را هم نادیده بگریم ، بگو بینم آیا سلجوقیان ترک در آذربایجان حکومت کرده اند یا نه؟ آیا سلجوقیان به زبان ترکی صحبت می کردند یا نه؟ آیا آنان در ایران ساکن شدند یا نه ؟ در مورد ترکان غزنوی چه می گویی ؟ آیا آنان ساکن ایران شدند یا نه ؟ آیا آنان به زبان ترکی سخن می گفتند یا نه؟ آیا آنان از ایران خارج شدند ؟ ترکی اذربایجانی نیز در واقع زبان سلجوقیان و غزنویان و آق قویونلو و قره قویلونلو و صفوییه و افشاریان (ترک) و قاجار ترک زبان می باشد. پس چطور سابقه سیصد ساله می تراشی؟!
سهیلی اکبر:تاریخ آذربایجان جدای از تاریخ
ایران نمی باشد.
کاربرفضولی: وقتی آریایی ها در ایران نبودند ، بومیان آذربایجان ار گوتی ها گرفته تا مانناها ار خاک آذربایجان که جزئی از ایران است ، در مقابل حملات اورارتو و آشوریان دفاع می کردند.
م هم فارسی را زبان دوم خود می دانیم و دوست داریم همه زبان ترکی را . بهتر نیست شما هم زحمت بکشید و اندکی ترکی یاد بگیرید تا دوستانه باهم گپ بزنیم و حیدربابا و نسیمی و شعر صابر و ... را بخوانیم و لذت ببریم. ( درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آید).
در نیمه دوم از هزاره سوم قوم گوتی ها در کناره دریاچه ارومیه سکنا داشتند.
در بیست و سه سده پیش از میلاد گوتی ها به رهبری enridavazir (erridupizir) حاکم اکدی نارام سین (2236- 2200 ق.م) را شکست دادند و شهر سومری نیپور پیشروی کردند و در اینجا کتیبه ای به زبان اکدی برجا گذاشتند. حدود 100 سال بر بین النهرین حمکرانی کردند و بیست حاکم گوتی به سلطنت رسید. اما در زمان حمکرانی تیری کان tirikan (2109 ق.م) بیستومین شاه گوتی ؛ حاکم شهر اوروک utuxeqal، حکومت گوتی ها را سرنگون کرد.
بعدها در زمان آسارخادون آشوری از نام گوتی در کناره دریاچه ی ارومیه یاد شده است که بی شک بازماندگان طوایف دیگر گوتی در این منطقه بودند.
از زبان گوتی ، تنها نام اشخاص و پادشاهان باقی مانده است.
نارام سین در کیتبه خود از قبایل " لولوبی " نام می برد. لولوبی ها از ضعف پادشاهان بین النهرین بهره جسته و دامنه حکومت خود را از کناره ارومیه تا خلیخ فارس گسترده بودند.
از اقوام دیگری که در پهنه گسترده ای از آذربایجان تا شمال بین النهرین و سوریه حضور داشتند ، " هُورّی " ها بودند که تمدن " کور- ارس" به ایشان منسوب است.
هوری ها در میانه هزاره دوم پیش از میلاد دولت " میتانی " را بنیان گذاشتند. نام قدیم دریاچه ارومیه در برخی از منابع کهن matiana از نام میتانی ها گرفته شده است.
در اوایل هزاره نخست ، دولت هوری از هم پاشیده بود و در بخش های پراکنده و کوچک حاکمیت داشت.
در اوایل هزاره اول پیش از میلاد سرزمین واقع در بخش جنوبی دریاچه ارومیه با نام zamua شناخته شد که ظاهرا از نام یکی از قبایل لولوبی گرفته شده بود.
با توجه به کتیبه های آشوری و تحلیل اسامی و نام ها برخی ورود آریایی ها به ایران را از راه قفقاز و در سده نهم و هشتم قبل از میلاد دانسته اند. استفاده از ارابه و اسب به آنان برتری نظامی داده و سبب تحکیم قدرتشان شده است. برخی واژه ی " پارسوا " را نشانه ی حاکمیت پارس ها در کناره ارومیه می دانند ، اما دیاکونوف روسی این واژه را غیرازنام قوم پارس و برگرفته از زبان مادی به معنای " کناره ، گوشه ، کنج ، دوردست" می داند و این واژه را نام بخشی از سرزمین zamua می داند. دیاکونوف معتقد است که در منابع آشوری در این دوره نام های پارسی اشخاص و قبایل وجود ندارد.
در کتیبه ی آسارخادون آشوری (680-669 ق.م) از سکنی گزیدن سکاهای مهاجم ( skif) در ایالت تحت حکومت مانناها سخن گفته شده است. دیاکونوف سکونتگاه آنان را کناره ی ارس می داند.
