اخلاق نیکوماخوس
نویسنده:
ارسطو
مترجم:
محمد حسن لطفی
امتیاز دهید
خلاق نیکوماخوسی نام شناختهشدهترین اثر ارسطو در زمینه اخلاق است. این اثر که نقش برجستهای در معرفی اخلاق ارسطویی دارد، از ده کتاب تشکیل میشود و بر مبنای یادداشتبرداری از سخنان ارسطو در لیسیوم شکل گرفتهاست. این اثر، یا توسط نیکوماخوس (پسر ارسطو) ویرایش شده یا به او تقدیم شدهاست. این اثر را محمدحسن لطفی به فارسی ترجمه کردهاست.
مفهوم محوری اخلاق ارسطو، «سعادت» یا «کامیابی» است. سیرِ او در اخلاق به سوی مطلوبی است که فی نفسه مطلوب باشد نه آن که به دلیل چیزی دیگر مطلوب باشد. به تعبیر دیگر، ارسطو در پی خیرِ برین بود. ارسطو انسان سعادتمند را انسان فضیلت مند میداند و تحلیل ارسطو از فضیلت، تأثیری چنان درازآهنگ داشته که در عصر حاضر، با بازسازی نظریه او، اخلاقی پدید آمده که به اخلاق مبتنی بر فضیلت (virtue ethics) موسوم است.
بیشتر
مفهوم محوری اخلاق ارسطو، «سعادت» یا «کامیابی» است. سیرِ او در اخلاق به سوی مطلوبی است که فی نفسه مطلوب باشد نه آن که به دلیل چیزی دیگر مطلوب باشد. به تعبیر دیگر، ارسطو در پی خیرِ برین بود. ارسطو انسان سعادتمند را انسان فضیلت مند میداند و تحلیل ارسطو از فضیلت، تأثیری چنان درازآهنگ داشته که در عصر حاضر، با بازسازی نظریه او، اخلاقی پدید آمده که به اخلاق مبتنی بر فضیلت (virtue ethics) موسوم است.
دیدگاههای کتاب الکترونیکی اخلاق نیکوماخوس
من قبلا یک بار نسخه ای از این کتاب را از کتابخانه ی دانشگاه امانت گرفته بودم که ترجمه ی مرحوم "سلجوقی" اهل کشور افغانستان بود.هم اینکه ترجمه قدیمی بود و هم اینکه زبان پارسی آن ها و اصطلاحات ناآشنای عربی که به کار می برندند باعث شده بود که بعد از خواندن چند صفحه ی اول کتاب را رها کنم چون اصلا برایم قابل فهم نبود.
اما مرحوم لطفی مترجم فوق العاده پرکاری بودند که کتاب هایی مثل دوره آثار افلاطون , گفتارها ماکیاولی , فیزیک متافیزیک و اخلاق ارسط را به خوبی به پارسی برگرداندند.
ارسطو به گفته ی ویل دورانت در تاریخ فلسفه غرب موثرترین اندیشمند تمام تاریخ بشر بود.تا حدود دو هزاره افکارش که غالبا غلط بودند نوعی قدسیت پیدا کرده بودند.همین قدسیت درواقع بزرگ ترین ستم در درجه ی نخست به بشریت و دوم به خود این اندیشمند بزرگ بود.در جهانی که اروپاییان آن را جهان اسلام خواندند مثلا "ابن رشد" به شدت زیر تاثیر آراء ارسطو بود و او را "امام الحکما" می خواند.گویا تاثیر ارسطو بر "ابن سینا" کم تر بود.
در این میان شجاعت "امام محمد غزالی" در تاختن بی امان به افکار فلاسفه ی تحت تاثیر ارسطو من جمله ابن سینا حقیقتا ستودنی است.غزالی ایراداتی را به فلاسفه گرفته است و سخنانی گفته که برخی از آن ها قرن ها بعد توسط "دیوید هیوم" زده شد.
از عصر تجدد به این سو در اروپا به گفته ی "راسل" در تاریخ فلسفه ی غرب بسیاری از دستاوردهای مهم در زمینه ی علم با حمله به یکی از آراء ارسطو همراه بود. (به عنوان مثال آشنا کپرنیک گالیله کپلر و مثال ناآشناتر توماس هابزدر کتاب لویاتان که یکی از ستون های فلسفه ی سیاسی غرب است و دکتر "حسین بشیریه" به پارسی ترجمه کرده اند به شدت به جنبه های گوناگون فلسفه ی ارسطو مانند متافیزیک سیاست اخلاق تاخته است و آن را "فلسفه ی یاوه"خطاب می کند).باز به گفته ی راسل منطق ارسطو تقدس خود را تا قرن بیستم حفظ کرد که آن هم در اوائل قرن بیستم درهم کوبیده شد.اما اصحاب مابعدالطبیعه هنوز به آن چسبیده اند.
متاسفانه تفاوت حمله ی امثال غزالی به ارسطو و حمله ی اندیشمندان عصر روشنگری به ارسطو این بود که در اروپا پس از تخریب فلسفه ی قدیم نظام های جدید ساخته شد اما متاسفانه در سرزمین های موسوم به اسلامی دین جایگزین فلسفه شد و نتیجه ی تخریب فلسفه ی قدیم در اروپا شد غربی که امروز می بینیم و نتیجه ی امثال غزالی شد امروز ما!(به مقدمه ی ارزشمند کتاب "تهافت الفلاسفه" که در اینترنت هست و یا "تهافت التهافت" ابن رشد که در اینترنت نیست مراجعه بفرمایید)
با این همه مراجعه به آثار ارسطو به عنوان آثاری که جزو دست آوردهای مهم تمدن بشری در تمام طول تاریخ می باشد. بسیار مفید است.