آذربایجان در سیر تاریخ ایران از آغاز تا اسلام - جلد 1
نویسنده:
رحیم رئیس نیا
امتیاز دهید
.
معرفى اجمالی کتاب:
«آذربایجان در سیر تاریخ ایران»، کتابى است به زبان فارسى که به بررسى تاریخ آذربایجان در زمینه و جریان تاریخ ایران، طى دو مرحله مىپردازد: مرحله اول از آغاز تا اسلام. مرحله دوم در دوره ظهور و توسعه اسلام.
کتاب در سه جلد به شرح ذیل تنظیم شده است: جلد اول و دوم که به بررسى تاریخ این سرزمین از آغاز تا اسلام اختصاص یافته، داراى پیشگفتارى به قلم مولف و پنج فصل است. جلد سوم، به بررسى تاریخ آذربایجان در دوره ظهور و توسعه اسلام اختصاص یافته و داراى پیشگفتارى به قلم مولف و بیست فصل است.
عناوین فصول مختلف این مجلد بدین شرح است:
1-عربستان و برآمدن اعراب 2-دولت شهرها و دولتهاى خود ویژه 3- مناسبات با ایران 4-در آستانه ظهور 5-ظهور اسلام 6-خلیفه اول 7-علل شکست و عوامل پیروزى 8-منبعشناسى فتوح 9-از فتوح اولیه تا فتح الفتوح 10-فتح آذربایجان 11-فتوح آن سوى ارس 12-عمر 13-عثمان 14-کوفه و حکام آن 15-فتح مجدد آذربایجان 16-حکام آذربایجان 17-ادامه لشکرکشى در آن سوى ارس 18-خلافت حضرت على(ع) 19-حکام آذربایجان 20-مزارهاى منتسب به صحابه در آذربایجان.
بیشتر
معرفى اجمالی کتاب:
«آذربایجان در سیر تاریخ ایران»، کتابى است به زبان فارسى که به بررسى تاریخ آذربایجان در زمینه و جریان تاریخ ایران، طى دو مرحله مىپردازد: مرحله اول از آغاز تا اسلام. مرحله دوم در دوره ظهور و توسعه اسلام.
کتاب در سه جلد به شرح ذیل تنظیم شده است: جلد اول و دوم که به بررسى تاریخ این سرزمین از آغاز تا اسلام اختصاص یافته، داراى پیشگفتارى به قلم مولف و پنج فصل است. جلد سوم، به بررسى تاریخ آذربایجان در دوره ظهور و توسعه اسلام اختصاص یافته و داراى پیشگفتارى به قلم مولف و بیست فصل است.
عناوین فصول مختلف این مجلد بدین شرح است:
1-عربستان و برآمدن اعراب 2-دولت شهرها و دولتهاى خود ویژه 3- مناسبات با ایران 4-در آستانه ظهور 5-ظهور اسلام 6-خلیفه اول 7-علل شکست و عوامل پیروزى 8-منبعشناسى فتوح 9-از فتوح اولیه تا فتح الفتوح 10-فتح آذربایجان 11-فتوح آن سوى ارس 12-عمر 13-عثمان 14-کوفه و حکام آن 15-فتح مجدد آذربایجان 16-حکام آذربایجان 17-ادامه لشکرکشى در آن سوى ارس 18-خلافت حضرت على(ع) 19-حکام آذربایجان 20-مزارهاى منتسب به صحابه در آذربایجان.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی آذربایجان در سیر تاریخ ایران از آغاز تا اسلام - جلد 1
همچنان كه در بالا ميبينيم حقيقت بسيار متفاوت از تاريخ بلغوريك جاعلان و عقده سرايان است .
حالا بعضی ها میخواهند خودشان را به تاریخ جعلی بچسبانند . البته روی این مسئله بسیار کار شده و کاملا برنامه ریزی شده است . کسانی که تاریخ را برای اینها جعل کردند خوب میدانستند چه کار میخواهند بکنند . گول زدن ایرانیان که همیشه خود را سرتر و برتر از سایرین میپندارند، جز با ساختن یک تاریخ باشکوه جعلی برای انان چیز دیگری نمیتواند باشد .
+
عقده ترک ستیزان به راحتی خاموش نمیشود اما به امید خدا هیچ وقت اجازه نخواهیم داد پان جعلها ، اوهام و خیالات خود را بر این مملکت تحمیل کنند .
