بخت سپید زمستان
نویسنده:
مهناز صیدی
امتیاز دهید
گزیده ای از کتاب :
سرش به شدت درد میکرد نفس کشیدن نیز برایش مشکل شده بود آنچنان فشاری به سر و چشمانش می آمد که حتی نمیتوانست چشمانش را باز کند . استخوان صورتش به شدت درد میکرد گیج بود گویی میان زمین و اسمان معلق است نمیدانست چه بلایی سرش امده است ...
بیشتر
سرش به شدت درد میکرد نفس کشیدن نیز برایش مشکل شده بود آنچنان فشاری به سر و چشمانش می آمد که حتی نمیتوانست چشمانش را باز کند . استخوان صورتش به شدت درد میکرد گیج بود گویی میان زمین و اسمان معلق است نمیدانست چه بلایی سرش امده است ...
دیدگاههای کتاب الکترونیکی بخت سپید زمستان
خوشمان آمد.....مخصوصا از آخرش:D
ممنون
امروز مي خونم