ماجراجوی دلیر
مترجم:
مهدی محمود زاده
امتیاز دهید
✔️ آغاز داستان:
در یکی از روزهای بهار 485 قبل از میلاد مسیح، جمعیت زیادی در اطراف میدان بزرگ اکباتان واقع در شوش جمع شده و همگی سراسیمه و وحشت زده به نقطه بزرگی که در وسط شهر واقع شده بود، می نگریستند. اجتماع اهالی که با یک سکوت غم انگیزی همراه بود، از میدان بزرگ شروع شده و تا خارج شهر ادامه پیدا می کرد. آنقدر انتظاری جمعیت به طول نینجامید که ولوله محسوسی در بین توده ایجاد شده و همگی را بر آن داشت تا با اضطراب فراوانی گردن کشیده و به طرف انتهای میدان بنگرند. در آنجا یک ردیف از سربازان جاویدان به حالت خبردار ایستاده و در میان جمعیت راه عبوری را باز کرده بودند. صد قدم دورتر، شاهنشاه محبوب پارسیان در حالیکه سوار یک گردونه چهاراسبه شده بود، به اتفاق سران لشگر پیش می آمد. این پادشاه معظم که از سطوتش همسایگان خواب راحتی نداشتند، خشایارشاه نامیده میشد. هیکلی درشت، چشمانی جذاب و رفتاری متین داشت، با نگاهی آرام و دلفریب، رعایای خود را می نگریست...
بیشتر
در یکی از روزهای بهار 485 قبل از میلاد مسیح، جمعیت زیادی در اطراف میدان بزرگ اکباتان واقع در شوش جمع شده و همگی سراسیمه و وحشت زده به نقطه بزرگی که در وسط شهر واقع شده بود، می نگریستند. اجتماع اهالی که با یک سکوت غم انگیزی همراه بود، از میدان بزرگ شروع شده و تا خارج شهر ادامه پیدا می کرد. آنقدر انتظاری جمعیت به طول نینجامید که ولوله محسوسی در بین توده ایجاد شده و همگی را بر آن داشت تا با اضطراب فراوانی گردن کشیده و به طرف انتهای میدان بنگرند. در آنجا یک ردیف از سربازان جاویدان به حالت خبردار ایستاده و در میان جمعیت راه عبوری را باز کرده بودند. صد قدم دورتر، شاهنشاه محبوب پارسیان در حالیکه سوار یک گردونه چهاراسبه شده بود، به اتفاق سران لشگر پیش می آمد. این پادشاه معظم که از سطوتش همسایگان خواب راحتی نداشتند، خشایارشاه نامیده میشد. هیکلی درشت، چشمانی جذاب و رفتاری متین داشت، با نگاهی آرام و دلفریب، رعایای خود را می نگریست...
آپلود شده توسط:
HeadBook
1392/12/11
دیدگاههای کتاب الکترونیکی ماجراجوی دلیر