اقتضای جنگ کشتن و کشته شدن و ویرانیست و قضیه از دیدگاه غالب و مغلوب بسیار متفاوت است .حالا کسانی که حمله ترکان غیور را وحشی گری میخوانند و حملات شخصیتهای خیالی خودشان را ازادسازی و فتح مهربانانه .فقط عقده ترک ستیزی خودشان را نشان میدهند . اوهام پرستان خیلی سعی میکنند القا کنند که شخصیتهای انان با مهربانی ملل همسایه را مغلوب کردند اما واقعیت این است که چهره جنگ همیشه خونین است .
جالب است که وحشیانی که حتی به خودشان رحم نکردند ( جنایت پوریم ذکر شده در تورات ) و به سایر ملل نیز رحم نکردند . ویرانی و وقفه هزار ساله در تاریخ بشریت بوجود اوردند را تقدیس میکنند .
+
ترك مسلمان ايراني . در مورد اين سه مقوله هيچ وقت عقب نشيني نميكنيم .1 ترك بودنمان 2 مسلمان بودنمان 3 ايراني بودنمان
و ايران نيز هيچوقت مساوي ارياي جعلي نبوده و نخواهد بود .
در کتیبه سارگن دوم از محلی به نام( اوش قایا )به ترکی یعنی سه کوه یا سه تپه نام برده شدهبا توجه به توضیحاتش دقیقا اسکوی کنونی است .
پرفسور خودیف در کتاب زبان ادبی اذر بایجان بارها به وجود اقوام ترک بومی در سرزمین اذربایجان تاکید کرده است .
دیاکونوف روسی در کتاب تاریخ ماد نوشته که محققین به این نتیجه رسیدند که اقوام التای –پرو ترک در هزاره های 3-1پیش از میلاد در اطراف دریاچه ی ارومیه سکونت داشته اند.
ژ –اوپر( 1825 – 1905م) زبان سومری جزء زبانهای التای (ترکی) است . فریتز هومل (1854-1936 م) سومرشناس المانی ثابت کرد سومریان و ترکان قومهای مشترک هستند . وبا برابر هم نهادن 350 واژه سومری و ترکی انها را به راحتی معنی کرد .
پروفسور ارگین .گفته وقتی دیوان لغات کاشغری را در یک طرف و کتیبه های سومری را در یک طرف قرار دادم در کتیبه ها ی سومری غیر از زبان ترکی ندیدم
روایت وهب ابن منبه در کتاب التیجان چاپ حیدر اباد چنین است که روزی معاویه قبل از لشکر کشی به اذر بایجان از مشاورش عبید بن ساریه پرسید که "اذربایجان چیست؟ " عبید در پاسخ گفت که اینجا از قدیم کشور ترکان است .
موسی کالانکایئو در کتاب خود گفته که کشیش مسیحی برای تبلیغ دین خود در قرن ششم میلادی (سال 520 میلادی ) در اران اذربایجان به ترکی صحبت میکرد.
trita: آیا من به فارسی ننوشته بودم یا تو فارسی خواندن نمیدانی؟ استرابو و پلوتارک تصریح کردهاند که رود «ارس» مرز میان «آذربایجان / ماد» و «ارمنستان» بوده است. یعنی (این «یعنی» خیلی واضح است. واقعاً متوجه نشدی؟!) سرزمینهای جنوبی ارس «ماد/ آذربایجان» و شمال آن «ارمنستان» بوده است؛ چرا که ارس رودی شرقی - غربی است و صفحات واقع در دو سوی آن، شمالی و جنوبی میشود!!! (برای تفهیم بهتر به یک نقشهی جغرافیایی رجوع کن.) کی میخواهی اسناد تاریخی و جغرافیایی آذربایجان نام داشتن شمال ارس را نشانمان دهی؟
فضولی: اگر بر شمال ارس حکومت می کردند ، این منطقه در زمان آنان چه نامیده شده؟
trita: یعنی هنوز ادعا میکنی که هخامنشیان و مادها بر شمال ارس حکومت نمیکردند؟! در متون هخامنشیان از این خطه با نام ارمنیا (ارمنستان) یاد شده است. (برای آگاهی بیشتر به کتابهای مرتبطی که البته چاپ باکو نباشند مراجعه کن.)
