وندیداد
مترجم:
ابراهیم پورداوود
امتیاز دهید
نویسنده: موبدان زرتشتی
«وندیداد» یکی از بخش های پسین «اوستای نو» است که برخی از پژوهشگران آن را به کلی جدا و متمایز از دیگر بخش ها و نمایند آیین ها و دادگذاری های مغان باختری یا مادی می دانند. از این بخش – به جز فرگرد دوم آن (داستان جم) – تاکنون ترجمه ی پارسی رسایی که، هم از حیث زبان و هم از نظر یادداشت ها و توضیح ها و درک و دریافت دشواری های فراوان متن، امروزی و علمی باشد و بتواند پرسش های خوانندۀ پژوهندۀ کنونی را پاسخ گوید، انتشار نیافته است. در گزارش «اوستای پورداوود» نیز جای «وندیداد» خالی ماند. استاد گزارش این بخش را در سال های اوج کار و کوشش پژوهشی خود به انجام رسانده؛ اما ویرایش و تدوین نهایی آن را موکول به پایان یافتن کار انتشار دیگر بخش های گزارش خود کرده بود. وی در پاسخ این پرسش نگارنده که چرا اقدام به انتشار آن نمی کند، چنین استدلال می کرد که این گزارش چند ده سال پیش صورت پذیرفته و نیازمند بررسی و مقابلۀ دوباره با متن و منابع مربوط بدان و ویرایشی سرتاسری است که، در سال های پیری و ناتوانی، دیگر از وی برنمی آید و انتشار آن را به همان صورتی که هست نیز روا نمی داند و امیدوار است که روزی یکی از همکاران و دوستان جوان وی این کار را به نحو شایسته ای به سرانجام برساند. دست نویس سالخوردۀ گزارش «وندیداد» تا واپسین روزهای زندگی استاد روی میز کار او بود؛ اما متاسفانه پس از درگذشت وی، دقت کافی در حفظ میراث پژوهشی او به عمل نیامد و آن دست نویس نیز در میان کاغذها و یادداشت های دیگر وی پراکنده شد و در نقل و انتقال های خانوادگی از میان رفت و بدین سان، کار انتشار گزارش پارسی «وندیداد» پورداوود به کلی منتفی شد. نگارندۀ این گفتار که در دو دهه ی اخیر دست اندرکار گزارش سرتاسری همه ی نوشتارهای اوستایی بود، بر این باور است که در یک پژوهش اوستاشناختی جامع، این بخش از نامه ی کهن را – به هر کدام از شاخه های دین زرتشتی که منسوب شمرده شود و نسبت سازگاری یا ناسازگاری مضمون و محتوای آن با دیگر بخش های اوستا به هر اندازه که باشد – نمی توان و نباید نادیده انگاشت. از این رو، ترجمۀ این بخش را نیز در کنار دیگر بخش ها برعهده گرفت و اینک گزارش کامل همۀ فرگردهای بیست و دوگانۀ آن را در این مجموعه عرضه می دارد تا خواننده و پژوهندۀ میراث فرهنگی و فکری ایرانیان باستان فرصت مطالعه و بررسی همۀ بخش ها را در کنار هم داشته باشد. نام این بخش از نامۀ کهن دینی ایرانیان، یعنی «وندیداد»، صورت تحریف شده و غلط مشهوری است از شکل اصلی اوستایی آن «وی دئودات». این نام ترکیبی سه جزء دارد : جزء نخست آن «وی» پیشوندی است که بر سر بسیاری از نام ها یا ریشۀ فعل های اوستایی آمده و معنی دوری و جدایی بدان ها می دهد و در پارسی به صورت «گـُ -» در بسیاری از واژه ها، از جمله در «گریختن» و «گسستن» باقی مانده است. جزء دوم آن «دَئوَ» همان است که در پارسی به صورت «دیو» و بدنبال آن در لاتین بصورت Devil به تنهایی یا در ترکیب هایی چند دیده می شود. جزء سوم آن «داتَ» به معنی «سامان» و «نظم» و «قانون» است که در پارسی امروز به صورت «داد» و ترکیب های آن را از همین ریشه داریم. بنابراین، «وی دئودات» بر روی هم به معنی «داد دوردارندۀ دیو» یا به تعبیر گسترده تر، «داد دیوستیز» است. بنابر نوشته های دینی زرتشتیان، این بخش از اوستای نو، نوزدهمین «نَسک» از نسک های بیست و یک گانۀ اوستای روزگار ساسانیان بود و با شش نسک گم شدۀ دیگر، «نسک های داتیک» را تشکیل می داد که موضوع آن ها «دانش و داد و کار جهانی» بود و – گذشته از گاهان – تنها نسکی از اوستاست که به همان صورت کهن بر جا مانده است.
