دنیای بلور
نویسنده:
جی. جی. بالارد
مترجم:
علی اصغر بهرامی
امتیاز دهید
✔️ رمان «دنیای بلور» اولین جلد از سه گانه ی مشهور جی.جی.بالارد درباره بحران جهانی آب است. شرایط آخر الزمانی و وضعیت آپوکالیپسی محور این تریلوژی است. رمان «دنیای بلور» درباره جنگلی است در کنگو که کم کم تبدیل به بلور می شود و به اعتقاد بالارد این نشانه ای است از دو مسئله مهم و البته متفاوت؛ یکی نابودی خود جنگل و دیگری تبدیل آن به بلورهایی زیبا. بالارد بر اساس همین پارادوکس و واکنش انسان به آن، رمانش را پیش می برد. در واقع جنگل در اثر این اتفاق (تبدیل شدن همه چیز به بلور) می میرد، اما این مرگ برای برخی از جمله درماندگان و بیماران لاعلاج، یک بهشت محسوب می شود.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
ساندرز پاسپورتش را باز کرد و عکسی را که هشت سال قبل گرفته بود با تصویر خود در آینه مقایسه کرد. در نگاه اول، مرد پاسپورت و مرد آینه بهسختی قابل شناسایی بودند – مرد پاسپورت با صورت کشیده و جدی، با تعهد اخلاقی و آشکار خود نسبت به جذامیان که بهوضوح در راس کارهای او در بیمارستان قرار داشت، بیشتر شبیه برادر کوچک و سرسپردهی مرد آینه بود، که شباهت به یک پزشک روستایی دورافتاده و تا حدودی غیرعادی داشت. ساندرز نگاهی به کت رنگورورفته و دستهای پینهبستهی خود انداخت، درحالیکه میدانست این وضع چه تأثیر گمراهکنندهای بر بیننده میگذاشت و اگرنه انگیزههای کنونی خود، دستکم انگیزههای منِ جوانتر خود و دلایل واقعی آمدن او درگذشته به فورتایزابل را چه خوب و چه بهتر درک میکرد. تاریخ تولدی که در پاسپورت ثبتشده بود به ساندرز خبر میداد که اکنون دیگر چهلساله شده است و ساندرز کوشید تصویر ده سال بعد خود را در خیال مجسم کند، اما از هماکنون به نظر میرسید عناصر نهفتهای که طی سالهای گذشته در چهرهی او ظاهرشدهاند از شدت افتادهاند. وانترس از جنگلهای ماتاره با عبارت چشمانداز بیزمانی یادکرده بود و بعید نبود دلیل جذابیت این عبارت برای ساندرز این بود که شاید سرانجام در این منطقه میتوانست از دست پرسشهایی که در باب انگیزه و هویت مطرح بود رهایی یابد، مسائلی که در ذهن وی با حس زمان و گذشته پیوند تنگاتنگ داشتند.
بیشتر
در بخشی از کتاب میخوانیم:
ساندرز پاسپورتش را باز کرد و عکسی را که هشت سال قبل گرفته بود با تصویر خود در آینه مقایسه کرد. در نگاه اول، مرد پاسپورت و مرد آینه بهسختی قابل شناسایی بودند – مرد پاسپورت با صورت کشیده و جدی، با تعهد اخلاقی و آشکار خود نسبت به جذامیان که بهوضوح در راس کارهای او در بیمارستان قرار داشت، بیشتر شبیه برادر کوچک و سرسپردهی مرد آینه بود، که شباهت به یک پزشک روستایی دورافتاده و تا حدودی غیرعادی داشت. ساندرز نگاهی به کت رنگورورفته و دستهای پینهبستهی خود انداخت، درحالیکه میدانست این وضع چه تأثیر گمراهکنندهای بر بیننده میگذاشت و اگرنه انگیزههای کنونی خود، دستکم انگیزههای منِ جوانتر خود و دلایل واقعی آمدن او درگذشته به فورتایزابل را چه خوب و چه بهتر درک میکرد. تاریخ تولدی که در پاسپورت ثبتشده بود به ساندرز خبر میداد که اکنون دیگر چهلساله شده است و ساندرز کوشید تصویر ده سال بعد خود را در خیال مجسم کند، اما از هماکنون به نظر میرسید عناصر نهفتهای که طی سالهای گذشته در چهرهی او ظاهرشدهاند از شدت افتادهاند. وانترس از جنگلهای ماتاره با عبارت چشمانداز بیزمانی یادکرده بود و بعید نبود دلیل جذابیت این عبارت برای ساندرز این بود که شاید سرانجام در این منطقه میتوانست از دست پرسشهایی که در باب انگیزه و هویت مطرح بود رهایی یابد، مسائلی که در ذهن وی با حس زمان و گذشته پیوند تنگاتنگ داشتند.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی دنیای بلور