فضولی: تو نوشته ای که وجود قبایل ترک موجب تغییر جمعیت آن منطقه نشد. پس چرا دم از کشتار و قتل عام بوسیله ترکان می زنی؟
زبان خاندان ترک سلجوقی و غزنوی و ... تماما فارسی نیست مثلا الب ارسلان ( آلپ : دلاور / آرسلان : شیر در کل به معنای شیر دلاور) ؛ آلپ تگین ( آلپ : دلاور، یَل / تیگین: شاهزاده) ؛ سبکتگین ( سو: سپاه / بگ : امیر / تیگین: شاهزاده) ، طُغرل ؛ سنجر ؛ واژه اتابک ( آتا: پدر / بگ: امیر) تَکش ، جلال الدین مَنکو برتی ( منگو : جاوید از اسما الله در ترکی / برتی: داد در کل به معنای خدا داد) و .... که همگی ترکی هستند. چون پادشاهان سلجوقی و غزنوی خود را حاکم بزرگ می دانستند به زبان خاصی تعصب نداشتند و فقط در فکر حکومت خود بودند نه مخالفت با زبان عربی و فارسی و ...
trita: برای هزارمین بار برایت مینویسم (شیخ جان! تا کی میخواهی تجاهل کنی؟) من از چیزی دم نمیزنم بلکه برگ برگ تاریخ ایران گواه کشتار فجیع ایرانیان مظلوم به دست اغوزهای درنده و بدوی است. این کشتارها و ویرانگریهای چادرنشینانی که مدام از ناحیهای به ناحیهی دیگر رانده میشدند چرا باید منجر به تغییر بافت جمعیتی ایران شود؟! این چه نوع استدلالی است؟!
پس به اعتقاد تو «چون پادشاهان سلجوقی و غزنوی خود را حاکم بزرگ می دانستند به زبان خاصی تعصب نداشتن»! خودت از این کلام خندهات نمیگیرد؟ اینکه شماری از حاکمان سلجوقی نامهای ترکی داشتهاند (البته تجزیهی نامهای طغرل و سنجر و تکش را ننوشته بودی!) چه چیزی را ثابت میکند؟ بسیاری از آنان نیز نام عربی داشتهاند. سلجوقیان روم نیز نامهای ناب ایرانیای چون کیخسرو و کیکاووس داشتهاند. خب که چی؟ آن چه روشن است این است که حاکمان حتی ترکزبان ایران با توجه به پشتوانهها و پیشینههای فرهنگی و دولتی و علمی زبانهای عربی و به ویژه فارسی این زبانها را نیک آموختند و در همه جا به کار بردند و نه زبان ایل و طایفهی خود را.
[/quote]
. نام سرزمینهای شمالی ارس «اران» است و نه «آران»! تو به اعتبار کدام سند تاریخی و متن ادبی مدعی هستی که نام تاریخی این سرزمین (اران) ترکی است
فضولی: در مورد نام اران سند تاریخی نشان ندادی و بنام ارمنیه اشاره کردی و خودت می دانی که سرزمین ارمنیه غیر از آذربایجان است.
تریتا:3. بحث ما بر سر نام سرزمینهای شمالی رود ارس است. چرا خلط مبحث میکنی! در زمان مادها و هخامنشیان به بخش شمال غربی ایران «آذربایجان» گفته نمیشد! این را نمیدانستی؟ به باور تو چون در آن زمان چنین نامی وجود نداشته پس مادها و هخامنشیان بر شمال ارس حاکمیت نداشتهاند؟! این دیگر چه نوع استدلال و استنتاجی است؟!
فضولی: اگر بر شمال ارس حکومت می کردند ، این منطقه در زمان آنان چه نامیده شده؟
تریتا:6. «سلجوقیان و غزنویان و آق قویونلو و قره قویلونلو و صفوییه و افشاریان و قاجار» همگی در حد نهایت خود متشکل از یک ایل بودند و سیطرهی آنان بر هر گوشه از ایران چون برابر با مهاجرتی انبوه نبود و تنها در حد حضور سران حکومتی و نظامی در منطقهی تحت فرمانشان بود، هرگز موجب تغییر بافت جمعیتی آن منطقه نگردید. در میان این خاندانهای ترکتبار حاکم بر ایران نیز، چنانکه تاریخ گواه است، زبان فارسی زبان رسمی و داخلی و خارجی آنان بود.