ماننا با سکاها بر علیه آشوری ها متحد شدند و از نیروی جنگی هم کمک گرفتند. مانناها دوستان سکاها بودند. اما بنا به نوشته هرودت ؛ کیاکسار مادی به حکومت 28 ساله سکاها پایان داد.
تا مدتها بعد از روی کار آمدن دولت ماد ، ماننا ها همچنان صاحب قدرت بودند و قلاع و استحکامات نظامی شهرها را در اختیار داشتند و مادها تنها در گوشه و کنار سکنی داشتند.
در هزاره نخست پیش از میلاد ، سرزمین های کوچکی در اطراف دریاچه ارومیه و سمت جنوب و شرق آن بنام های zamua , gilzan , allabria , messi , manna , parsua , uishdish , gizilbunda , andia , zikertu , sanqibutu , puluadi وجود داشت که همواره مورد یورش حکومت اورارتو و آشور قرار داشت. در اوایل سده هشتم پیش از میلاد ماننا در راس همه قرار گرفت و دولت ماننا را بنیان گذاشت. دولت ماننا به تصرف سرزمین های مجاور پرداخت و با دولت آشور درگیر شد و سپس رقیب سرسختی برای دولت اورارتو شد.
متاسفانه آگاهی ما از این سرزمین ها و دولت ها از راه سنگ نوشته های آشوری و اورارتویی است که بعد از پیشروی خود و تخریب روستاها و قلعه ها و کشتار مردمان از خود یادمان های سنگی و کتیبه برجا گذاشته اند. البته امروزه در سایه تحقیقات باستان شناسی بخشی از فرهنگ و زندگی مردمان کناره ارومیه بر ما آشکار شده است.
در سنگ نوشته سارگون دوم آشوری (722-705 ق.م) به سال 714 ق.م نوشته نسبتا جامعی در مورد رویداد های دولت ماننا وجود دارد.
بنا به نوشته دیاکونوف روسی ، شورای ریش سفیدان قدرت شاهان ماننا را محدود می کرد.
بر اساس نتایج به دست آمده از تپه حسنلوی ارومیه ، مانناها دارای قد متوسط مردان 168 سانتی متر و زنان 159 سانتی متر بودند. آنان دارای بینی پهن ، چشمان جدا ازهم ، ریش کوتاه و موی سر بلندی که روی شانه هایش ریخته بود ، تصویر شده اند.
منبع :سوْلماز قاشقای ؛ ماننا دولتی ؛ باکو 1993
[/quote]
1. در قانون اساسی ج.ا. ایران چیزی به نام حق «تدریس زبان مادری» وجود ندارد تا تحقق یا عدم تحقق آن را از دولت مطالبه کرد! نص صریح اصل 15 قانون اساسی بر آن است که «استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است». در این اصل نه به تدریس زبانهای محلی در مدارس اشاره شده است و نه به وظیفهی دولت در این خصوص!
2. با پوزش از اعضای محترم سایت، گفتار نقل شدهی «میکرولب» تأیید و تبلیغ صریح تجزیهطلبی است.
3. ایران کشوری است با هویتِ ملی واحد و در محدودهی مرزهای آن، صدها سال است ملت و ملیت واحد ایرانی زندگی میکنند. چنانکه معلوم و معروف است، ایدهیِ استالینی ِ چندملیتی بودن ایران را برای نخستین بار کنگره دوم حزب کمونیست ایران در دههی سی در کشور اشاعه داد و از آن روز تاکنون ملعبهای در دست گروههای عنادگر قومتراش برای ازهمبیگانه جلوه دادن ایرانیان و نفاقافکنی میان آنان و تجزیهی خاک ایران بوده است. تقسیمبندی ایرانیان به فارس و ترک و امثال آن و مانور دادن روی اصطلاحات نوساختهای چون قوم و قومیت رهاورد شوم اروپاییان در یکی دو سدهی اخیر برای نفاقافکنی میان ایرانیان و فروپاشاندن قدرت و وحدت آنان بوده است وگرنه تا پیش از این تاریخ کی و کجا ایرانیان یکدل و یگانه به ترک و فارس و... تقسیمبندی و نامگذاری میشدند؟!