بیشتر
«وندیداد» یکی از بخش های پسین «اوستای نو» است که برخی از پژوهشگران آن را به کلی جدا و متمایز از دیگر بخش ها و نمایند آیین ها و دادگذاری های مغان باختری یا مادی می دانند. از این بخش – به جز فرگرد دوم آن (داستان جم) – تاکنون ترجمه ی پارسی رسایی که، هم از حیث زبان و هم از نظر یادداشت ها و توضیح ها و درک و دریافت دشواری های فراوان متن، امروزی و علمی باشد و بتواند پرسش های خوانندۀ پژوهندۀ کنونی را پاسخ گوید، انتشار نیافته است. در گزارش «اوستای پورداوود» نیز جای «وندیداد» خالی ماند. استاد گزارش این بخش را در سال های اوج کار و کوشش پژوهشی خود به انجام رسانده؛ اما ویرایش و تدوین نهایی آن را موکول به پایان یافتن کار انتشار دیگر بخش های گزارش خود کرده بود. وی در پاسخ این پرسش نگارنده که چرا اقدام به انتشار آن نمی کند، چنین استدلال می کرد که این گزارش چند ده سال پیش صورت پذیرفته و نیازمند بررسی و مقابلۀ دوباره با متن و منابع مربوط بدان و ویرایشی سرتاسری است که، در سال های پیری و ناتوانی، دیگر از وی برنمی آید و انتشار آن را به همان صورتی که هست نیز روا نمی داند و امیدوار است که روزی یکی از همکاران و دوستان جوان وی این کار را به نحو شایسته ای به سرانجام برساند. دست نویس سالخوردۀ گزارش «وندیداد» تا واپسین روزهای زندگی استاد روی میز کار او بود؛ اما متاسفانه پس از درگذشت وی، دقت کافی در حفظ میراث پژوهشی او به عمل نیامد و آن دست نویس نیز در میان کاغذها و یادداشت های دیگر وی پراکنده شد و در نقل و انتقال های خانوادگی از میان رفت و بدین سان، کار انتشار گزارش پارسی «وندیداد» پورداوود به کلی منتفی شد. نگارندۀ این گفتار که در دو دهه ی اخیر دست اندرکار گزارش سرتاسری همه ی نوشتارهای اوستایی بود، بر این باور است که در یک پژوهش اوستاشناختی جامع، این بخش از نامه ی کهن را – به هر کدام از شاخه های دین زرتشتی که منسوب شمرده شود و نسبت سازگاری یا ناسازگاری مضمون و محتوای آن با دیگر بخش های اوستا به هر اندازه که باشد – نمی توان و نباید نادیده انگاشت. از این رو، ترجمۀ این بخش را نیز در کنار دیگر بخش ها برعهده گرفت و اینک گزارش کامل همۀ فرگردهای بیست و دوگانۀ آن را در این مجموعه عرضه می دارد تا خواننده و پژوهندۀ میراث فرهنگی و فکری ایرانیان باستان فرصت مطالعه و بررسی همۀ بخش ها را در کنار هم داشته باشد. نام این بخش از نامۀ کهن دینی ایرانیان، یعنی «وندیداد»، صورت تحریف شده و غلط مشهوری است از شکل اصلی اوستایی آن «وی دئودات». این نام ترکیبی سه جزء دارد : جزء نخست آن «وی» پیشوندی است که بر سر بسیاری از نام ها یا ریشۀ فعل های اوستایی آمده و معنی دوری و جدایی بدان ها می دهد و در پارسی به صورت «گـُ -» در بسیاری از واژه ها، از جمله در «گریختن» و «گسستن» باقی مانده است. جزء دوم آن «دَئوَ» همان است که در پارسی به صورت «دیو» و بدنبال آن در لاتین بصورت Devil به تنهایی یا در ترکیب هایی چند دیده می شود. جزء سوم آن «داتَ» به معنی «سامان» و «نظم» و «قانون» است که در پارسی امروز به صورت «داد» و ترکیب های آن را از همین ریشه داریم. بنابراین، «وی دئودات» بر روی هم به معنی «داد دوردارندۀ دیو» یا به تعبیر گسترده تر، «داد دیوستیز» است. بنابر نوشته های دینی زرتشتیان، این بخش از اوستای نو، نوزدهمین «نَسک» از نسک های بیست و یک گانۀ اوستای روزگار ساسانیان بود و با شش نسک گم شدۀ دیگر، «نسک های داتیک» را تشکیل می داد که موضوع آن ها «دانش و داد و کار جهانی» بود و – گذشته از گاهان – تنها نسکی از اوستاست که به همان صورت کهن بر جا مانده است.
آپلود شده توسط:
Kianpars
1392/09/10
دیدگاههای کتاب الکترونیکی وندیداد
این غار یا پناهگاهِ جمشید را می توان در دو مکان پنداشت، یکی درینکویو، یک شهر زیرزمینی در کاپادوکیه که برخی از تاریخ دانان آن را به هندوآریایی ها نسبت داده اند،
و دیگری دژها و غارهای سمت مراغه که با ورجمکرد می خواند، زیرا نسک های پهلوی مکان رود دایتیا را میان کوه سهند و دریاچه چئچست دانسته اند.
دیدگاه بنده نیز بر همان سیستان (محل سپندینگی جوجه تیغی) است، زیرا وئه کرته به چِم بادخیز یا فراهم آورندۀ باد می باشد، که به بادهای 120 روزۀ سیستان اشاره دارد.
کتابهای مفیدی دارد
این ترجمه گویا از خود استاد جلیل دوستخواه باشد در کتاب دو جلدی اوستا که همه ی اوستا را ( که وندیداد را هم در بر دارد) ترجمه کرده اند.