فضولی: تو نوشته ای که وجود قبایل ترک موجب تغییر جمعیت آن منطقه نشد. پس چرا دم از کشتار و قتل عام بوسیله ترکان می زنی؟
زبان خاندان ترک سلجوقی و غزنوی و ... تماما فارسی نیست مثلا الب ارسلان ( آلپ : دلاور / آرسلان : شیر در کل به معنای شیر دلاور) ؛ آلپ تگین ( آلپ : دلاور، یَل / تیگین: شاهزاده) ؛ سبکتگین ( سو: سپاه / بگ : امیر / تیگین: شاهزاده) ، طُغرل ؛ سنجر ؛ واژه اتابک ( آتا: پدر / بگ: امیر) تَکش ، جلال الدین مَنکو برتی ( منگو : جاوید از اسما الله در ترکی / برتی: داد در کل به معنای خدا داد) و .... که همگی ترکی هستند.
چون پادشاهان سلجوقی و غزنوی خود را حاکم بزرگ می دانستند به زبان خاصی تعصب نداشتند و فقط در فکر حکومت خود بودند نه مخالفت با زبان عربی و فارسی و ...
[quote='fuzuli']اصلا معنای اران را می دانی؟ در کدام کتاب تاریخی در دوره گذشته و حال به آذربایجان " آران " گفته شده است. آران در ترکی به معنای منطقه گرمسیر است و قشلاق عشایر شمرده می شود و ربطی به آذربایجان و خوزستان و افغانستان ندارد . ریرا به هر نقطه گرمسیر و خوش آب و هوا در زمستان در ترکی آذربایجانی " آران " گفته می شود. منطقه کناره رود ارس و موقان (مغان) نیز جرء مناطق خوش آب و هوا در زمستان (قشلاق) است و بیشتر عشایر آذربایجان دامهای خود را در زمستان به کناره ارس می برند. [/quote]
1. من از تو میپرسم، در کدام «سند تاریخی و متن جغرافیایی پیش و پس از اسلام» به «اران» آذربایجان اطلاق شده است؟
تبصره الف: منظور از «سند تاریخی و متن جغرافیایی» کتابهای چاپ باکو نیست.
تبصره ب: نام و مشخصات کتابشناختی «اسناد تاریخی و متون جغرافیایی» مورد استناد باید به طور دقیق ذکر شود.
2. نام سرزمینهای شمالی ارس «اران» است و نه «آران»! تو به اعتبار کدام سند تاریخی و متن ادبی مدعی هستی که نام تاریخی این سرزمین (اران) ترکی است در حالی که اساساً نمیتوانی رواج زبان ترکی را در منطقهی مذکور و در دوران مورد بحث اثبات کنی؟!
[quote='fuzuli']اصلا وقتی در تاریخ از آذربایجان کهن سخن به میان می آید آنسوی ارس و اینسوی ارس داشته است؟ مثلا بگویم که آتورپاتگان ( حاکم آذربایجان در دوره اسکندر) فرمانروای اینسوی ارس بوده است و مادها و هخامنشیان بر اینسوی ارس حکومت داشته اند ؛ چون آنسوی ارس به قول برخی ها اران است ، حکومت نداشته اند). یک سند از دوران ماد یا هخامنشی ، اشکانی یا ساسانی نشان بده که آنسوی ازس را ارّان نامیده باشند.[/quote]
3. بحث ما بر سر نام سرزمینهای شمالی رود ارس است. چرا خلط مبحث میکنی! در زمان مادها و هخامنشیان به بخش شمال غربی ایران «آذربایجان» گفته نمیشد! این را نمیدانستی؟ به باور تو چون در آن زمان چنین نامی وجود نداشته پس مادها و هخامنشیان بر شمال ارس حاکمیت نداشتهاند؟! این دیگر چه نوع استدلال و استنتاجی است؟!