اختلاف لهجه ملیّت نزاید بهر کس / ملّتی با یک زبان، کمتر به یاد آرد زمان // گر بدین منطق تو را گفتند: ایرانی نهای / صبح را خوانند شام و آسمان را ریسمان. (شهریار تبریزی)
-------------------------------------------------------------------------------------------
«پارسیان قومی بودند که قلمروشان دیار جبل بود از ماهات و غیره و آذربایجان تا مجاور ارمینیه و اران و بیلقان تا دربند، و ری و طبرستان و مسقط و شابران و گرگان و ابرشهر - که نیشابور است - و هرات و مرو و دیگر ولایتهای خراسان و سیستان و کرمان و فارس و اهواز با دیگر سرزمین عجمان که در وقت حاضر به این ولایتها پیوسته است، همهی این ولایتها یک مملکت بود، پادشاهش یکی بود و زبانش یکی بود، فقط در بعضی کلمات تفاوت داشتند ... چون پهلوی و دری و آذری و دیگر زبانهای پارسی» (ابوالحسن علی بن حسین مسعودی؛ التنبیه و الاشراف؛ ترجمهی ابوالقاسم پاینده؛ تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، 1381، صص 74-73)
«زبان مردم این هشت اقلیم (ایران) عجمی است، برخی از آنها دری و دیگران پیچیدهترند. همگی آنها فارسی نامیده میشوند.» (ابوعبدالله مقدسی؛ احسن التقاسیم؛ ترجمهی علینقی منزوی؛ تهران: انتشارات کومش، 1385، ص 377)
بر فارسی به ترکی با لهجه های دیگر مانند ترکی قشقائی صحبت می کنند، نسبت ترک می دهند سخت در اشتباه هستند, اساساً گویش ترکی آذری حدود سیصد سال
است رواج یافته و قبل از آن آذربایجانی ها مانند سایر هم وطنانشان به فارسی تکلم می کرده اند, وجود واژه های فارسی در ترکی و ترکی در فارسی یکی از شواهد بر این
موضوع می باشد, کتاب پیش رو مبین حقایق بسیار مهمی است که اگر دوستان همت کنند و آنرا مطالعه فرمایند حد اقل متوجه خواهند شد که تاریخ آذربایجان جدای از تاریخ
ایران نمی باشد, تردیدی وجود ندارد یکی از صاحبان اصلی ی زبان شیرین فارسی هم مردم آذربایجان هستند که برای پاسداری از زبان فارسی، تلاش بی حدی از خود نشان
داده اند، بیشتر شعرا و دانشمندان آذری که تعدادشان بی شمار است مخصوصاً به منظور حفظ زبان فارسی, تقریباً همه ی آثار بجامانده ی خود را به زبان فارسی نوشته اند،
تکلم به زبان ترکی هنر و هنرمندانه است بویژه زمانی که می بینیم و می شنویم علاوه بر ترکی به زبان فارسی تسلط کامل دارند و حتی بهتر از کسانی که ترکی نمی دانند،
فارسی صحبت می کنند، علاوه بر آن تاریخ گواهی می دهد, در حفظ و حراست از وطن آباء و اجدادیشان ایران، الحق با تمام وجود فداکاری نموده اند و بیشترین سهم را در
مبارزات آزادی خواهانه, در کشور داشته اند، مانند زین العابدین مراغه ای, میرزافتحعلی آخوند زاده, میرزا عبدالرحیم تبریزی, ستار خان و شیخ محمد خیابانی فرزند غیور حاج
عبدالحمید خامنهای, و مهم تر از همه ی اینها در کشور داری و امر سیاست در تمامی ی ادوار تاریخ, بزرگترین سهم را داشته و دارند, یکی از دوستان گرامی که نوشته بود ترک
و لر و فارس و عرب و مازندرانی و گیلانی و کرد و بلوچ و همه اقوام دیگر ساکن در ایران, همه هموطنان عزیز ایرانی ی ما هستند، واقعیت را نوشته بود,البته بنده آن را واضح تر
بیان می کنم و عرض می کنم؛ همه ایرانی الاصل هستند و فقط گویش های آنان متفاوت است و همه از یک رگ و ریشه و خویشان و نزدیکان یکدیگر هستند, همه در آبادانی
کشور عزیزمان شریک بوده و هستنند و حفظ دین و دفاع از حقوق فردی و اجتماعی و همه ی آداب و سنن مشترک ایرانی و تمامیت ارضی کشور وظیفه ی فرد فرد همه ی
ایرانیان است.
نمی خواهد برود ... داد می زند که نگذارند برود حتی شده در ناخودآگاه...
ممنون بابت کتاب، چنانچه مقدور است، جلدهای دیگر را هم آپلود بفرمایید. با تشکر
جناب این قومیت ها نیستن که اتش زیر خاکسترن این شما هستین که موذیانه سعی داری آتش زیر خاکستر درست کنی
اگه حرف امثال تو خریدار داشت تا حالا باید ایران هم تجزیه می شد. کاری که الان بعضی ها به اسم .... دارن روش تبلیغ می کنن اما نمی دونن که با چه مردمی روبرو هستن . با این همه ایران یکپارچه باقی می مونه. اگه هم باور نداری کمی صبر کن و لطفا این حرف های نسل کشی احمقانه تو برو همون جا بزن که خریدار داشته باشه و صورت مسئله هم پاک نشه
درود بر آذربایجان ، کردستان و همه قومیت هایی که با زبان و لهجه های متفات ، ایرانی یکپارچه و متحد رو تشکیل می دن
[/quote]
جناب میکرولب نظرشون صریح و آشکار بیان کردن این قابل ستایشه آیا بهتر نبود به جای سخنان کنایه آمیز جوابی منطقی می دادید.