از زمانی که نام آتورپاتکان در دوران سلوکی بر این خطه نهاده شد، این نام به سرزمینهای جنوبی ارس اطلاق میشد و شمال آن نه «آذربایجان» خوانده میشد و نه «ماد». این هم دو سند تاریخی و جغرافیایی از همان دوران:
«ارس مرز میان آتورپاتِنه (آذربایجان) و ارمنیا را تشکیل میدهد.» (استرابو؛ جغرافیا؛ کتاب 11، فصل 13، بند 3 +)
«رود ارس، ماد و ارمنیا را از هم جدا میکند.» (پلوتارک؛ زندگانی آنتونی؛ بند 49 +)
نکته: نام فرماندار بخش شمال غربی ایران «آتورپات» بوده است و نه - به نوشتهی تو - آتورپاتکان، که نامی جغرافیایی است!
نتیجهگیری: از مطالعهی کتابهای چاب باکو چیزی عاید انسان نمیشود و حقیقتی بر او منکشف نمیگردد.
فضولی: اصلا معنای اران را می دانی؟ در کدام کتاب تاریخی در دوره گذشته و حال به آذربایجان " آران " گفته شده است.
آران در ترکی به معنای منطقه گرمسیر است و قشلاق عشایر شمرده می شود و ربطی به آذربایجان و خوزستان و افغانستان ندارد . ریرا به هر نقطه گرمسیر و خوش آب و هوا در زمستان در ترکی آذربایجانی " آران " گفته می شود. منطقه کناره رود ارس و موقان (مغان) نیز جرء مناطق خوش آب و هوا در زمستان (قشلاق) است و بیشتر عشایر آذربایجان دامهای خود را در زمستان به کناره ارس می برند.
اصلا وقتی در تاریخ از آذربایجان کهن سخن به میان می آید آنسوی ارس و اینسوی ارس داشته است؟ مثلا بگویم که آتورپاتگان ( حاکم آذربایجان در دوره اسکندر) فرمانروای اینسوی ارس بوده است و مادها و هخامنشیان بر اینسوی ارس حکومت داشته اند ؛ چون آنسوی ارس به قول برخی ها اران است ، حکومت نداشته اند).
یک سند از دوران ماد یا هخامنشی ، اشکانی یا ساسانی نشان بده که آنسوی ازس را ارّان نامیده باشند.
خرتوخر : اینقدر خطرات هست که خطر تجزیه در آن گم است .
- شیخ جوان، کلاً در باغ نیستی! اسطوره، اسطوره است و تاریخ، تاریخ و این قاعده نیازی به رد یا تأیید من ندارد! اینکه تو فرق اسطوره و تاریخ را نمیدانی، مشکل من نیست! به کمی مطالعه نیاز دارد. (با کاربرد این ادبیات، سعی نکن که این بحث علمی را به سمت کل کل کردن پیش ببری.)
فضولی: کاسه و کوزه ها پیش تو چکار می کند، محل کاسه و کوزه شکسته موزه است نه پیش تو.
شیخ جوان، چه میگویی؟! مگر گفتهام که من موزهام؟!!! شما بفرما آثار فیزیکی و مادّی حضور فرضی ترکان ایستمیخان را از کجای آذربایجان یافته و در کدام موزه نگهداری میکنند؟ اگر چنین مردمانی در آذربایجان وجود داشتهاند، نباید که مانند ارواح نامرئی بوده باشند! باید در کاسهای نان ترید کرده، در کوزهای آب نوشیده، بر لوحهای خرج و مخارج خود را نوشته و در گورگاهی مردگانشان را چال کرده باشند. اگر تو از وجود و یافته شدن چنین آثاری اطلاع داری، ما را نیز بیخبر مگذار!
فضولی: پس به کجا ربط دارد؟ می توانی محل حکومت و محدود قدرت امپراتوری خزر را مشخص کنی؟
- به «اران» (قفقاز شمالی) ربط دارد و نه آذربایجان. آذربایجان نام نداشتن سرزمینهای شمال ارس تا پیش از 1918 م. حقیقتی است معروف و معلوم - بلکه اظهر من الشمس. امیدوارم سعی نکنی به این حربهی سوخته متوسل شوی!
فضولی: در مورد ایلات ترک باید به کتاب هزارساله دیوان لغات الترک محمود و کاشغری مراجعه کنید. یعنی تزکانی که ماورالنهر و خراسان بزرگ و ازبکستان و ترکمنستان و قفقاز و ترکیه و .... را در اختیار داشتند فقط یک ایل بودند و جمعیت انگشت شمار ؟!
- کتاب «هزارساله» دیوان لغات ترک چیزی دربارهی اسکان میلیونی و فرضی تیرههای چادرنشین ترک در ایران ندارد. نمیدانم چرا - بیمناسبت - نام آن را به میان آوردهای! ترکمانانی که بر «ایران» حاکمیت داشتند در حد ایل و متشکل از شماری جنگسالار بودند و نه جمعیتی میلیونی که در اقصی نقاط ایران جایگیر شده و بافت جمعیتی آن را تغییر داده باشند. هیچ سند تاریخی معتبری گویا و گواه خلاف این نیست. آیا سلطهی بریتانیا بر هندوستان برابر استقرار میلیونی انگلیسیها در این کشور بود یا نتیجهی حضور گروهی دولتمرد و نظامی؟!
فضولی: مگر خودت دائما از قتل و کشتار اغور در کرمان و خراسان و آذربایجان شیون نمی کنی؟ سلجوقیان و غونویان و ترکمنان حتما با خانواده آمدند و زبانشان شان هم ترکی بود. البته هچگاه ترکان زبان خود را بر جایی تحمیل نکردند . گواه آن حکومت عثمانی است که بر عراقو لبنان و سوریه و فلسطین و مصر و اردن و افریقای شمالی و بخش بزرگی از از اروپا حکومت کرد ، اما زبان آنان را تغییر نداد.
- برگ برگ تاریخ ایران گواه قتل عام ایرانیان مظلوم به دست اغوزهای درنده است و بر چنین جنایت عظیم و شنیعی باید که گریست. کسی که بر کشتار نیاکانش تأسف نخورد و خونش از این ظلم به جوش نیاید، سزاوار اطلاق نام «ایرانی» نیست. فرمانروایی خاندانهای غزنوی و سلجوقی بر ایران، اسکان میلیونی ترکمانان را در هیچ کجای «ایران» به همراه نداشت. رد این حقیقت با بیان «حتماً» و «فرضاً» ممکن نیست و نیازمند ارائهی اسناد تاریخی یا آثار باستانشناختی است. اینکه ترکان زبان خود را برجایی تحمیل نکردند از آن روست که زبانشان باوجود همهی امتیازات خود، توان و پشتوانهی بسنده را برای جانشینی زبانهای فارسی و عربی در حوزههای فرهنگی و علمی و دولتی نداشت.
اینکه با تحقییر بگوییم زرد پوستان چه معنایی دارد.
یعنی بر این اساس مردم آذربایجان و ترکیه که صورتهای سفید تری نسبت به مردم دیگر نواحی ایران دارند باید دلیل کنیم که برترند
و چون مردم مثلا استان فارس رنگ تیره تری نسبت به آذربایجانی ها دارند پست ترند
یا مردم اروپا نسبت به ما برترند بخاطر رنگ سفیدشان؟
این سخنان خجالت آور است و نشان دهنده ذهن بیمار برخی افراد است.
مگر الان مردم افغانستان و تاجیکستان که زرد پوست هستند فارسی تکلم می کنند باید به آنها توهین کرد
همانطور که شمال افغانستان نیز ترک زبان هستند که هیچ عیبی ندارد.
اگر منطقه ای عقب افتاده باشد یا پیشرفته به خود انها ربط دارد نه به زبان آنها
احترام به زبان دیگران احترام به زبان خودشان است
من به برخی افراد فارس زبان و ترک زبان که دایم وقت و زندگی خود را گذاشته اند و به زبان ترکی و فارسی اهانت می کنند توصیه می کنم بجای این اعمال بیهوده بروند و کمی به زبان خود احترام بگذارند و مطالعه کنند تا زبان خود را بصورت علمی بیاموزند
كتابهاي مربوط به ادبيات ترك و فارس جز كم فروشترين كتابها در ايران است !!!!
متاسفانه من خود شاهد بودم در ایران کسانیکه در زمینه ادبیات فارسی و فرهنگ و تاریخ ایران در دانشگاه درس می خوانند توسط همین مردم به تمسخر گرفته میشوند و می گویند که این هم شد رشته
میشه باهاش کار کرد نون داره. بیکار بودی رفتی تو این رشته اصلا به چه دردی میخوره؟؟؟ و اکثر مفاخر این رشته ها در گمنامی به سر می برند.
کدام یک از این افراد اینجا نظر داده اند چه ترک و چه فارس در زمینه زبان و ادبیات خود حاضرند در دانشگاه تحصیل کنند.
اکثر کسانیکه دایم به ادبیات فارس و ترک خود افتخار میکنند توانایی ترجمه یک سطر فارسی و ترکی اصیل را ندارند حتی یکی از این افراد حاضر نیست وقت خود را در تحصیل علم ادبیات و فرهنگ بگذارد چون در آن پولی نیست و فقط شعار دادن برایشان لذت بخش است.
اندرزی به پهلوی و تركي باستان تقدیم به این افراد :
آنی دوش آگاهی ویابان که خو-ویشتن رآی زور درآ-یه ند اوش آهوگ پد خو-ویش وتتر چه از ا-خو-ویشکاریه دوشنام از درآ-ئیدن ننگی وتتر-زیویشنیه خو-ویشتن خو-ود کوند اوبستگ اود دوسرو اود دوشچشم بی بو-اد پد خو-ویش ابآیست بو-اند ایراختگ
t(ä)ŋrim ägsūklūg yazuqluγ biz ōtägči birimčibiz todunčsuz uwutsuz suq yäk ūčūn saqinčin sōzin qilinčin ymä kōzin kōrrūp qulqaqin äšidip tilin sōzläp älgin sunup ädaqin yōrip ūrkä ūzūksūz ämgätibiz biš t(ä)ŋri yaruqin quruγ
فضولی: یعنی هرکس ، گفته های تورا تایید نکند و مطابق میلت نباشد ، افسانه گفته است؟!
تریتا:3. «سکونت خانواده های ترک در آذربایجان در اثر شکست ایستمی خان» گواه معتبر تاریخی ندارد و تاکنون حتی یک کاسه شکسته متعلق به چنین اقوامی - که فرهنگ مادّی خاص خود را داشتند - از خاک آذربایجان به دست نیامده و مشاهده نشده است!
فضولی: کاسه و کوزه ها پیش تو چکار می کند، محل کاسه و کوزه شکسته موزه است نه پیش تو.
تریتا:4. سیطرهی ترکان یهودی خزر بر شمال ارس ربطی به آذربایجان ندارد.
فضولی: پس به کجا ربط دارد؟ می توانی محل حکومت و محدود قدرت امپراتوری خزر را مشخص کنی؟
تریتا:6. «سلجوقیان و غزنویان و آق قویونلو و قره قویلونلو و صفوییه و افشاریان و قاجار» همگی در حد نهایت خود متشکل از یک ایل بودند و سیطرهی آنان بر هر گوشه از ایران چون برابر با مهاجرتی انبوه نبود و تنها در حد حضور سران حکومتی و نظامی در منطقهی تحت فرمانشان بود، هرگز موجب تغییر بافت جمعیتی آن منطقه نگردید. در میان این خاندانهای ترکتبار حاکم بر ایران نیز، چنانکه تاریخ گواه است، زبان فارسی زبان رسمی و داخلی و خارجی آنان بود.
فضولی: در مورد ایلات ترک باید به کتاب هزارساله دیوان لغات الترک محمود و کاشغری مراجعه کنید.
یعنی تزکانی که ماورالنهر و خراسان بزرگ و ازبکستان و ترکمنستان و قفقاز و ترکیه و .... را در اختیار داشتند فقط یک ایل بودند و جمعیت انگشت شمار ؟!
تریتا:5. آیا سیطرهی «خاندان» ترک سلجوقی بر ایران برابر و همراه با مهاجرت میلیونی چادرنشینان ترکتبار به بخشهایی از ایران و توطن در آنها بود؟! آیا سند معتبری در اثبات چنین مهاجرت و اسکانی وجود دارد؛ آن هم مهاجرتی که موجب حذف جمعیت بومی ایران و جانشینی مهاجمان ترکتبار شده باشد؟!
فضولی: مگر خودت دائما از قتل و کشتار اغور در کرمان و خراسان و آذربایجان شیون نمی کنی؟ سلجوقیان و غونویان و ترکمنان حتما با خانواده آمدند و زبانشان شان هم ترکی بود. البته هچگاه ترکان زبان خود را بر جایی تحمیل نکردند . گواه آن حکومت عثمانی است که بر عراقو لبنان و سوریه و فلسطین و مصر و اردن و افریقای شمالی و بخش بزرگی از از اروپا حکومت کرد ، اما زبان آنان را تغییر نداد.